نزدیک به یک قرن طنز نویسی
علیرضا چخماقی
به یاد میلاد...!
در آستانه چهلمین روز درگذشت استاد محمد خرمشاهی(میلاد ) شاعر طنزپرداز هستیم. دو یادداشت، درباره هنرمندی میخوانید که قلم خود را مصرّانه وقف انتشار آرمانهای انقلاب اسلامی و افشای بدخواهان ملت ایران کرد. یادش گرامی!
همزمان با چهلمین روز درگذشت استاد محمد خرمشاهی که به حق از نخبگان حوزه شعر و ادبیات و طنز منظوم و نیز سابقهدارترین طنز نویس معاصر ما بودند، ضمن طلب رحمت و رضوان الهی برای آن فقید سعید، بسیار بهجاست سطوری بنگاریم و به اختصار یادی کنیم از فعالیتهای ادبی ایشان در حوزه طنز نویسی.
بیگمان این نوشتار، توان آن را ندارد که به معرفی درخوری از آن نویسنده و شاعر توانمند بپردازد و تنها پیشدرآمد و مدخلی است در تجلیل و ذکر خیر انسان هنرمند و صاحب طبعی که نزدیک به یک قرن (از دوازده تا واپسین سالهای عمر طولانیش در صد و شش سالگی) درعرصه طنز و شعر طنز فعالیت مستمر داشت.
با این که استاد محمد خرمشاهی از سن بسیار پایین، یعنی از دوازده سالگی به عضویت هیئت تحریریه یکی از نشریات زمان خویش پذیرفته شد و اولین شعرش حدود نود سال پیش ازاین، در نشریهای به نام «حبل المتین» در کشور هندوستان به چاپ رسید و پس از آن هم بدون وقفه با نوشتههایش، در مشهورترین نشریات طنز قبل و بعد از انقلاب ، مانند «توفیق» و «گل آقا» برای چندین نسل از مردم ایران، لبخند و شادی به ارمغان آورد؛ اما با وجود همه اینها، زنده یاد محمد خرمشاهی را تنها به قدمت سابقه و آثار فراوانش نباید شناخت، چرا که اهمیت واقعی وی برمیگردد به آخرین دوره فعالیت مطبوعاتی و طنز نویسیاش در فاصله سالهای هفتاد و سه تا هشتاد و هفت در روزنامه کیهان؛ یعنی زمانی که وی در کنار پختگی و قدرت قلم و سلامت نفس، به مدد بهرهمندی از عناصر درونی عشق و تعهد به اسلام و انقلاب، به عقیده خودش تولد دوبارهای یافت که در نام «میلاد» که به عنوان اسم مستعار انتخاب کرده بود، تجلی پیدا میکرد و در حقیقت، نوشتن روزانه آن هم در روزنامهای مردمی مانند کیهان بود که گوهر وجودی او را، در حقطلبی و ظلمستیزی، هر چه بیشتر آشکار و نمایان ساخت و امروز اگر از زندهیاد خرمشاهی به نیکی یاد میشود، همچنان که گفته شد نه فقط به دلیل سابقه بسیار طولانی وی در کار خویش و ابتکارات و ابداعاتش در عرصه طنزنویسی و یا حتی سمت استادیاش بر طنز نویسان نامداری همچون ابوالقاسم حالت و کیومرث صابری «گل آقا» و مانند آنهاست، بلکه بسیار بیشتر از همه اینها، به خاطر این است که خرمشاهی با پشتوانه عشق و تعهد و روشنبینی و حقطلبی، مسیر لغزنده نگارش طنز را به سلامت طی کرد و با افتخار به پایان رسانید.
نگارنده این مطلب، افتخار دارم در طول سالهایی که مرحوم محمد خرمشاهی، با کیهان همکاری داشت و ستون روزانه طنز را با نام مستعار «میلاد» در صفحه ماقبل آخر روزنامه مینوشت، چندین بار سرودههایی برای ایشان ارسال داشتم که همه آنها، در ستون ویژه «کارگاه طنز» که به آثار خوانندگان روزنامه و به تعبیر ایشان میهمانان کارگاه طنز، اختصاص داشت و هفتهای یک بار چاپ میشد، درج گردیدند و از جمله آنها، شعری بود در وصف روزنامه کیهان که ابیاتی چند از آن سروده نیز، از روی عشق و علاقه قلبی و بدون مجامله، به ناچار در تعریف و تحسین از استاد خرمشاهی بود؛ اما ایشان حتی یک بیت از آن تعاریف به حق درباره خودش را درج نکرد و تنها چهار بیت را به دست چاپ سپرد و آن چه که در روزنامه آمد، به نقل از کیهان بیست و چهارم مرداد سال هفتاد و نه، عینا چنین بود:
«ضمن چاق سلامتی با آقای علیرضا چخماقی و تشکر از ایشان که منصفانه، در حق کیهان قضاوت کرده و ما را نه شرقی نه غربی، نه چپی نه راستی خوانده است. اما از آنجا که عمده ابیات این سروده تعریف از میلاد و نوچههایش بود فقط چند بیت را که به مجموعه کیهان مربوط است میآوریم:
پس از حمد و ثنای حی سبحان
سلام گرم ما بر کل کیهان
اگر حزب فلانی! از تو سیر است
بنا بر امر آقای وزیر است!
قلم در دست تو، شمعی فروزان
ز ترس تو عدو، چون بید لرزان
سخن کوته، تو دانای سخنور
کنی دلهای محرومان منور»
...باری یاد ماندگار و ماهیت مردمی استاد محمد خرمشاهی، با نوشتهها و اشعار جدی و طنزش تا آن جا منتشر و ماندگار است که حتی اگر نامش در کنار این ابیات معروف هم نیاید، اما مردم، برای نشان دادن صفا و یکرنگی خود، به آن استناد میکنند، آن جا که بر سردر خانه یا محل کسب خویش این بیت بسیار معروف از خرمشاهی را به خط خوش مینگارند و میآویزند:
در کلبه ما رونق اگر نیست، صفا هست
هر جا که صفا هست، در او نور خدا هست
و خوشا آنان را که همچون خرمشاهی، در سایه لطف الهی و استعداد ذاتی خویش، در گذر از زندگی دنیوی، در جاده فلاح و رستگاری گام برمیدارند و در طریق تکامل، به فرجام نیک و عاقبت به خیری نایل میآیند.