مشارکت مردم در سرنوشت خود از منظر قرآن
* محسن عبداللهی
مشارکت در سرنوشت فردی و جمعی از نظر اسلام، نه تنها یک حق بلکه یک وظیفه شرعی است و عقل و نقل به عنوان ابزارهای شناخت احکام الهی به این مطلب توجه میدهد. بنابراین، حضور در امور اجتماعی از جمله انتخابات و تعیین سرنوشت جامعه همانند امر به معروف و نهی از منکر یک تکلیف و وظیفه شرعی است و کسانی که از این مسئولیت شانه خالی میکنند، باید در روز قیامت پاسخگوی عدم مشارکت فعال خویش در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه باشند؛ زیرا سرنوشت جمعی انسان همانند کشتینشینان به دست همگی رقم میخورد و سعادت و بدبختی انسانها و رهایی از خسران در مشارکت فعال اجتماعی آنان است. در مطلب حاضر اهمیت این موضوع واکاوی شده است.
***
مشارکت اجتماعی، تکلیف شرعی
از نظر قرآن، هر انسانی نسبت به سرنوشت خود و دیگران تکالیف و وظایفی دارد که عدم انجام آن به معنای سقوط و عذاب الهی است؛ زیرا همان طوری که شخص نسبت به سرنوشت خود، مسئول است؛ نسبت به سرنوشت جمعی نیز مسئول است. پس از نظر قرآن و اسلام، نه تنها تعیین سرنوشت جمعی و مدیریت و تغییر آن، همانند تعیین سرنوشت شخصی خویش یک حق الهی است؛ بلکه یک مسئولیت و تلکیف الهی و شرعی هم میباشد؛ زیرا انسان هر چند میتواند حق فردی و اجتماعی خود را نادیده بگیرد، ولی نمیتواند از تکلیف فردی و اجتماعی خویش بگذرد؛ زیرا مسئولیت به معنای بازخواست و پاسخگویی است و شخص باید پاسخگوی هر انتخاب و رفتاری باشد که در حوزه تکالیف و وظایف و مسئولیتها انجام میدهد.
خداوند در بسیاری از احکام و آموزههای دستوری به تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی به عنوان یک تکلیف و وظیفه شرعی توجه داده است. در حوزه عمل اجتماعی از مردم خواسته است تا همان گونه که برای تعیین و تغییر سرنوشت خویش به سوی سعادت تلاش میکنند، باید نسبت به سرنوشت جمعی و همچنین سرنوشت اجتماعی حساس باشند و آن را به عنوان یک تکلیف و وظیفه بدانند. بنابراین نمیتوانند شانه از بار مسئولیت اجتماعی خالی کنند و به عزلت و گوشهنشینی روی آورده و مشارکت اجتماعی نداشته باشند؛ زیرا چنین گوشهنشینی به معنای فرار از تکالیف اجتماعی شرعی است و موجب خسران در دنیا و آخرت میشود. خداوند به صراحت در آیات سوره عصر تنها راه رهایی از زیان ابدی را ایمان و فعالیتهای نیک و صالح و توصیه دیگران به حق و صبر دانسته است. در حقیقت با این چهار عمل اصلی است که انسان میتواند سعادت را در دنیا و آخرت برای خود تضمین کند و این گونه نیست که اگر کسی تنها گلیم خویش را از آب بیرون کشد، از زیان رها شده است؛ زیرا زندگی انسان در دنیا همانند کسی است که در کشتی نشسته است و سرنوشت فردی با سرنوشت جمعی پیوند خورده است؛ چرا که حضور در کشتی، مشارکتهایی را میطلبد که باید هر یک انجام دهد و گرنه با سوراخ کردن کشتی حتی توسط یک نفر، همگی غرق خواهند شد و این گونه نیست که فعالیتهای خرابکارانه یک نفر در سرنوشت جمعی تاثیری نداشته باشد.
حضرت موسی(ع) وقتی با عالم به علم لدنی در کشتی مینشیند، به حکم عقل و نقل عمل میکند و به مشارکت فعال در عمل اجتماعی پرداخته و نسبت به کارهای دیگران حتی استاد خویش واکنش نشان داده و سفارشهایی را بر اساس آموزههای وحیانی الهی ارایه میدهد. خداوند در این باره میفرماید: پس رهسپار گرديدند تا وقتى كه سوار كشتى شدند. آن عالم، کشتی را سوراخ كرد. موسى گفت: آيا كشتى را سوراخ كردى تا سرنشينانش را غرق كنى؟! واقعا به كار ناروايى مبادرت ورزيدى. (کهف، آیه ۷۱)
در این آیه بهصراحت تکلیف هر انسانی در دنیا نسبت به رفتارهای دیگری و مسئولیت در برابر کنشهای آنان بیان شده است. کمترین نوع مشارکت اجتماعی در حوزه کنشهای دیگران، واکنش مسئولیتآمیز توصیه یا همان امر به معروف و نهی از منکر است. حضرت موسی(ع) وقتی به سرنوشت جمعی کشتینشینان مینگرد، بر خود واجب میداند تا حتی به استاد خویش نسبت به کاری که به نظرش موجب غرق شدن خود و دیگر کشتینشینان میشود، اعتراض کند.
پس هر فرد از افراد جامعه نه تنها نسبت به سرنوشت خویش مسئول است، بلکه نسبت به سرنوشت جمعی نیز مسئولیت دارد و نمیتواند خود را کنار بکشد. به سخن دیگر، حتی اگر خودش بخواهد غرق شود و از حق حیات بهره نبرد – که البته خودکشی حرام است و چنین حقی برای شخص نیست که حیات خویش را سلب کند و خودکشی کند یا زمینه قتل و مرگ و هلاکت را فراهم آورد. (بقره، آیه 195)- نمیتواند نسبت به سرنوشت دیگران هم بیخیال باشد؛ بلکه مسئول سرنوشت خویش و دیگران است و باید رفتاری داشته باشد که سرنوشت دیگران در مسیر درست و حق باشد.
مشارکت فعال به اندازه استطاعت
همان طوری که انسان با رفتار خویش سرنوشت خود را رقم میزند؛ همچنین با رفتار خود سرنوشت جمعی را رقم میزند. از این رو نمیتوان حضور هر فرد انسانی را در جامعه یک حضور خنثی ارزیابی کرد که هیچ تاثیری در سرنوشت دیگران ندارد، بلکه یک حضور به معنای واقعی اجتماعی است حال چه بخواهد یا نخواهد.
مراد از حضور اجتماعی آن است که بده و بستان و کنش و واکنش میان هر رفتار فردی و شخصی انسان با اجتماع وجود دارد. اجتماع مجموعه افراد انسانی هستند که نیازهای متقابل یکدیگر را در ابعاد گوناگون مادی و معنوی، عاطفی و جنسی و غیر جنسی برطرف میکنند. بنابراین، هر فردی مسئولیت دارد تا در حوزه عمل اجتماعی مشارکت فعال مثبتی داشته باشد. منظور از مشارکت فعال به این معنا است که هر فردی در حد استطاعت خویش باید وارد عرصه عمل اجتماعی شود و حضور کمتر از استطاعت در حقیقت به معنای عدم انجام مسئولیت و تکلیف شرعی است؛ زیرا از هر کسی همان اندازه انتظار است که استطاعت و توان دارد و از آنجا که خداوند بازخواستکننده افراد خواهد بود و معیار و شاخص را خداوند قرار میدهد، او دانا و عالم و علیم به توانایی و استطاعت هر فردی است و از او به همان میزان توان بازخواست خواهد کرد. بر این اساس اگر کسی توانی داشته باشد که به همان میزان کامل و تمام به کار نگرفته باشد، باید بازخواست شود و در روز قیامت پاسخگوی رفتار ناقص و ناتمام خویش باشد.
قرآن میفرماید:خداوند هيچ كس را جز بقدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه (از خوبى) به دستآورده به سود او و آنچه (از بدى) به دست آورده به زيان اوست. (بقره، آیه ۲۸۶)
خداوند تنها راه رسیدن به سعادت ابدی و گذر از گذرگاههای متعدد و متنوع عرصه قیامت و ورود به بهشت رضوان الهی را انجام عمل به میزان استطاعت دانسته و فرموده است: وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند؛ هيچ كسى را جز بقدر توانش تكليف نمىكنيم آنان همدم بهشتند كه در آن جاودانند. (اعراف، آیه42)
البته انسان باید مشارکت فعال خویش را در حد اعلی داشته باشد؛ هر چند که اکثریت مردم حق مطلب را چنانکه هست به جا نمیآورند و به تعبیر قرآن «حق تقاته» ندارند؛ (آل عمران، آیه 102) ولی باید به گونهای عمل کنند که بتوان گفت شخص تا جایی که توان و استطاعت داشته، در عمل وارد شد و سعی خود را کرد هر چند که ممکن است نتیجه بخش نباشد، ولی همان تلاش و سعی به میزان استطاعت، او را از هر گونه بازخواست و مجازات حفظ خواهد کرد؛ چون انسان مامور به نتیجه نیست، بلکه مامور به وظیفه است؛ البته اگر نتیجه بخش باشد بهتر است، ولی گاه خدا نمیخواهد که چیزی به نتیجهای برسد، بلکه تنها سعی و تلاش در حد استطاعت او را میخواهد. خداوند پس از اینکه در آیه 85 سوره هود به حکم الهی، به مشارکت و فعالیت در حد استطاعت اشاره میکند، نمونهای را بیان کرده و به مسئله وظیفه اشاره داشته و از زبان حضرت شعیب(ع) در این باره میفرماید: إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ؛ من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم ندارم و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست، بر او توكل كردهام و به سوى او باز مىگردم. (هود، آیه 88)
تغییرات اجتماعی در سایه مشارکت جمعی
از نظر قرآن تغییرات اجتماعی مثبت و منفی در هر جامعهای به مشارکت فعال جمعی از افراد آن اجتماع باز میگردد که با تعامل مثبت و منفی مسیر خود و جامعه را تعیین و تغییر میدهند.
از منظر قرآن، در گام نخست، هر کسی باید بداند انسان در یک حرکت جوهری نفس به سوی خداوند میرود. البته اصل حرکت، جبری و بیرون از اراده و اختیار آدمی است؛ اما جهتگیری آن به دست انسان است. انسان با تغییرات مثبت یا منفی که از طریق اعمال صالح و ناصالح در خویش به وجود میآورد، سرنوشت فردی و جمعی را تعیین میکند. هر تغییر درونی و باطنی بازتاب بیرونی دارد که میتواند در دایره اجتماع خودنمایی کرده و تاثیر مثبت و منفی بهجا گذارد. از نظر قرآن، تغییرات مهم اجتماعی بازتابی از تغییراتی است که یک مجموعه از افراد با هم انجام میدهند؛ هر چند که تغییرات در گام اول فردی و شخصی است؛ ولی این تغییرات باید به یک تغییر در گروه و افرادی بینجامد که بتوانند محیط پیرامونی خود را تغییر دهند. از این رو خداوند در تغییرات اجتماعی مثبت یا منفی به تغییرات جمعی توجه میدهد و با لفظ « انفسهم» بر آن است تا نقش اجتماع تاثیرگذار متقابل را در سرنوشت جمعی تاکید کند. خداوند میفرماید: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ در حقيقت خدا وضع قومى را تغيير نمى دهد تا آنان خودشان وضع خود را تغيير دهند.(رعد، آیه 11)
پس تغییرات اجتماعی چه مثبت و چه منفی در یک اجتماع و قوم، جز با تغییرات نخست فردی و سپس جمعی شدنی نیست. در حقیقت تغییرات باید در روان هر فرد و سپس در روان جمعی پدید آید که در قالب اجتماع عمل میکنند و تاثیرات مثبت و منفی بر یکدیگر دارند.
از نظر قرآن، تغییرات مثبت و منفی اجتماعی برآیندی از مشارکت فعال مثبت و منفی گروههای اجتماعی است که در یکدیگر تاثیر دارند. خداوند میفرماید: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمىدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در روانها و جانهای خویش دارند، تغيير دهند و خدا شنواى داناست.(انفال، آیه 53) پس تغییرات در هر جامعهای متاثر از تعاملات متقابل انسانهایی است که در گام نخست فلسفه و سبک زندگی فردی خویش را تغییر داده اند. در ادامه همین آیه خداوند به عادت فرعونیان اشاره میکند که با تغییر رویه خویش زمینه از دست دادن قدرت و ثروت و جان خویش را فراهم آورده و جامعه فرعونی را به تباهی کشانده و نابود ساختند.
پس تغییرات اجتماعی در سایه مشارکت مثبت و منفی اجتماعی افراد آن جامعه انجام میشود و این انسان است که سرنوشت خوب و بد را برای خود و جامعه رقم میزند.
مشارکت خواهی مسئولان، تکلیف شرعی
براساس آموزههای قرآن همانگونه که مشارکت فعال اجتماعی بر تکتک افراد جامعه فرض و تکلیف عینی است و باید شخص سرنوشت خویش و اجتماع را تعیین، مدیریت و مهار کند و تغییرات مثبتی را پدید آورد، بر مسئولان و رهبران جامعه است تا بستر مشارکت فعال مردم را فراهم آورند و از آنان در امور اجتماعی بویژه اموری که سرنوشتساز است همانند انتخابات و بیعت، مشارکت بخواهند و بستر عمل به وظیفه از سوی مردم را مهیا کنند.
از نظر قرآن مسئولان و رهبران اجتماع و امت اسلام باید رفتاری در پیش گیرند که بر خلاف رویه و عادت نظامهای استکباری و ظالم باشد. نظامی که مستبد در رای و عمل است و هیچگونه مشارکت حتی در سطح مشورت را بر نمیتابد. این در حالی است که نظام سیاسی اسلام مردم را به مشارکت فعال در عرصه عمل اجتماعی در قالبهای گوناگون از جمله مشورت در امور اجتماعی مهم دعوت کرده و آن را وظیفه خود و جامعه میداند. خداوند درباره سنت و سیره عملی پیامبر(ص) به عنوان یک نظام سیاسی سرمشق و شاهد بر امتها میفرماید: پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى شدند، پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى، بر خدا توكل كن؛ زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مى دارد. (آل عمران، آیه 159)
نظام سیاسی ولایی اینگونه عمل میکند که در این آیه آمده است. مهرورزی و گذشت و عطوفت در رفتار و کلام و همچنین مشاوره با مردم در امور به عنوان یک رویه در نظام اسلامی تثبیت شده و وظیفه و تکلیف مسئولان و رهبران دانسته شده است. اصولا جامعه اسلامی با مشارکتخواهی از مردم بویژه در مشورت و بهره گیری از عقول به عنوان فرهنگ عمومی بر آن است تا سطح مشارکت فعال را افزایش دهد. این فرهنگ عمومی مشورت خواهی در امور یک فرهنگی است که اسلام مهندسی کرده و مردم را بر اساس آن تربیت اجتماعی کرده است. خداوند درباره این فرهنگ عمومی جامعه و امت اسلامی میفرماید: وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ؛ كارشان در ميانشان مشورت است. (شوری، آیه 38)
خداوند با مهندسی فرهنگ٬ جامعه و امت اسلامی را به گونهای تربیت کرده که تا مشورت خواهی و مشورتگیری به عنوان یک عمل اجتماعی در همه ابعاد زندگی ایشان تجلی کند.
اصولا امت نمونه از نظر قرآن دارای ویژگیهایی است که مشارکت فعال اجتماعی به عنوان یک وظیفه برای آنان تعریف شده است. آنان با مشارکت در همه عرصهها از عمل و نظارت و مشاورت و بیعت و مانند آن باید سرنوشت شخصی و اجتماعی و جمعی خود را رقم زنند و به عنوان سرمشق برای امت در آیند. خداوند میفرماید: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ؛ و بدينگونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشید. (بقره، آیه 143)
به هر حال، مشارکت فعال اجتماعی در همه عرصهها بویژه انتخابات یک تکلیف و مسئولیت اجتماعی است که باید هر یک از مسلمانان بدان قیام کنند و پاسخگو باشند. هر گامی که برمیدارند ثواب دارد؛ چنانکه خداوند میفرماید: هیچ تشنگى و رنج و گرسنگیای در راه خدا به آنان نمىرسد و هیچ قدمی که کافران را به خشم مىآورد برنمىدارند و در مقابل دشمنى به پیروزیای دست نمىیابند مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان در کارنامه اعمالشان نوشته مىشود؛ که قطعا خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکند. (توبه، آیه 120)
پس انسان وقتی در حوزه عمل اجتماعی مشارکت فعال دارد هر گامی که برمیدارد برای آن ثواب و اجری بزرگ است و خداوند پاداش عملش را خواهد داد. پس به این وظیفه و تکلیف اجتماعی خود به درستی عمل کنیم تا هم عقاب نشویم و هم از ثواب آن بهرهمند شویم.