سلوک معنوی و عرفانی امام سجاد(ع)
* فرزاد احمدآبادی
نویسنده در مطلب حاضر بخشهایی از سیر و سلوک امام سجاد(ع) را بر اساس مناجات خمس عشره(پانزده گانه) تبیین کرده است.
***
پیشوایان دین و دنیا
انسان موجودی دو بعدی است؛ زیرا از جسم و روح آفریده شده است و کالبد جسمانی برگرفته از خاک با روح الهی درآمیخته شده و جانوری با نفس و روانی خاص به وجود آمده است. چنین آمیزهای مقتضیات خود را دارد؛ چرا که هر یک خواستههایی را بر انسان تحمیل میکند که نمیتواند بیپاسخ از کنار آن بگذرد. امور غریزی، خواستههای بعد مادی و جسمانی او را نشان میدهد و امور فطری، خواستههای بعد معنوی و روحی او را به نمایش میگذارد.
بنابراین، نادیده گرفتن هر یک از آن دو بخش، به معنای نادیده گرفتن کلیت انسانی اوست. انسان همان اندازه که به خواب و خورد و خوراک و مسایل جنسی نیاز دارد و لازم است تا به آنها در حد نیاز و اعتدال پاسخ مناسب دهد، همچنین نیازهای روحی و روانی چون تکریم، احترام، محبت، عشق، دوستی، عبودیت و بندگی ، نماز و نیایش و مانند آن دارد که میبایست به آن پاسخ بدهد. مثلا اگر به خواستههای جنسی او در مسیر درست چون ازدواج با جنس مخالف پاسخ داده نشود، به خودارضایی یا هم جنس گرایی یا زنا و تجاوزگری روی میآورد؛ همچنین اگر به بندگی و عبادت خداوند نپردازد، به بندگی هواهای نفسانی(فرقان، آیه ۴۳؛ جاثیه، آیه ۲۳) یا موجودات دیگر از شیاطین و جنیان(مریم، آیه ۴۴؛ سبا، آیه ۴۱) و فرشتگان(سبا، آیه ۴۰) و طاغوت و بتها میپردازد (نحل، آیه ۳۶؛ ابراهیم، آیه ۳۵) و حتی انسانهایی مانند حضرت مسیح(ع) و عزیر(ع) را به عنوان خدا قرار داده و به عبادت آنها مشغول میشود.(آل عمران، آیه ۴۵)
برنامهها و سیاستهایی که برای انسانها ریخته میشود میبایست هر دو بعد جسمی و روحی او را پوشش دهد وگرنه ناقص و نارسا خواهد بود. آموزههای اسلامی همواره به این مهم توجه داشته است که میان نیازهای جسم و روح، اعتدال منطقی برقرار کند و به میزان مناسب و متناسب به آنها پاسخ دهد؛ چنانکه به نیازهای دنیا و آخرت آنان توجه داشته است؛ زیرا از نظر آموزههای اسلامی زندگی محدود به دایره دنیا نمیشود، بلکه حتی زندگی دنیوی مقدمهای بر زندگی حقیقی و جاودانهای است که برای انسان در نظر گرفته شده است. از این رو به مسائل اخروی بهایی خاص داده شده است تا برآورده شود و چیزی در این حوزه کم گذاشته نشود.
به هر حال، دین اسلام دینی جامع است که میان نیازهای مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی تعادل ایجاد و بر اساس فطرت و غریزه انسانی برای آن برنامه و دستورالعملی صادر کرده است. پیشوایانی که به عنوان الگوهای برتر و جامع و کامل معرفی شدهاند نیز از همین خصوصیت برخوردار هستند و در این زمینه هیچ کوتاهی صورت نمیگیرد.
از جمله این پیشوایانی که خداوند برای بشریت معرفی کرده، امام علی بن الحسین (ع) مشهور به امام زینالعابدین و امام سجاد است. ایشان نیز میان دین و دنیا و جسم و روح بشر جمع کرده است.
اما توجه به مقتضیات زمان و مکان، موجب شده است که ایشان به جنبههای ارتباطات معنوی و سیر و سلوکی بیشتر توجه داشته باشد و دیگران را به آن سمت و سو هدایت کند؛این گونه است که به عنوان امام سجاد یعنی بسیار سجدهکننده و امام زین العابدین یعنی زینت عبادت کنندگان مطرح و معروف میشود.
زمان امام سجاد(ع) به گونهای بود که حاکمیت طاغوت اجازه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و حتی علمی را به ایشان نمیداد و استبداد و خفقان دولت اموی و مروانی چنان شدید و سنگین بود که ایشان حتی بخشی از معارف حقوقی و فقهی را از طریق دعا و نیایش آموزش میدهد و به گوش خواهان آن میرساند. بخشی از این دعاها در صحیفه سجادیه به عنوان زبور آل محمد(ص) گردآوری شده است و بخشی دیگر در کتب دیگر آمده است؛هر چند که بسیاری از آنها به دست ما نرسیده و بشریت از آن همه علوم و معارف انسانی و متعالی محروم شده است.
استاد کل عرفان و معرفت
انسان، گمشدهای دارد که میکوشد آن را به دست آورد. انسانها هر چه از نظر مالی و مادی رشد پیدا میکنند و از نظر آسایشی و رفاه به اوج کمال نزدیکتر میشوند، احساس خلأ در آنان بیشتر میشود.
این افزایش تا به اندازهای است که گاه به جنون و افسردگی کشیده شده و شخص در اوج رفاه و به ظاهر خوشبختی مادی و دنیوی، دست به خودکشی میزند و یا به مواد مخدر گرفتار شده و در مستی آن خود را فراموش میکند.
گمشده هر انسانی به ویژه مومن، حکمت و معارف الهی است.(نهج البلاغه؛ حکمت ۷۹) از آنجا که ذات انسان علم الهی است که در او سرشته شده است، همواره میکوشد تا آن را در خود زنده نگه دارد و هر گاه به هر دلیل درونی و بیرونی چون هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی از آن دور میشود، احساس خلأ و کمبود میکند؛ چرا که کمال مطلق انسان در علم و حکمت است و انسان بدون آن، گویی از انسانیت خود خالی شده است؛ زیرا علت کرامت انسانی و مسجود شدن او همین روح تعلیم یافته الهی است که در کالبد خاکی انسان به ودیعت گذاشته شده است و اگر آن را نداشته باشد گویی چیزی از انسانیت ندارد.
امام سجاد(ع) به عنوان یکی از پیشوایان و رهبران بزرگ الهی بر آن بود تا با سنت و سیره، این حقیقت را برای مردمان آشکار کند و با توجه به ظرفیت و فضای موجود آن روز، گامهایی را بردارد. آن حضرت در زمانی میزیست که به سبب فتوحات بزرگ، مسلمانان از نظر ثروت به یک قطب بزرگ سرمایهداری تبدیل شده بودند و از مستی پیروزی و ثروت و رفاه در خوشی بودند.
این گرایش به مادیات بویژه در میان حاکمان به شکل افراطی ظهور پیدا کرده بود؛ زیرا آنان که زمانی در بیابانهای خشک و بیآب و علف نجد و حجاز میزیستند و هسته اولیه رهبران را تشکیل میدادند، اکنون به سرزمینهایی دست یافته بودند که سرشار از آب و علف و بوستان و گلستان بود و ثروتهای ایشان در شکل شمشهای زرین را میبایست با تبر میشکستند ومیان وارثان تقسیم میکردند؛ چنانکه درباره ثروتهای خاندان طلحه و زبیر و عثمان و غیره این گونه در تاریخ آوردهاند.
گرایش شدید به مادیات برای این مردم از رهبران به ارث میرسید؛ زیرا مردم بر دین و آیین ملوک و رهبران خود هستند و فرهنگ عمومی مردم از فرهنگ خاصه الگوبرداری میشود و به عنوان الگوی فرهنگی و رفتاری در جامعه گسترش مییابد. هنگامی که دولتمردان حریصانه به تکاثر و ثروت اندوزی مشغول باشند و به عیاشی و رفاه زدگی و تنعم گرفتار شوند، مردم نیز آن را الگوی پسندیده یافته و آن را فرهنگ رفتاری خویش قرار میدهند. این گونه است که معنویت از جامعه رخت بر میبندد.
در چنین زمانهای امام سجاد(ع) ناچار است الگویی را معرفی کند تا دست کم گفتمان غالب را به مبارزه بطلبد و راه دیگری را در پیش روی عدهای سرخورده از رفاه زدگی و اتراف قراردهد. آن حضرت(ع) هر چند که نمیتوانست به سادگی این گفتمان را در جامعه استکباری مدعی اسلامیت معرفی کند، ولی با توجه به شرایط خاص زمان بر آن شد تا با توجه به فهم مخاطبان خاص و عام، به ترویج گفتمان رقیبی برخاسته از اسلام ناب بپردازد. آن حضرت(ع) به حکم «نحن معاشر الانبیاء نکلم الناس بقدر عقولهم؛ ما پیامبران با مردمان به اندازه عقل و فهم ایشان سخن میگوییم» درصدد برآمد در این چارچوب برخی از معارفی را بیان کند و به نمایش گذارد که بر خلاف گفتمان سرمایهداری و کنزاندوزی و تکاثر بود. البته گفتار ایشان چنان بود که هر کسی به قدر توان خود بهره میبرد. برخیها از عبارات و یا اشارات آن و برخی دیگر در مراتب بالاتر از حقایق آن و برخی نیز از لطائف آن بهره میبردند.
زمانه حضرت سجاد(ع) به گونهای بود که ایشان چارهای جز این ندید که از طریق دعا، معارفی را بیان کند که اوج معنویت را به نمایش میگذاشت و دقیقا در برابر افراطی بود که گفتمان دنیاگرایی اسلام آن روز از طریق فرهنگ خواص و رهبران دولتی به ملت عرضه میکرد.
آن حضرت(ع) در فضای جنون آمیز مادیگرایانه آن روز جامعه اسلامی، بر آن شد تا اوج معرفت و عرفان اسلامی را در برابر گفتمان بیروح اسلامی به نمایش عمومی گذارد و معارفی را در اختیار تشنگان بگذارد که تلألو آن چشمان را خیره میکرد. این گونه است که برخی از خستگان از رفاه و اتراف به سوی آن حضرت (ع) جذب شدند و هستهای از شیعیان را بنیاد گذاشتند که امکان فعالیتهای علمی و فرهنگی و فقهی را برای دیگر امامان از جمله صادقین(ع) فراهم آورد. جالب اینکه از این حلقه یاران حتی کسانی بیرون آمدند که تنها به همین جنبه عرفانی آن حضرت(ع) توجه داشتند و ایشان را رهبر چیزی کردند که اکنون به عنوان صوفیه و تصوف معروف و مشهور است. گروههای صوفی بسیاری را میتوان یافت که خود را به مکتب عرفانی آن حضرت (ع) منسوب میدارند و ایشان را استاد کل عرفان و معرفت خویش میدانند.
مقامات عرفانی در سیر و سلوک امام سجاد(ع)
امام سجاد(ع) درصدد بود تا جلوهای از اسلام را به نمایش گذارد که پیش از این کمتر امکان جلوهگری داشت؛ زیرا امام علی(ع) هر چند در شرایطی توانست بخشی از حقایق و معارف بلند عرفانی و سیرو سلوک را بیان کند ولی هم ایشان و هم امام حسنین(ع) نمیتوانستند مجموعهای بپرورانند که مکتب عرفانی اسلام را به نمایش گذارند. اگر از برخی از کلمات و سخنان امیرمومنان علی(ع) یا امام حسین(ع)در عرفه بگذریم، دیگر ما چیزی از عرفان و معارف را در اختیار نداریم که بیانگر تمامیت عرفان اسلامی باشد و یا یارانی باشند که بتوانند مکتب عرفانی اسلام را نشان دهند.
امام سجاد(ع) در اوج بحران گرایش به سرمایهداری و مادیگری توانست حلقهای از اصحاب را شکل دهد که به این جنبه اسلام نیز توجه داشته باشند. شاگردان آن حضرت(ع) توانستند بر اساس آموزههای سیر و سلوکی آن حضرت(ع) به مقاماتی بلند در عرفان و معرفت الهی دست یابند که خود نیز چون استاد در خدمت شاگردانی قرار گیرند.
اگر امام باقر (ع) و امام صادق(ع) استادانی در علوم مختلف پرورش دادند تا در مقام استاد، معارفی دیگر از اهل بیت(ع) را بیان کنند و الگویی برای دیگران باشند؛ امام سجاد(ع) با ایجاد فضای آموزشی و تربیتی مناسب توانست شاگردانی در حوزه عرفان اسلامی پرورش دهد که گنجینه اسرار آل محمد(ص) شوند و معارف عرفانی را در گنج خانه دل هایشان قرار دهند وبه گوش جهانیان برسانند. اکنون زبور آل محمد(ص) و بسیاری از ادعیه که حاوی آموزشهای سیر و سلوکی است، از طریق همین شاگردانی که استاد کل شدهاند به ما رسیده است.
با نگاهی کوتاه به گنجینه غنی معارف موجود در مناجات خمس عشره که علامه مجلسی آن را در بحار الانوار از امام سجاد(ع) نقل کرده و شیخ عباس قمی آن را در کتاب خود آورده است، میتوان راه درست سیر و سلوک عرفانی از نظر امام سجاد(ع) و مکتب رهایی بخش اسلام را به دست آورد و به مقامات بلند عرفانی دست یافت و در اوج انسانیت قرار گرفت.
این نیایشها با عنوان مناجات تائبین شروع میشود که بیانگر گام نخست حرکت در سیر و سلوک است؛ زیرا انسان میبایست خود را در مسیر صراط مستقیم الهی قرار دهد و از مسیرهای گمراهی دور سازد. پس لازم است تا به اصل فطرت و عقل خویش بازگردد و در چارچوب فطرت و پیمان الست(اعراف، ایه ۱۷۲) حرکت کند و بر پیمان وفادار باشد و امانت الهی را به عنوان خلیفه به عهده گیرد(احزاب، آیه ۷۲؛ بقره، آیه ۳۰) و با نوشیدن جام آب توبه امکان بهرهمندی از هدایت خاص الهی را بیابد؛ چنانکه حضرت آدم(ع) چنین امکانی را با توبه و هدایت خاص از طریق وحی الهی یافت.(بقره، آیات ۳۷ و ۳۸)
گام بعدی در سیر و سلوک آن است که از ناتوانی خود بنالد و شکوه کند و از خدا بخواهد تا او را از شر هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی باز دارد تا زمینه برای شناخت مقام عظمت الهی فراهم آید و در مقام خائفین از عظمت الهی هراسان شود و از دوزخ خشم الهی خود را دور نگه دارد. اما همان اندازه که انسان از عظمت مقام جلالی الهی میهراسد میبایست روزنه امیدی برای رهایی داشته باشد و از مقام خوف در مقام رجا قرار گیرد و امیدوار به جمال رحمت الهی نیز باشد. این گونه است که اشتیاق و رغبت بازگشت به سوی خداوند کمال فراهم میآید و گام در وادی هدایت میگذارد که رحمت الهی شامل او میشود و افزون بر عقل رشدی، وحی هدایتی دستگیر او میشود و همراه با رحمت رحمانی رحمت رحیمی او را به سوی خداوند هدایت میکند، پس خود را شاکر و سپاسگزار نعمت خاص هدایت وحیانی مییابد و شکر به جا میآورد.
چون در این مرحله قرار میگیرد و هدایت وحیانی، او را به اموری میخواند که فراتر از عقل و احکام مستقل آن است و اطاعت تعبدی را میطلبد، پس بر اساس تعقل به تعبد و اطاعت محض از همه دستورهای الهی میپردازد و خود را مطیع لله مییابد و هیچ کوتاهی نسبت به دستورهای الهی ندارد. آنگاه است که اراده میکند تا خود را به کمالاتی برساند که در خدایی بودن خود میبیند. پس گام در راهی میگذارد که بزرگراه است و در کوتاهترین و بهترین شکل ممکن به خدا میرساند. در مقام مریدین میبایست اراده خود را وصول به خدا و خدایی شدن قرار دهد و صفات خدایی را در خود تحقق بخشد و اظهار نماید تا به سبب اینکه خدایی شده و صفات الهی یافته محبوب خدا شود؛ زیرا کسی که خدایی شده و صاحب صفات الهی گشته است، محبوب خداوند میشود. آنگاه است که میبایست تنها به دامن خدا بیاویزد و توسل به ایشان جوید و سیر و سایر و مسیر و قاصد و مقصد و مقصود را یکی بداند و به دامن همان یکتا و یگانه بیاویزد و سبب و وسیله را او بداند.
در اینجاست که خود را فقیر ذاتی میبیند و لذا گام در مقامات عارفین میگذارد و معرفت حقیقی را کسب میکند. بعد از آن است که در همه حال ذاکر خداست و خود ذکر و ذاکر و مذکور میشود و در مقام عصمت درمیآید و دیگر ابلیس و شیطانی به این مقام راه نمییابد تا او را از یاد خدا و ذکر بازدارد. این گونه است که در مقام خالص شدگان در آمده و ابلیس و شیطانی را دیگر تسلطی بر او نیست؛ چرا که مقامی بیرون از قدرت و علم و توان ابلیس و شیاطین است و مظهر عبودیت الهی شده که باطن آن ربوبیت و خلافت ربوبی است. آنگاه است که از همه چیز بریده و به خدا پیوسته و فرار از غیر مطلق را تجربه میکند(ذاریات ، آیه ۵۰) و از همه چیز زهد میورزد و در مقام زاهدین قرار میگیرد که همان مقام فنای مطلق است و زاهد واقعی میشود، که بریدن از همه کس و همه چیز و پیوستن به شعاع انوار الهی است.
اینها مقامات پانزده گانه سیر و سلوکی است که امام سجاد(ع) به اهل آن میآموزد. باشد تا این مسیر را بشناسیم و بپیماییم و پیروی از رهزنانی که به عنوان اهل سیر و سلوک ما را به خود یا گمراهی میخوانند اجتناب کنیم.