رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک-4
کدخدای بهائیان چه کسی بود؟
این تسهیلات، توسط دولت اسدالله علم، که بهائیان شیراز در یکی از جلسات محفلی خود او را «کدخدای بهائیان» لقب داده بودند، در اختیار تشکیلات بهائیت قرار گرفت که امام خمینی(ره) در این باره، در نامهای خطاب به علمای یزد نوشت:
«از چيزهايى كه سوء نيت دولت حاضر را اثبات مىكند، تسهيلاتى است كه براى مسافرت دو هزار نفر يا بيشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر يك، پانصد دلار ارز دادهاند و قريب هزار و دويست تومان تخفيف در بليت هواپيما دادهاند؛ به مقصد آنكه اين عده در محفلى كه در لندن از آنها تشكيل مىشود و صد در صد ضداسلامى است، شركت كنند. در مقابل، براى زيارت حجاج بيتالله الحرام چه مشكلات كه ايجاد نمىكنند و چه اجحافات و خرج تراشيها كه نمىشود. آقايان بايد توجه فرمايند كه بسيارى از پست هاى حساس به دست اين فرقه است كه حقيقتاً عُمّال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براى اسلام و ايران بسيار نزديك است. پيمان با اسرائيل در مقابلِ دول اسلامى يا بسته شده يا مىشود. لازم است علماى اعلام و خطباى محترم، ساير طبقات را آگاه فرمايند كه در موقعش بتوانيم جلوگيرى كنيم. امروز روزى نيست كه به سيره سلف صالح بتوان رفتار كرد. با سكوت و كنارهگيرى همه چيز را از دست خواهيم داد.»
حبیب ثابت در تشکیلات بهائیت، همواره یکی از اعضایِ اصلیترین کانونهای تصمیمگیری بهائیان ایران، تحت عنوان «محفل ملی» بود، که برخی از جلسات آن را در منزل خود، برگزار مینمود.
او که در جریان فعالیتهای اقتصادی، با حمایتهای بسیاری که از وی صورت میگرفت، به ثروت فراوانی دست یافته بود، در آبان ماه سال 1356ش، درست دو هفته پس از آنکه در جریان مرگ شهادتگونه آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی (ره) کشور ایران دستخوش ناآرامیهای سراسری شده بود، در حالی که خود در خارج از کشور به سر میبرد، طی نامهای دو قطعه از زمینهای خود را به شرکت امناء واگذار کرد:
«خانواده ثابت مفتخر است که اراضی مجاور سیاه چال را به مساحت 2500 متر مربع به پلاکهای 3/297 و 1/433 به جامعه بهائی تقدیم میکند. به پیوست این نامه اسناد مالکیت آن به شماره 239394 و 249756 به انضمام وکالت نامه شماره 92053 دفترخانه 25 طهران و گواهینامه دارایی و شهرداری جهت انتقال ایفاد میگردد. با تقدیم احترام. حبیباله ثابت»
مشاغل و فعالیتها
حبیب ثابت، از جمله افرادی است که پیچیدگیهای فراوانی در رفتار و فعالیتهای او وجود دارد. پیچیدگیهایی که با فریبکاریهای متفاوتی درهم آمیخته است. وی در نقل خاطرات خود، هم از تدریس خصوصی به «غلامحسین مصدق در منزل دکتر محمد مصدق» سخن میگوید و هم از رانندگی برای آصف السلطنه:
«در همین سال (1298ش)، یکی از شرکتهای بیمه و حمل و نقل، چهار اتومبیل ... برای فروش وارد کرده ... در این روزها خانم و آقای آصفالسلطنه از رجال مشهور دوره قاجاریه، پدر امیرهوشنگ دولو، توجه به خرید یکی از این اتومبیلها پیدا کردند؛ اما نبودن راننده، مشکل بزرگ ایشان بود .... استاد محمدتقی خان ... مرا معرفی کرد ... روزی آقای میرزا احمد قزوینی که بعداً نام فامیلی راسخ اختیار کردند و جناب دکتر شاپور راسخ فرزند برومند ایشان است و در آن وقت مشاور و سرپرست کلیه امور و املاک آقای آصف السلطنه بودند، با من تماس گرفت ... پنجاه تومان ماهیانه برای من مقرر داشت ... اتومبیل را تحویل گرفتم ... امیرهوشنگ دولو و برادرش قاسم خان بیش از همه به اتومبیل سواری علاقه داشتند و از ساعت ورودم یک دقیقه مرا تنها نمیگذاشتند ... در مدت یک سال که با آنها بودم همان آسایش خاطر که در منزل خود داشتم در خانه ایشان احساس مینمودم.»
حبیب ثابت از دوران تحصیل، کارگری در مغازه دوچرخهسازیِ فردی به نام محمدتقی تام را که بهائی بود، آغاز نمود و در مغازه او، که اولین ماشین را از یکی از انگلیسیهای مقیم ایران خریداری کرد، رانندگی یاد گرفت.
رانندگی، یکی از توانائیهایی بود که در این موقع و موقعیت، در موفقیتهای بعدی حبیب ثابت دارای نقش اساسی بود. همین توانایی بود که او را، پس از تغییر سلسله قاجاریه و به قدرت رسیدن رضاخان در سال 1304ش، برای پیگیری اهداف تشکیلاتی به دفعات راهی حیفا نمود:
«با همان ماشین [خرید ماشین فورد از بیروت از شخصی به نام شارل قرم] برای دیدار مجدد به مدینه منوره حیفا یا ارض اقدس واقع در سرزمین فلسطین که همان ارض موعود قوم یهود است، مسافرت کردم و به زیارت مقامات مقدسه بهائی توفیق یافتم.»