انفاق علاج دلبستگی به دنیا(زلال بصیرت)
پرستش خداى يگانه و ايمان به روز قيامت، اولين مسئلهاى بود كه همه انبياء در آغاز بعثتشان مردم را بدان دعوت مى كردند و پايه همه برنامههايشان بر آن استوار بود؛ اما پيغمبراكرم(ص) در همان آغاز دعوتشان، در كنار اين دو اصل بر اهميت كمك به فقرا و مستمندان تكيه كردند.
ایمان به آخرت؛ همسنگ کمک به محرومان
آيات سال اول بعثت، يعنى زمانى كه هنوز دعوت پيغمبر اسلام گسترش پيدا نكرده بود، بر موضوع كمك به ايتام، فقرا، محرومان و گرسنگان تأكيد فراوان دارد و دقت در آنها ما را به اهميت اين موضوع واقف مىكند. در سورههاى كوچك قرآن، به آياتى نظير آيات (1تا3 ماعون؛ فجر، 19 و20) برمی خوريم. اين آيات درباره كسانى خبر مىدهد كه قيامت و كيفر و پاداش را انكار مىكنند و حساب و كتاب را نمىپذيرند. مىفرمايد: «منكران قيامت كسانى هستند كه يتيم را قبول نمىكنند و به اطعام گرسنگان اهميّت نمىدهند و بدان سفارش نمىكنند. ميراث گذشتگان را يك جا مىخورند و علاقه وافرى به جمع مال دارند». اينان كسانىاند كه قيامت را قبول ندارند. قرآن بين اعتقاد به قيامت و حساب و كتاب با كمك به مستمندان و خدمت به محرومان ارتباط برقرار مىكند. اگر كسى اعتقاد به قيامت و حساب و كتاب داشته باشد به مال دنيا بيش از حد دلبستگى پيدا نمىكند، ميراث گذشتگان را يك جا نمىبلعد و سهمى هم براى فقرا قرار مىدهد، نه تنها آنچه از دستش بر مىآيد به ايتام و فقرا كمك مىكند، ديگران را هم به اين كار تشويق مىكند. آنان كه چنين نمىكنند، كسانىاند كه به آخرت ايمان ندارند. اين مسئله بسيار مهمى است كه قرآن ايمان به آخرت را با كمك به فقرا همسنگ مىكند و نفى اين كمكها را دليل اين مىداند كه فرد، ايمان به آخرت ندارد. در همان آغاز بعثت پيغمبر، اين مطالب به مردم گفته مىشود. در آيات شريفه ديگرى مىفرمايد: كسانى كه از گردنه بگذرند؛ از بلاها، از گرفتاريها و عذابهاى ابدى نجات پيدا مىكنند. آن گردنه، خوراندن غذا به ديگران است، چه مىدانى كه اين گردنه چيست؟ آن گردنه، روز درماندگى، روز كمى نعمت، روز گرفتارى و قحطى و گرانى است(سوره بلد). كسانى كه همت كنند در چنين ايامى به داد محرومان برسند از گردنه گذشتهاند و نجات يافتهاند؛ اما اگر در اين ايام انسانها در فكر منافع خودشان باشند، هرگز از گردنه نمىگذرند و نهايتاً در عذاب ابدى گرفتار خواهند شد.
بين ايمان و عمل رابطه اى است. ايمان به آخرت با بعضى اعمال، رابطه تنگاتنگ دارد. اگر بر ايمانى كه در آغاز پيدا مىشود اين اعمال مترتب شد، آن ايمان تقويت مىشود و ثابت مىماند. اگر بر عكس، با اعمال ضدش همراه شد به تدريج ايمان از بين مىرود و به كفر منتهى مىشود. ايمان به آخرت با ديگر خواهى و به فكر محرومان بودن توأم است. نمىشود كسى پاداش كار خير را در آخرت باور داشته باشد و هيچ كارى نكند. براى مثال، كسى كه هزار تومان سرمايه دارد و مىداند اگر آن را به كار اندازد، پس از يك سال اين هزار تومان يك ميليون مىشود، آيا از اين كار امتناع مىكند؟ كسى كه به آخرت ايمان دارد مىداند اگر مالش را صرف فقرا كند، روز قيامت هزاران برابر سود برايش باقى خواهد ماند. اگر چنين نكند معلوم مىشود كه باور ندارد.
وقتى انسان مىبيند خمس و زكات بر او واجب است، اما بدان عمل نمىكند، آنگاه كه مىداند احسان به والدين و كمك به ارحام و خويشاوندان فقير بر او تكليف است، اما به آن توجه نمىكند، با وجدان خود درگير مىشود. از يك طرف به پول علاقه فراوان دارد و از سوى ديگر وجدانش ناراحت است كه تكاليفش را عمل نمى كند. او مى كوشد تا اين تضاد بين مال دوستى و اعتقاد به آخرت را در درون خود حل كند. اگر مالدوستى غالب بشود، اين تضاد به نفع مال دوستى و دنياپرستى و به ضرر ايمان به آخرت تمام مىشود؛ يعنى آدمى آرام آرام به خود تلقين مىكند كه اين حرفها خرافه اى بيش نيست(روم / 10) تكذيب آيات الهى، كفر و ارتداد، يك باره گريبان آدمى را نمىگيرد. كارهاى بد، آهسته آهسته روح ايمان را در او مىخشكاند: «حبّ الدّنيا رأس كلّ خطيئة».( کافى ج: 3 ص:197) آدمى هر بار به گناه آلودهتر مىشود، از ايمانش كاسته مىشود و سرانجام به ورطه كفر سقوط مىكند. براى همين است كه اين همه دعا مىكنيم تا عاقبت به خير شويم.
حب دنیا ؛ منشا تمام گناهان و خطاها
انسانى كه ايمان دارد و خدا را باور كرده، دروغ نمىگويد اما آلودگى به دنيا، خودخواهى، خودپرستى و لذتپرستى، ايمان را ضعيف و كم رنگ مى كند، تاجايى كه ديگر چيزى باقى نمىماند. اگر در اجتماع مىبينيد كسانى روزگارى در راه خير بودند، جبهه رفتند، معلول شدند، اما بعدها منحرف شدند و ضد انقلاب شدند و گفتند دين، افيون جامعه است و نه تنها افيون ملتهاست، افيون حكومتها نيز مى باشد، سرّش همين است. اينان چند صباحى براى ادامه تحصيل به خارج از كشور رفتند؛ اما زرق و برقهاى آنجا چشمشان را گرفت و گفتند چرا ما از اين امكانات و از اين وسايل عيش و نوش لذت نبريم، آخوندها نمىگذارند، بايد آخوندها را برداشت تا مشكل حل بشود. اين چنين شد كه برگشتند و سناريوى براندازى حكومت را ترسيم كردند.
انفاق ؛ راه کم کردن محبت دنیا
بهترين چيزى كه مى تواند انسان را از اين عاقبت به شرّى نجات بدهد اين است كه انسان با ممارست، محبت دنيا را در دل كم كند، بهترين راهِ اين كار انفاق است: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبون.»(آل عمران / 92) دنيا پرست مى خواهد آنچه را در دست ديگران است نيز تصاحب كند، ضدّش اين است كه آدمى آنچه را خودش دارد به دست خود انفاق كند؛ آن وقت عشق به دنيا پيدا نمى شود و ايمان به آخرت ثابت مى گردد. قرآن مىفرمايد: « از اموالشان زكات بگير، تا بدين وسيله پاكشان كنى و (اموالشان را) نمو دهى و درباره آنان دعاى خير كن كه دعاى تو مايه آرامش آنان است و خدا شنوا و داناست». (توبه/103) ما به اشتباه گمان مىكنيم صدقه دادن، زكات دادن و انفاق كردن، مال را پاك مى كند و آن را رشد مىدهد؛ اما فرهنگ قرآن چيز ديگرى است. خداوند مىفرمايد: «از اموالشان زكات بگير، تا بدين وسيله پاكشان كنى» نمىفرمايد: «اموالشان را پاک کنی»، وقتى صدقه را از مردم مىگيرى نه تنها مالشان را پاك مىكنى، خودشان را نيز پاك مىكنى. دلبستگى به دنيا آلودگىِ خودِ انسان است. روح انسان به واسطه علاقه به دنيا آلوده است. وقتى آدمى انفاق مىكند، اين علاقه و آلودگى را از خود دور مىسازد و پاك مىشود. حاصل اينكه بين ايمان به آخرت و كمك به ديگران رابطه اى ناگسستنى برقرار است. تعبير جالب قرآن اين است كه مىفرمايد: « كسى كه منكر آخرت است به اطعام ديگران سفارش نمىكند» (ماعون/3). نمى فرمايد خودش طعام نمىدهد، بلكه تكيه قرآن بر سفارش كردن به اطعام است.
بیانات آيتالله مصباح يزدي (دام ظله) در جمع پرسنل كميته امداد همدان ؛14/7/79
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر میشود.