یک شهید،یک خاطره
تا کربلا راهی نیست
مریم عرفانیان
نزدیک عملیات مهران بود و دو ، سه تیم عملیاتی برای شناسایی جمع بودیم. علی رو به رزمندهها گفت:
- «هر کدام شهید شدید، برای شفاعت دست بقیه رو بگیرید.»
صلوات رزمندهها بلند شد که او ادامه داد:
- «از مهران تا کربلا راهی نیست. کاش توی این عملیات راه کربلا باز بشه و من یک ساک به آن جا ببرم. با پای برهنه، قبر امام علیهالسلام را زیارت کنم و ساک را هم پر از مُهر کنم و برای بچهها هدیه بیاورم.»
***
راه کربلا که باز شد، علی دیگر نبود تا هدیهای بیاورد، اما دلخوش به شفاعتش تا آخرین لحظه ماندهام.
خاطرهای از شهید علی اسفندیاری
راوی: غلامرضا دسترس، همرزم شهید