به یاد روحانی بسیجی شهید «علی حبیبی»
دریافتن روز چنین دشوار است!(حدیث دشت عشق)
سال 1348 هنگامه میلاد نوگلی دیگر از باغ زندگی خانواده حبیبی بود که به یمن ارادت خانواده به مولای متقیان، علی نام گرفت.
خانواده مؤمن و متدین از همان آغازین روزهای زندگی روح این کودک پاک را با زلال قرآن و معارف آشنا کرد. مشهدی ابراهیم مرد باخدای مازنی از یاران فداکار امام خمینی بود و همواره دلش در راه تحقق اهداف آن یار سفرکرده میتپید. علی کودکی نه ساله بود که ایران در سایهسار دستان پیر خمین طعم آزادی را چشید. دردانه خانواده حبیبی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی عزم خود را جزم کرد ابتدا حوزه قائمشهر و سپس حوزه علمیه قم کاشانه این یار دلسوخته شد و او پروانهوار برگرد ضریح نورانی دخت کرامت فاطمه معصومه(س) میچرخید.
شهید حبیبی با سن کم و مشغله درس فراوان، هیچگاه از جبهه و مصاحبت با افلاکیان خاکی غافل نبود و بارها و بارها لباس رزم پوشید و راهی جبهه شد.
او که پس از داغ دوستان عزیزش شهید سیفی و شهید باقری قلبش جریحهدار شده و کمرش شکست، دیگر خنده بر لبش ننشست و دنیا برایش تنگ و تاریک شد. و سرانجام در چهارم خرداد سال 67، در تک دشمن با رشادتی وصفناپذیر که تنها از یاوران خمینی برمیآید تانکی را منفجر کرد و بعد خود هدف تیربارچی دشمن قرار گرفت. فریاد یا اباعبدالله(ع) و یا مهدیاش شلمچه را پرکرد.
بخشی از وصیتنامه شهید: از شما تقاضای عاجزانه دارم که به قول امام عزیز: «همین وحدت کلمه بود که ما را به اینجا رسانده» و شما هم بتوانید به نحو احسن وحدت کلمه را حفظ کنید...