نفوذ نقابدارآشکار!
پژمان کریمی
یکی از روزنامهنگاران تعریف میکرد:
«سال 87 بود. روزی، یکی از اعضای شورای مرکزی حزب موسوم به اعتماد ملی- که یکی از اضلاع فتنه 88 در راس آن قرار داشت – مهمان رادیو بود. موقع خداحافظی، به این فرد که عضو شورای سیاستگذاری روزنامه اعتماد ملی هم بود، گفتم که شنیده شده، «م. ع» عضو تحریریه روزنامه شما، در دام «ام. آی. سیکس» گرفتار شده است. مهمان یاد شده، جواب مبهمی داد و رفت. گذشت و گذشت تا اینکه «م.ع» از کشور فرار کرد. حالا این عضو تحریریه روزنامه حزب اعتماد ملی، در شبکه صدای آمریکا و بیبیسی و... پادویی میکند! چیزهایی میگوید و مصاحبههایی ترتیب میدهد که مطلوب اربابان خارجی او و امثال اوست.»
بر عکس کسانی که مدعیاند؛ تشخیص نفوذیها در سطح رسانهها کار دشواری است؛ نگارنده بر آن است: خیر! نه تنها دشوار نیست بلکه، عناصر نفوذی در بسیاری از موارد سندهای نفوذی بودن و وابستگیهای سیاسی خود را به راحتی در اختیار میگذارند.
نگاهی کنید به روزنامههای معاند داخلی یا زنجیرهای.
کافی است عنصری معاند دستگیر شود. اخبار فعالیتهای او و خانوادهاش پوشش داده میشود و برجسته میگردد! تلاش میشود عواطف عمومی نسبت به عنصر لو رفته و به دام قانون افتاده، سخت و عمیق به نفع او برانگیخته شود.
سؤال: اگر این اتفاق محصول نفوذ و بانیان آن، مصادیق نفوذی نیستند، پس چیست و چیستند؟!
جالب این است که؛ همزمان با پوشش اخبار معاندان زندانی، رسانهها فارسیزبان معاند خارجی و یا مستقر در خارج، همان اخبار منتشر شده در داخل را که در سطح رسانههای داخلی منتشر میشود، بازتولید و بازنشر میکنند.
این «هماهنگی» اتفاقی است؟ میوه بخت و تصادف است؟
شماره تماسها و نشانیهای دقیق معاندان زندانی و خانوادههای درجه اول و دوم زندانیان، به دست چه کسی و یا کسانی فراهم میشود و در اختیار رسانههای فرامرزی قرار میگیرد؟
آیا همان خبرنگاران رسانههای زنجیرهای، بهترین منبع برای رسانههای معاند فرامرزی نیستند؟همان خانم «م.ع»...! مگر وی در داخل کشور، کم برای رسانههای فرامرزی خوراک تهیه کرد.
به عناوین روزنامههای زنجیرهای نگاه کنید. چه میخوانید؟
رسانههای زنجیرهای و معاند خارجنشین، کاملا مبتنی بر محورهای مشترک عمل میکنند. این یعنی هماهنگی دشمنان داخلی و خارجی و نفوذ دشمن خارجی در داخل مرزهای ما.
فتنه 88 اوج عمل مشترک طرفین و جولاندهی نفوذیهای هیجانزده بود.
بدانید: وقتی مقاله بیبیسی فارسی در روزنامهای با تغییر نام نویسنده، منتشر میشود، یعنی گسترش نگاه معاندان خارجی، یعنی نفوذ. شک نکنید!وقتی عضو رسمی منافقین، در روزنامهای اصلاحطلب مطالبش را چاپ میکند، یعنی نفوذ.وقتی روزنامههای زنجیرهای متعصبانه، وکیل مدافع نامزد ریاست جمهوری آمریکا میشوند، یعنی نفوذ.وقتی همین روزنامهها در قضیه برجام تسلیم در برابر کدخدا را فریاد میزنند یعنی نفوذ.وقتی باز همان روزنامهها، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران را به دلیل دستگیری یک گروه از مرتبطان با رسانهها و دستگاههای امنیتی – اطلاعاتی خارجی، شماتت میکنند یعنی نفوذ.
وقتی...
شما وقتی نامهای عوامل برخی شبکههای معاند رادیویی و تلویزیونی را میبینید، احساس میکنید، این شبکهها شعبه برخی روزنامههای زنجیرهای داخلی هستند. مثلا رادیو زمانه که در هلند فعال است. نمیتوان تصور کرد که؛ یک خبرنگار امروز تصمیم بگیرد در داخل فعالیت کند و ناگهان فردا بر پایه یک تصمیم تنوعطلبانه، عزم رادیو زمانه یا رادیو فردا کند. به راحتی ویزا بگیرد، اجازه کار به دست آورد و در محل رسانه مطلوب و هدف نظر، بدون مشکل پذیرفته هم بشود. خیر...! از قبل، ارتباط وجود داشته است؛ به شکلهای مختلف و کاملا جدی!
نفوذ نه شاخ دارد و نه دُم. نفوذی موجود عجیبالخلقهای نیست. او به سبک فیلمهای نوآر چهرهای منفی ندارد، در ظاهر بیادب هم نیست. ژست او، کاملا یک فرد فرهیخته و دلسوز را به ذهن تداعی میکند! در مدح ایران و ایرانیان از ته گلو فریاد هم میزند. اما عملش- خیانت و جنایت- وضوح دارد و قابل کتمان نیست.
با این حال، چرا برای شناسایی نفوذیهای مجرم، با احتیاط برخورد میکنیم، جای پرسش است!