kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۰۸۶۷
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۰

تاملی بر آموزه‌های اجتماعی امام جواد(ع)


آیت الله مکارم  شیرازی

مطلب حاضرمروری است بر برخی آموزه‌های اجتماعی امام جواد (ع) از زبان آیت‌الله مکارم شیرازی که با استفاده از آثار قلمی ایشان تقدیم خوانندگان عزیز می‌شود.
***
باید اذعان کرد در مسیر پرفراز و نشيبى كه انسان در زندگى در پيش دارد براى اينكه بتواند از خطرات بيشمارى كه سعادت او را تهديد مى ‏كند رهائى يابد و موجودى مفيد و مؤثر در اجتماع شود، در درجه اول نياز به يك ارتباط معنوى و روحانى با پروردگار دارد كه از ذات پاكش مدد گيرد و سپس وجدانى بيدار و آگاه از درون، او را موعظه كند و پس از آن گوش‏هائى شنوا كه از افكار، راهنمائى‏‌ها، اندرزها و مشورت‌هاى ديگران استفاده كند،[1] لذا امام جواد عليه السلام مى‏ فرمايد:«المؤمن يحتاج إلى ثلاث خصال:توفيق من الله‏؛و واعظ من نفسه‏ وقبول ممن ينصحه‏[2]؛افراد با ايمان نيازمند به سه چيزند، توفيق پروردگار، و واعظى از درون جان و دل، و پذيرشى از اندرز دهندگان»[3].
شکوه امامت امام جواد(ع)
در سالروز میلاد پرخیر و برکت امام جواد علیه السلام بسیار مناسب است روايتى از يكى از ياران آن حضرت به نام على بن اسباط را بخوانیم كه مى‏ گويد به خدمت او رسيدم (در حالى كه سن امام كم بود) من درست به قامت او خيره شدم تا به ذهن خويش بسپارم و به هنگامى كه به مصر باز مى‏ گردم كم و كيف مطلب را براى ياران نقل كنم، درست در همين هنگام كه در چنين فكرى بودم، آن حضرت نشست (گوئى تمام فكر مرا خوانده بود) رو به سوى من كرد و گفت: اى على بن اسباط! خداوند كارى را كه در مسئله امامت كرده همانند كارى است كه در نبوت كرده است، گاه مى‏ فرمايد: و آتيناه الحكم صبيا (ما به يحيى در كودكى فرمان نبوت و عقل و درايت داديم) و گاه در باره انسان‌ها مى‏ فرمايد حتى إذا بلغ أشده و بلغ أربعين سنة ... (هنگامى كه انسان به حد بلوغ كامل عقل به چهل سال رسيد ...) بنا بر اين همانگونه كه ممكن است خداوند حكمت را به انسانى در كودكى بدهد در قدرت او است كه آن را در چهل سال بدهد[4].[5]
خدا محوری؛ مایۀ بیداری جوامع بشری
گاه مى‏ شود كه در زندگى تمام درها به روى انسان بسته مى‏ شود و به هر طرف رو مى‏ كند با مشكل يا مشكلاتى روبه‏ رو مى‏ شود.[6]
اين گونه رويدادها فرصتى است براى بيدار شدن انسان‏‌ها و بازگشت او به سوى خدا، بازگشتى سازنده و تغيير‌دهنده سرنوشت، در اين هنگام اگر از جان و دل متوجه او شود و از ذات پاكش مدد گيرد، امدادهاى الهى به سراغ او آمده و نسيم‏ هاى رحمت پروردگار او را در آغوش مىكشند و از راه‏هائى كه هرگز باور نداشت درهاى بسته گشوده مى‏ شود.[7]
از این رو امام محمد تقى (ع)مى‏ فرمايد:«لو كانت السماوات والارض رتقا لعبد ثم اتقى الله تعالى جعل الله له منها مخترجا[8]؛اگر درهاى آسمان و زمين به روى كسى بسته شود سپس او پرهيزکارى پيشه كند خداوند گشايشى در كار او مى‏ دهد».[9]
مراقبت دائمی
 بزرگترین شاخصۀ پویائی اجتماعی
لازم به ذکر است نخستين اثر ايمان به خداوند بزرگ، احساس يك مراقبت دائمى بر سر تا پا و درون و برون از ناحيه علم و آگاهى اوست، نه تنها هيچ نقطه‏ اى از ديدگاه علم او بيرون نيست، بلكه مراقبين او از چهارسو، از همه‏ جا، ما را احاطه كرده‏ اند.[10]
لذا هر قدر پايه ايمان بالاتر برود احساس اين مراقبت، بيشتر و عميق‏‌تر مى‏ شود، تا آنجا كه انسان خود را بطور دائم در حضور او مى‏ بيند، اين احساس، بزرگترين وسيله اصلاح فرد و اجتماع و زيباترين جلوه‏هاى ايمان است، كه احيا كردن آن به مهمترين نابسامانى‏ هاى اجتماعى سامان مى‏ بخشد،[11] از این رو امام محمد تقى (ع) می‌فرماید:«إعلم أنك لن تخلو من عين الله فانظر كيف تكون‏؛[12]بدان كه از ديدگاه پروردگار بيرون نخواهى رفت اكنون ببين چگونه خواهى بود؟».[13]
ایجاد بحران اجتماعی
 در سایۀ همنشینی با بدان
بی شک تأثير مجالست و همنشینی غير قابل انكار است؛ لذا همنشينى با بدان‏ انسان را بدبخت مى‏سازد[14] زیرا همنشينى‏ با بدان‏ و قرار گرفتن در محيط­ هاى فاسد هماهنگى ظاهر و باطن را بر هم مى‏ زند[15] بلکه بايد به سراغ اصول حاكم بر درمان بيمارى‏ هاى اخلاقى و رذائل برويم كه همان انديشيدن در آثار نكبت بار آن است.[16] اینگونه است که در حديثى از امام جواد(ع)مى‏ خوانيم: «از همنشينى بدان بپرهيز كه همچون شمشير برهنه‏‌اند، ظاهرشان زيبا و آثارشان بسيار زشت است»!.[17]
در تبیین این مسئله باید گفت هجرت و دورى از اهل عصيان و گناه و از همنشينى‏ با بدان‏ و ظالمان و آلودگان[18] از جمله منازل سالك الى الله است که وارد عالم خلوص مى‏ شود[19] .
همچنین همنشينى‏ با بدان‏ باعث آلودگى انسان مى‏ شود، همان‏گونه كه نسيم دلنواز اگر از روى مزبله‏‌ها و مكان هاى بدبو عبور كند، بدبو مى‏ شود»[20] از این رو هنگامى كه انسان در خانواده يا در شهر و كشورى كه فساد بر آن حاكم شده است زندگى كند، نظر او نسبت به همه افراد حتى به نيكان بد مى‏ شود. هر چند معاشران او افراد خوبى باشند ولى غلبه فساد بر محيط كار، خود ايجاد سوءظن مى‏ كند[21]. بنابراين لازم است از همنشينى با بدان‏ پرهیز شود.[22]
شهوت؛ عامل سقوط جوامع بشری
در وهلۀ نخست باید گفت «شهوت» نقطه مقابل‏ «عفت» و موجب سقوط فرد و جامعه‏ مى‏شود.[23]مطالعات تاريخى نشان مى‏ دهد كه اشخاص يا جوامعى كه در«شهوت پرستى» غرق شده‏‌اند، نيروهاى خود را از دست داده و در معرض سقوط قرار گرفته‏ اند.[24]
طبق نظر كارشناسان حقوقى، «شهوت جنسى» در ايجاد جرم و جنايت نقش عمده را دارد تا جائى كه گفته شده است: «در هر جنايتى، شهوت جنسى نيز دخيل بوده است». شايد اين تعبير، مبالغه‏ آميز باشد، ولى به يقين منشأ بسيارى از جنايات و انحرافات، طغيان‏ «غريزه جنسى» و شهوت پرستى است.[25]
لذا در حديثى از امام جواد (ع) مى‏ خوانيم: «راكب الشهوات لاتستقال له عثرة؛ آن‏كس كه بر مركب شهوات سوار شود لغزش‏ هايش قابل جبران نيست».[26]؛[27]
اصولاً هنگامى كه پاى شهوت‏ پرستى به ميان آيد حجابى بر عقل افتاده و حاكميت عقل كنار مى‏رود و هنگامى كه زمام امور انسان از عقل سلب شود و به دست شهوات بيفتد و هرگونه بدبختى يا خطرى براى او فراهم شود جاى تعجب نيست.[28]
لذا نباید فراموش کرد که اگر همه افراد جامعه‏ جز «الله» را پرستش نكنند و در مقابل انواع هوى و هوس­ ها  و شهوت­‌ها، سر تعظيم فرود نياورند، هيچ گونه نابسامانى در جوامع انسانى وجود نخواهد آمد.[29]
نتيجه اينكه: اولين وظيفه متصديان جامعه‏، جلوگيرى از عوامل تحريك و برچيدن زمينه‌هاى فساد و نخستين وظيفه جوانان پاكدامن، اجتناب و دورى از اين عوامل و زمينه‏‌ها است. جالب اينكه اجتناب از زمينه‏ هاى گناه آنقدر مهم است كه شخصى همچون حضرت يوسف پيامبر(ع)، كه داراى مقام عصمت است، نيز براى حفظ پاكدامنى خود از آن استفاده مى‏ کند.[30]
روح پرستش
سخن هرچه باشد و از هركس باشد اثر دارد و گوش فرادادن به سخنان اين و آن معمولا با تأثير آن در دل آدمى همراه است، لذا امام جواد(ع) مى‏ فرمايد:«‏كسى كه به سخنگوئى گوش فرا دهد، او را پرستش كرده است. بنابراين اگر از خدا مى‏ گويد، خدا را پرستش كرده و اگر از زبان ابليس مى‏ گويد، ابليس را پرستيده است!».[31]، [32]
از آنجا كه هدف سخنگويان مختلف است، جمعى سخنگوى حقند و جمع سخنگوى باطل و خضوع در برابر هريك از اين دو گروه يك نوع پرستش است، زيرا روح پرستش چيزى جز تسليم نيست، بنابراين آنها كه به سخنان حق گوش مىدهند، پرستندگان حقند و آنها كه سخنگويان باطل گوش فرا مى‏ دهند، پرستندگان باطلند، پس بايد از رونق دادن به محفل سخنگويان باطل پرهيز كرد و اجازه نداد كه سخنان تاريك آنان از مجراى گوش به اعماق جان برسد.[33]
تعجیل در توبه؛ شاخصۀ بنیادین  خدا محوری
در بسيارى از روايات توبه آمده است كه بايد در توبه از گناه، تعجيل كرد و از «تسويف» يعنى به عقب انداختن آن پرهيز نمود؛ مبادا آثار گناه در دل بماند و با گذشت زمان تبديل به يك خلق و خو شود؛ لذا در حديثى از امام جواد(ع)مى‏ خوانيم:[34]«تأخير التوبة اغترار، و طول التسويف حيرهًْ ... و الاصرار على الذنب امن لمكر الله؛تأخير توبه موجب غرور و غفلت و امروز و فردا كردن سبب حيرت و اصرار بر گناه موجب بى‏ اعتنائى به مجازات الهى است.»[35]
بی شک گناه آثارى بر قلب مى‏ گذارد كه تدريجاً به صورت خلق و خوى باطنى در مىآيد و توبه اين آثار را مى‏شويد و اجازه نمى‏‌دهد تشكيل خلق و خوى دهد،[36] لذا با توجه به اينكه دنيا، بسرعت پشت مى‏ كند و آخرت با شتاب‏ روى مى‏آورد و امروز، روز آمادگى و فردا، روز مسابقه سعادت و شقاوت است، حال چرا افراد عاقل و هوشيار، با توبه‏ كردن و بازگشت به سوى خدا و انجام عمل نيك پيش از آنكه فرصت از دست رود خود را آماده اين سفر نكنند؟.[37]
حیات اجتماعی در پرتو حفظ اسرار
متأسفانه برخی از مردم در بعضی موارد  سعى مى‏ كنند به اسرار زندگى و عيوب پنهانى دیگران پى ببرند وآن را بر ملا سازند در حالی که جستجو و تفتيش درباره عقائد و اسرار و عيوب ديگران سبب كينه‏ توزى و عداوت در صحنه اجتماع‏ و گاه منجر به درگيرى‏ هاى شديد مى‏ شود.[38] لذا اگر سلامت جامعه و امنيت و آرامش را طالب باشيم، بايد از اين امر به شدت بپرهيزيم.[39]
با این تفاسیر باید به روایتی از امام جواد (ع) اشاره کرد که فرمود: «إظهار الشي‏ء قبل أن يستحكم مفسدهًْ له؛ اظهار كردن چيزى (سرى از اسرار) پيش از آنكه مستحكم شود و به نتيجه برسد موجب فساد آن است».[40]،[41]
بدین ترتیب باید گفت هرچند بيم توطئه بر ضد جامعه و يا به خطر انداختن امنيت و حكومت اسلامى مى‏رود و به همين دليل حكومت اسلامى مى‏ تواند مأموران اطلاعاتى داشته باشد، يا سازمان گسترده‏ اى براى گردآورى اطلاعات تأسيس كند لیکن مرز ميان «تجسس» و «به دست آوردن اطلاعات لازم براى حفظ امنيت جامعه» بسيار دقيق و ظريف است و مسئولين اداره امور اجتماع‏ بايد دقيقا مراقب اين مرز باشند، تا حرمت اسرار انسان‌ها حفظ شود و هم امنيت جامعه و حكومت اسلامى به خطر نيفتد.[42]
لزوم امید به خدا
در خاتمه باید گفت انسان اگر تمام اميدش به اسباب مادى باشد، راه را گم كرده است مثل اينكه در برنامه‏ هاى امروزى، عده‏ اى معتقدند[43]كه اگر ما با كشورهاى قوى‏ ارتباط نداشته‏ باشيم و يا از جامعه جهانى جدا شويم، بيچاره مى‏ شويم!؛ اينها عالم اسباب است و خداى ما اينها نيستند و بايد تكيه گاه ما خدا باشد،[44] چرا كه امام جواد(ع) مى‏ فرمايد:كسى كه در عالم اسباب غرق شود، خدا او را به همان اسبابى واگذار مى‏ كند كه نمى‏ تواند خود را اداره كند.[45]اگر چنين رفتار كنيم با اندك شكستى مأيوس نمى‏ شويم و يأس و نااميدى در زندگى‏‌ها به جهت ضعف ايمان و عدم توجه به خداست.
امام جواد(ع)می فرماید: كسى كه از خدا بريده و به غير خدا بپيوندد، خداوند او را به همان شخص واگذار مى‏ كند و كسى كه بدون علم و آگاهى عمل كند، خرابكارى او بيش از آباد كردن اوست.[46]،[47]
تهیه و تنظیم پایگاه اطلاع رسانی
دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی
[1] يكصد و پنجاه درس زندگى ؛ ص49.
[2]منتهى الآمال.
[3] يكصد و پنجاه درس زندگى؛ ص49.
[4]  نور الثقلين جلد 3 آيه 325.
[5] تفسير نمونه ؛ ج‏13 ؛ ص28.
[6 و 7] يكصد و پنجاه درس زندگى ؛ ص141.
[8]  نورالابصار، صفحه 150.
[9] يكصد و پنجاه درس زندگى؛ ص141.
[10 ,11]يكصد و پنجاه درس زندگى ؛ ص69.
[12] از كتاب تحف العقول.
[13] يكصد و پنجاه درس زندگى ؛ ص69.
[14] پيام امام امير المومنين ؛ ج‏9 ؛ ص635.
[15]همان ؛ ج‏6 ؛ ص104.
[16] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص343.
[17] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏3 ؛ ص333.
[18 و 19‌[ اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص134.
[20] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص223.
[21] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص340.
[22] همان ؛ ص342.
[23] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص277.
[24] دائرهًْ المعارف فقه مقارن ؛ ج‏2 ؛ ص328.
[25] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص: 278.
[26] همان، ص 78، ح 11.
 [27 و 28] پيام امام امير المومنين ؛ ج‏15 ؛ ص550.
[29] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏2 ؛ ص337.
[30] والاترين بندگان ؛ ص198.
[31] كتاب تحف العقول، صفحه 339.
[32 و 33] يكصد و پنجاه درس زندگى ؛ ص90.
[34] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص206.
[35]  بحار، جلد 6، صفحه 30.
[36] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص206.
[37] پيام امام امير المومنين ؛ ج‏2 ؛ ص182.
[38 ,39]اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص351.
[40] بحارالانوار، ج 72، ص 71، ح 13.
[41] پيام امام امير المومنين، ج‏12، ص: 317.
[42] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏4 ؛ ص506.
[43] مشكات هدايت ؛ ص183.
[44 و 45] همان؛ 184.
[46]  احقاق الحق، ج 12، ص 439.
[47] مشكات هدايت ؛ ص182.