ای واژه نهفته به دلهای منتظر(چشم به راه سپیده)
مهر تایید
آسمان بیدار کرد از خواب خوش خورشید را
عشق زد بر گردنش یک رشته مروارید را
عطر نرگس ها وزید و باز باران خنده کرد
مست کرد از گوشه هر نغمهاش ناهید را
باد بر گیسوی باغ انتظارش شانه زد
تا به رقص انداخت موجش شاخه های بید را
ماه پشت پرده بالا زد حجاب ابر را
تا زمین بهتر ببیند آنچه میتابید را
چند قرن است این غزل ها از بیانت عاجزند
واژه ها وا کردهاند اینجا لب تمجید را
ای یقین محض هرکه پشت در جامانده است
میرسد روزی که می کوبد در امید را
آه! وقتی لحظه تحویل دل ها باشی و...
با اذان خود گواراتر کنی این عید را
من کلاس اول شعرم اجازه یک سوال
می زنی بر دفترم با مهر خود تایید را؟
زهرا محمودی
آفتاب عدل
ای واژه نهفته به دل های منتظر
نامت به باور همه اعصار، منتشر
چشمم به جمعه خیره شد ای آفتاب عدل
لختی بتاب، تا بشود ظلم، منکسر
جان های تشنه با تو چه سیراب می شوند
دل های خسته در طلب توست، منحصر
قدری ببار و دشت بیارای و سبز کُن
لطف خدا به ما همه در توست، مستتر
ای ذوالفقار تشنه عدل ای ضمیر پاک
ای از ریا و ظلم و ستم، سخت منزجر
برچین بساط ظلم و ستم را، از این زمین
بفکن به خاک، پشت ریا، شاه مقتدر
در آرزوی یک نفسم، در هوای تو
ای واژه نهفته به دلهای منتظر
مصطفی معارف
شعر آدینه
قسم به جان تو ای آشنای دیرینه
همیشه پاک و صمیمی، زلال آئینه
تمام خواب مرا، شب به شب معطّر کرد
گلی شبیه تو، آرام و با طمأنینه!
همین که اسم تو و حرف جاده می آید
دلم قرار ندارد دوباره در سینه
نشسته بیتو در این ازدحام تنهایی
غروب غمزده ای در نگاه آئینه
تمام هفته به دنبال واژه میگردم
وَ شعر می کنم آخر، تو را در آدینه!
سید اکبر سلیمانی