ژاپن؛ از اشغالگری و اشغال شدن تا استقلال نیمبند
امینالاسلام تهرانی
امروز 27 اوت برابر با 5 شهریور سالروز ...
جنگ جهانی دوم از سپتامبر ۱۹۳۹ (شهریور ۱۳۱۸) با حمله آلمان نازی به لهستان آغاز شد و خیلی زود دامنه آن به آسیا و اقیانوس آرام نیز کشیده شد. ژاپن که از دهه ۱۹۳۰ سیاست توسعهطلبی در شرق آسیا را دنبال میکرد، پیشتر با اشغال منچوری (۱۹۳۱ / ۱۳۱۰) و سپس حمله سراسری به چین (۱۹۳۷ / ۱۳۱۶) درگیر جنگی تمامعیار شده بود. این کشور با امضای پیمان سهجانبه با آلمان و ایتالیا در سال ۱۹۴۰ (۱۳۱۹) به طور رسمی به محور فاشیستی پیوست و با حمله غافلگیرانه به «پرل هاربر» در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ (۱۶ آذر ۱۳۲۰)آمریکا را وارد جنگ کرد. در پی این اقدام، ژاپن قلمرو گستردهای را در اقیانوس آرام و جنوب شرق آسیا به تصرف درآورد، اما از سال ۱۹۴۳ (۱۳۲۲) ورق جنگ به نفع متفقین برگشت. شکستهای پیاپی در میدوی، گوادالکانال و فیلیپین، نابودی توان دریایی و هوایی ژاپن، و در نهایت بمباران اتمی «هیروشیما» در ۶ اوت ۱۹۴۵ (۱۵ مرداد ۱۳۲۴) و «ناکازاکی» در ۹ اوت ۱۹۴۵ (۱۸ مرداد ۱۳۲۴) همراه با ورود ارتش سرخ شوروی به جنگ علیه ژاپن، شرایط تسلیم این کشور و زمینههای اشغال آن را فراهم ساخت؛ گرچه خود آمریکاییها نیز گفتهاند که پیش از حملات هستهای نیز دیگر ژاپن آماده تسلیم بود!
به هر حال، فرایند اشغال ژاپن رسماً در ۲۷ اوت ۱۹۴۵ (۵ شهریور ۱۳۲۴) آغاز شد، زمانی که نخستین واحدهای آمریکایی در فرودگاه آتسوگی نزدیک توکیو مستقر شدند. اندکی بعد در ۳۰ اوت ۱۹۴۵ (۸ شهریور ۱۳۲۴) «ژنرال داگلاس مکآرتور»، فرمانده عالی متفقین، وارد ژاپن شد و دو روز بعد، یعنی ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ (۱۰ شهریور ۱۳۲۴)، مراسم رسمی امضای تسلیم ژاپن بر عرشه ناو جنگی
«USS Missouri» در خلیج توکیو برگزار گردید. پس از آن اداره کامل کشور به دست ستاد اشغال به رهبری آمریکا افتاد. این اشغال نظامی با خلع سلاح نیروهای ژاپنی، تدوین قانون اساسی جدید (۱۹۴۷ / ۱۳۲۶) و اجرای اصلاحات سیاسی-اقتصادی همراه بود. اشغال رسمی ژاپن تا آوریل ۱۹۵۲ (فروردین ۱۳۳۱) ادامه یافت، زمانی که «معاهده سانفرانسیسکو» به اجرا درآمد و ژاپن دوباره استقلال و حاکمیت ملی خود را بازیافت.
هرچند اشغال نظامی ژاپن در آوریل ۱۹۵۲ (فروردین ۱۳۳۱) با اجرای «معاهده سانفرانسیسکو» به پایان رسید، اما واقعیت سیاسی نشان میدهد که این کشور همچنان در مدار سیطره ایالات متحده قرار داشت. همزمان با پایان اشغال، «معاهده امنیتی آمریکا-ژاپن» منعقد شد که بر اساس آن نیروهای آمریکایی اجازه یافتند پایگاههای خود را در خاک ژاپن حفظ کنند و در قبال دفاع از ژاپن، حضور نظامیشان را تثبیت نمایند. در دهههای بعد این حضور نه تنها کاهش نیافت، بلکه پایگاههای اصلی آمریکا در اوکیناوا و مناطق دیگر به مراکز مهم عملیات نظامی آمریکا در آسیا-اقیانوس آرام، بهویژه در جنگ کره (۱۹۵۰–۱۹۵۳ / ۱۳۲۹–۱۳۳۲) و جنگ ویتنام (۱۹۶۵–۱۹۷۵ / ۱۳۴۴–۱۳۵۴)، تبدیل شد. از سوی دیگر، قانون اساسی جدید ژاپن با «اصل نهم» خود که حق داشتن ارتش تهاجمی را از این کشور سلب میکرد، عملاً امنیت ملی ژاپن را به چتر نظامی آمریکا گره زد. حتی پس از بازگشت اوکیناوا در ۱۹۷۲ (۱۳۵۱) به حاکمیت ژاپن، دهها هزار سرباز آمریکایی در این جزیره باقی ماندند. بدین ترتیب، با وجود استقلال رسمی، ژاپن در ساختار امنیتی و راهبردی پس از جنگ جهانی دوم عملاً به یکی از متحدان اصلی و البته وابسته به سیاستهای آمریکا در منطقه بدل شد.
در سالهای اخیر، جامعه و نخبگان ژاپنی بیش از پیش به پیامدهای منفی «اشغالگری پنهان» آمریکا پی بردهاند؛ از یکسو حضور پایگاههای نظامی آمریکا در مناطقی چون اوکیناوا، مشکلات اجتماعی، زیستمحیطی و امنیتی به همراه آورده و اعتراضات گسترده مردمی را برانگیخته، و از سوی دیگر، وابستگی مطلق به چتر دفاعی واشنگتن مانع شکلگیری یک سیاست امنیتی مستقل برای ژاپن شده است. با تشدید تهدیدهای امنیتی ناشی از قدرتگیری چین، آزمایشهای موشکی کره شمالی و همچنین تردیدهایی درباره میزان تعهد بلندمدت آمریکا به دفاع از متحدانش، سیاستمداران ژاپنی به این نتیجه رسیدهاند که باید به بازسازی و تقویت توان نظامی خویش روی آورند. به همین دلیل دولت ژاپن در سالهای اخیر با تغییر سیاستهای دفاعی، افزایش بودجه نظامی، و گسترش «نیروهای دفاع از خود» عملاً از محدودیتهای اصل نهم قانون اساسی فاصله گرفته است. ژاپنیها دریافتهاند که تداوم وابستگی به آمریکا، ضمن تضعیف حاکمیت ملی، آنها را در برابر تحولات ژئوپلیتیکی شکننده کرده و تنها با تقویت بازدارندگی مستقل میتوانند از منافع بلندمدت کشور پاسداری کنند.