kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۷۳۲۵
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۰:۴۰
حکایت سینماتوگراف 2

خانه از پای‌بست ویران بود!

 
 
 
سعید مستغاثی
بخش صد و پانزده
صبح چهارشنبه ۱۴ دی ماه سال ۱۳۹۰ سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه جلسه هیئت دولت از انحلال خانه سینما به‌طور رسمی خبر داد. وی گفت: با توجه به تخلفاتی که خانه سینما انجام داده، هیئت نظارت بر مراکز فرهنگی، انحلال این تشکل را اعلام کرده که کاملاً مطابق قانون است.
این ماجرا پس از کش و قوس‌های فراوان میان متولیان خانه سینما و مسئولان دولتی سینما اتفاق افتاد. کش و قوس‌هایی که در تمام دو سال ابتدائی دولت دهم وجود داشت اما شگفت آنکه از یکسوی، مسئولان سینمایی با خانه سینما، جنگ و دعوا داشتند و از سوی دیگر دفتر ریاست جمهوری و شخص اسفندیار رحیم مشایی 
برای برگزاری جشن خانه سینما کمک‌های مالی هنگفت هزینه می‌کرد!!
نگارنده سالها پیش و در اوج فعالیت خانه سینما، خصوصا در دوران به اصطلاح اصلاحات که خانه سینما در واقع مکان فعالیت‌های دولتی شده بود، به کرات و در مقالات متعدد (که در نشریات مختلف از جمله روزنامه‌های مدعی اصلاحات به چاپ رسید) بارها و بارها هشدار دادم نظام صنفی که توسط دولت شکل گرفته و وابسته به دولت باشد در هر شکل و قواره‌ای (لااقل برای اعضای صنوف) ناکارآمد خواهد بود و بیشتر به جای حل و فصل امور اصناف به محل مناقشات سیاسی و گروهی و باندی بدل خواهد گردید. 
سال 1381 در مقاله‌ای تحت عنوان «خانه از پای بست ویران است « نوشتم جامعه صنفی که در مراسمش از رئیس‌جمهوری وقت (هاشمی رفسنجانی) تجلیل نماید و در حمایت از وزیر وقت ارشاد (عطا مهاجرانی) روُسایش با وی عکس یادگاری بگیرند و امضاء جمع کنند و حتی یکی از رؤسای صنوف از وی به زبان لری در خواست کمک کند، راه به جایی نخواهد برد! 
ماجرای بیمه نیم‌بند و رنج‌آور
در طی این سالها، بارها و بارها در نوشته‌ها و صحبت‌های مختلف، حرف خود را تکرار کردم که به همان دلیل، خانه سینما از برآوردن کمترین خواست‌های صنفی اعضایش بازماند و اگر نبود همان میزان ناچیز کمک‌های دولتی، که حتی این بیمه نیم بند هم برقرار نمی‌شد. 
ماجرا آنچنان شد که برای اغلب صنوف حکایت همان «آفتابه لگن هفت دست و شام و ناهار «هیچی بود. جشن‌های آنچنانی با هزینه‌های گزاف برپا شد اما بسیاری از اعضای صنوف درگیر مسائل و مشکلات مادی خود ماندند. سال‌های متمادی به دلائل مختلف همین بیمه تامین اجتماعی نیم بند به صورت 
قطره چکانی ارائه شد و در حالی که بسیاری از اهالی این سینما بهره‌ای از بیمه نداشتند، عده‌ای دیگر هم ناچار بودند پس از گذر از بدهی‌های کلان خانه سینما به سازمان تامین اجتماعی (که معلوم نبود در میانه راه به کدام مسیر رفته بود!!) بعضا هر 
3 ماه راهی شعبه 20 تامین اجتماعی در میدان تجریش شوند و با خفت و خواری دفترچه خود را برای 3 ماه دیگر تمدید کنند، آن هم دفترچه‌ای که در خیلی از مراکز درمانی اعتباری نداشت. 
تا اینکه بالاخره داستان بیمه تامین اجتماعی از دست مدیریت خانه سینما به در آمد و با عنوان اختیاری و خویش فرما، به خود بیمه شده واگذار شد. جالب است که تا سالها هنوز برای اعضای خانه سینما در سازمان تامین اجتماعی ردیف حرفه‌ای تعیین نشده بود و برای پرداخت حق بیمه و ارائه خدمات درمانی، آنها را در رده «ماهیگیران دریای جنوب» ارزیابی کرده بودند! 
چنین عملکردی در طی این سالها پر بیراه و شگفت انگیز نبود، چون در همان دوران و طی سال‌های بعد سخنرانی‌ها، اظهار نظرها و نوشته‌ها و گفته‌های اغلب رؤسا و اعضای هیئت‌مدیره خانه سینما نشان داد، آنها اساسا درک و دریافت صحیحی از صنف و مفهوم آن نداشتند و بعضا آن را با حزب و گروه سیاسی و باندی اشتباه می‌گرفتند. از همین رو هیچ‌گاه نتوانستند به مفهوم واقعی، در 
خانه سینما فضای صنفی را برقرار سازند. 
از همین رو آنچه بیشتر مد نظر قرار داشت، ورای دفاع از حقوق صنفی اعضا، حضور فعال در مناقشات سیاسی و باندی و گروهی بود. یعنی در شرایطی که در باب هر مسئله سیاسی در این خانه، بیانیه صادر می‌شد و اطلاعیه و اعلامیه امضاء می‌گردید ولی در طول سال‌های فعالیت صنفی خانه سینما، به مهم‌ترین مشکل اهالی سینما یعنی مشکل اشتغال و مسکن رسیدگی نشد. تعاونی مسکنی که سالها پیش تشکیل شده بود، از وقتی که برخی بنیانگذارانش به نام 
خانه سینما و برای دیگران! زمین گرفتند در اغما فرو رفت و بسیاری از اهالی سینمای ایران همچنان با مشکل زمین و خانه و مسکن، دست و پنجه نرم کرده تا انجمن منتقدان آن را احیاء نمود.
دیکتاتوری صنوف سرمایه‌دار
در طول این سالها خانه سینما تیول معدود به اصطلاح صنوفی بود که منافع بیشتری از سینما عایدشان می‌شد (مانند تهیه کنندگان) و متاسفانه با یک نگاه طبقاتی، این تبعیض حتی در ترکیب هیئت‌های داوری خانه سینما نیز به چشم می‌خورد، به طوری که 70 درصد صنوف سینمایی، هریک تنها و تنها یک نماینده در هیئت داوران داشتند و 30 درصد از بقیه صنوف هریک 11 نفر عضو هیئت داوری معرفی می‌کردند! 
به همین دلیل بسیاری از صنوف (که از نظر گردانندگان خانه، درجه 2 محسوب می‌شدند) اساسا فعالیت چندانی در این خانه نداشتند و بعضا حتی سالیانه نیز جلسه و مجمعی تشکیل نمی‌دادند. این باعث شد که برخی از صنوف راهی جدای از خانه سینما برای خود بیابند. مثلا بعضا صنف خود را در وزارت کار و امور اجتماعی به ثبت رساندند. در این مسیر بارها و بارها اصناف مختلف دچار تغییر و تعطیل و دگردیسی شدند. زمانی انجمن بازیگران تعطیل شد و زمانی دیگر 
تهیه کنندگان چند شاخه و دسته شدند، دورانی در همین خانه دعواهای پایان ناپذیر گروهی و صنفی رواج یافت و البته مدیریت خانه (در تمام دوران خود) کمترین دخالت را در حل و فصل آنها داشت که بعضا به این مناقشات دامن هم می‌زد تا صنوف بیشتر و بیشتر با مدیریت خانه، همسو و هم جهت شوند. 
شخصا به عنوان یکی از اعضای اولیه انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی که چند سالی هم در شورای مرکزی آن به عنوان نایب‌رئیس و رئیس حضور داشتم، درطول این سالها همواره شاهد بودم که هیئت‌های مدیره مختلف این خانه 
در صدد حذف انجمن منتقدان به عنوان یک صنف غرغرو و نق نقو بودند و بارها سعی کردند این انجمن را با قوانین من درآوردی به انزوا کشانده و از فعالیت‌های خانه حذف نمایند؛ مثلا اعضای آن را به طور عمده در هیئت‌های داوری دخالت نمی‌دادند، آن را یک صنف اضافه تلقی می‌کردند و انتقادها و نقدهای اعضای آن در مطبوعات و نشریات را موجب تضعیف خانه به شمار می‌آوردند. از همین رو در طی دوران مختلف انجمن منتقدان سعی کرد به نوعی از خانه سینما مستقل شده و حتی زمانی در آن سالها تلاش کرد تا در وزارت کار و امور اجتماعی خود را به ثبت برساند.