دکانی به نام هنر و تجربه/حکایت سینماتوگراف 2
سعید مستغاثی
در هر سال شاید دهها فیلم تحت عنوان «هنر و تجربه» با ساختارهای بسیار ضعیف و بعضا با محتوایی مغایر با باورها و ارزشهای مردم و انقلاب و اسلام و البته با استفاده از منابع مالی مؤسسه «هنر و تجربه» (که خود از بودجه بیتالمال تغذیه شده) ساخته میشوند که به دلیل اکران محدود بعضا در یک سالن و حتی یک سانس، چندان دیده نشده و به تعبیری میتوان گفت در واقع این مؤسسه به صورت چراغ خاموش پیش رفته و میرود. اما اینگونه آثار به هرحال ساخته شده و حتی در شهرستانها به نمایش عمومی درمیآیند و در بودجه سال 1398 سازمان سینمایی، بیشتر از سالهای قبل و بالغ بر
5 میلیارد و 500 میلیون تومان برای ساخت آنها در نظر گرفته شده بود!
اما حضور اینگونه فیلمها در برخی سالها، در بخشی مجزا با همین عنوان «هنر و تجربه» و امسال در بخش «نوعی نگاه» جشنواره فیلم فجر، خوشبختانه یا متاسفانه باعث شد که بتوان برخی از این فیلمها را به اجبار هم که شده، به تماشا نشست! ولی تماشای این فیلمهای موسوم به «هنر و تجربه» بار دیگر این نکته را اثبات کرد که اغلب آثار یادشده فاقد یک ساختار استاندارد سینمایی بودند مثل «مغزهای کوچک زنگ زده» یا «ماهی و گربه» و بعضا هم علاوهبر ساختار ضعیف، موضوعات مغایر با باورها و ارزشهای مردم را در کادر خود قرار میدادند، همچون «ائو»، «همایون»، «بانوی گل سرخ»، «در جستوجوی صبح» و...
در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر نیز آثار ضعیفی مانند «تعارض»، «دشمنان»، «پدران» و... از همین گروه به اصطلاح هنر و تجربه، تعدادی از ملال آورترین نمایشها را بهوجود آوردند. آثاری که معلوم نیست با چه نوع کارشناسی و ارزیابی سینمایی پذیرفته شده و هزینههای بیتالمال پای آنها ریخته شده است. در واقع گویا متولیان جشنواره فیلم فجر حاضر شدند با زیرپا گذاردن اعتبار و حیثیت خود اما برای حفظ گروه یا مؤسسه
«هنر و تجربه»، درصدی از بخش «نوعی نگاه» خود را به آثار آن اختصاص دهند تا دکانی به نام «هنر و تجربه» زیر علامت سؤال نرفته و همچنان عدهای سر سفره آن نشسته باشند.
خروج حاتمی کیا علیه تئوری «جوکر»
کلیت درونمایه و تم فیلم «خروج»، تمی بود که اعتراض منطقی و آرام و متین انسانی زحمتکش را در مقابل ضایع شدن حقش منعکس کرد، ضمن اینکه مردمداری و
مهمان نوازی او را نیز علیرغم ضرری که متحمل شده، نشان داد. این موضوع دقیقا در مقابل تم یا تئوری فیلمی همچون «جوکر» قرار میگرفت که تم اصلی سال 2019 سینمای هالیوود برای انتخاب و گزینش فیلمهای فصل جوایز بود که در نهایت به مراسم اسکار ختم شد.
تم و درونمایهای که بخشی از چالش عمده سال گذشته غرب یعنی شورشهای یکساله شنبهها در فرانسه برعلیه نولیبرال سرمایهداری محسوب شد تا با نوعی تحریف، این جنبشهای اعتراضی را ناشی از اغتشاش و خشونتهای وحشیانه جوکرهای نقابدار علیه سرمایهداران حامی نظم و قانون القاء کنند.
حاتمی کیا با ساختاری وسترن گونه به سراغ خروج کشاورزان روستایی رفت. نماهای لانگ شات و متنوع از صف طویل تراکتورهای کشاورزان معترض در دل دشت و صحرا و جادههای بیابانی در کنار کلوز آپهای تاثیرگذار از چهرههای رنج دیده و عرق کرده آنها بعضا آثاری مانند «سیمارون» یا «رود سرخ» را به ذهن متبادر میساخت. حرکات آرام دوربین، ریتم ملایم تدوین و موسیقی هماهنگ، به خوبی این حرکت اعتراضی گروهی کشاورز مسن با تراکتور را همراهی میکرد.
حاتمی کیا در واقع با فیلم «خروج»، تئوری نژادپرستانه غرب در فیلم «جوکر» برای معترضین ضد سرمایهداری را باطل نمود و شاید بتوان گفت که او علیه تئوری «جوکر» خروج کرد.
سینمای فلاکت و بزهکاری
جشنواره فیلم فجر، تا چه حد آنچه به عنوان موضوع اصلیاش یعنی فجر انقلاب اسلامی، بر عنوان آن جای گرفته را بازتاب داده و میدهد؟ راه دور نرفته و به همان سالهای
96 تا 98 بپردازیم. از خودمان هم نمینویسیم که نکند متهم به تخریب و سیاهنمایی بشویم. مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری به عنوان بالاترین کانون تحلیل و مطالعه و اتاق فکر دولتی که خود متوّلی برگزاری جشنواره فیلم فجر بود، طی گزارشی در اسفندماه 1396، ضمن اشاره به فیلمهای شرکتکننده در جشنواره سی و ششم فیلم فجر، تعابیری تکان دهنده درباره فیلمهای یاد شده به کار برد که حکایت از عمق فاجعه جاری در سینمای ما داشت. بخشی از آن گزارش چنین بود:
«... تصویر «جامعه ایران» در مجموع فیلمهای جشنواره فجر 96، تصویرِ جامعهای «درهم»، «بینظم»، «در آستانه اضمحلال»... (است) در این فیلمها آسیبها و مسائل اجتماعی در قالب نوعی «رئالیسم بسیار تلخ، کور و بیانتها» ارائه شدهاند...»
سال بعد یعنی در اسفندماه 1397 نیز مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری گزارشی 127 صفحهای درباره سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر ارائه نمود و ضمن بررسی تکتک فیلمها و در نظر گرفتن عناصر مختلف فرهنگ ایرانی اسلامی نوشت:
«(این فیلمها) ایرانی که... تصویر کردهاند، ایرانی است که شهروندانش زیر آوار مصایب و رگبار مشکلات نفسگیر، عامل یا قربانی خشونت میشوند.»
آش آنقدر شور بود که حتی خان هم فهمید! 3 سال پیش خبرنگار«بی بیسی» که به تهران آمده بود، در گزارشی نوشت:
«... فیلمهای ایرانی مملو از پرخاش و خشونت، هیستری و دیگرستیزی است و رسوخ نابسامانی در تمام وجوه جامعه. ایرانی که در این فیلمها میبینیم، ایرانی است که خشت روی خشت بند نمیشود و نمیتوان به هیچ چیز و هیچ کس اعتماد کرد، با این حال که صحنه زندگی واقعی اجتماعی در ایران با تمامی تنگناهای نفسگیرش، هنوز از
جنب و جوش همیشگی برخوردار است و مثل همیشه خوشیها در کنار ناخوشیها حضور دارند. پس چطور میشود که سینمای ایران اینچنین به سیم آخر زده و در ناامیدی محض غوطه خورده است...»
اما جشنواره فیلم فجر سی و هشتم دوره چه کارنامهای ارائه کرد؟ آیا با دورههای قبل تفاوت عمدهای داشت؟
براساس آماری که از فیلمهای نمایش داده شده وجود دارد، از 17 فیلم (حدود 61 درصد کل فیلمها) که در طول 6 روز اول در جشنواره سی و هشتم نمایش داده شدند، 12 فیلم یعنی 70 درصد آثار به نمایش درآمده، درباره فلاکت و بدبختی بود و شمایل سیاه و تاریکی از زندگی شخصیتهایش به تصویر کشیدند که در 91 درصد این آثار فلاکت بار، شخصیتها با سرنوشت غم بار و دردناکی مواجه شدند و پایان ناامیدکنندهای برایشان رقم خورد.
در 82 درصد از فیلمهایی که در 6 روز اول جشنواره سی و هشتم فیلم فجر به نمایش درآمدند، قمار، شرطبندی، مشروب خواری، روابط هنجارشکنانه و خیانت و دزدی وجود داشت که بعضا با نگاه مثبت و بوسیله شخصیتهای اصلی فیلمها انجام گرفت.
حقیقتا بر چنین سینمایی که گویا گلچین آن در سی و هشتمین جشنوارهای به نام فیلم فجر نمایش داده شد چه عنوانی جز سینمای فلاکت و بزهکاری میتوانستیم بگذاریم؟