صبر بر مصیبت و آثار آن
مؤمنان افراد خوش اخلاقی هستند که مهمترین سرمایههای آنان در رفتارها، صبر مبتنی بر تقوای الهی است. مؤمن متقی باید صابر در
سه گانههای صبر در طاعت، صبر در مصیبت و صبر از معصیت باشد.
مصیبت به معنای هر چیزی از خیر و شر است که به انسان اصابت میکند؛ اما بیشترین کاربرد این واژه نسبت به سختی شدید و گرفتاری است که انسان در زندگی مواجه میشود.
در نوشتار حاضر نویسنده ضمن تشریح فلسفه مصیبتها و سختیها، درباره فضیلت صبر در برابر شدائد و مصیبتها و آثار و برکات آن سخن گفته است.
***
فلسفه مصیبتها
بر اساس تعالیم قرآن، هر چیزی در عالم بر اساس مشیت حکیمانه الهی تقدیر شده است و هیچ چیزی عبث، لعب، لهو و لغو نیست؛ بنابراین، هر چیزی به هر کسی میرسد دارای فلسفه و حکمت و هدفی الهی
بر اساس قسمت و تقدیر است.
مصیبتهایی که به انسان از خیر و شر میرسد، همه در چارچوب حکمتهای الهی مقدر است. پس
همان گونه که اگر خیری به کسی میرسد، بر اساس فلسفه مقدر و قسمت الهی است، همچنین اگر شرّی برسد، آن نیز دارای حکمت و فلسفهای است.
خدا بارها در قرآن به اشکال گوناگون به این نکته توجه میدهد که اصابتهای از شر
و خیر در قالب ابتلاء و آزمون انجام میشود
(انبیاء، آیه 35) تا نه تنها ظرفیتهای انسانی آشکار شود، بلکه ادعاهای هر کسی نیز مورد محک و ارزیابی قرار گیرد؛ زیرا امور باطنی و نفسانی در شرایط ابتلاء است که خود را نشان میدهد.
در حقیقت ابتلائات و فتنهها همانند کوره ذوب فلزات است تا سره از ناسره باز شناخته شود. بنابراین، فرقی نمیکند این ابتلاء با مواردی چون ثروت باشد، یا فقر و نداری و بیماری؛ زیرا مدعی «احسان» زمانی که خیراتی از ثروت به او داده شود، اگر بتواند احسان انفاقی داشته باشد، در قول خویش صادق است، در حالی که دروغگو با وجود ثروت، بخل میکند و نفاق میورزد.(توبه، آیات 75 تا 77؛ آل عمران، آیه 180) اصولا مصیبتهای تلخ همچون مشکلات جهاد، زمینه و بستری برای شناخت مؤمن از منافق است. (آل عمران، آیات 165 تا 167) پس خیرات و شرور بر اساس مشیت حکیمانه و تقدیر و تقسیم الهی، دارای فلسفه و حکمتهایی است که از جمله آنها بازشناسی مؤمن از منافق، صادق از کاذب، مجاهد از قاعد و مانند آنها است.
از همین رو خدا بر اساس همین فلسفههای الهی به مؤمنان این نکته مهم و اساسی را توجه میدهد که هر چه به انسان از مصیبتهای نیک و بد در نفس و غیر نفس میرسد، همگی بر اساس مشیت تقدیری حکیمانهای است که در «ام الکتاب» قبل از خلقت انسان نوشته شده است. پس اگر خیری رسید، بدمستی معنایی ندارد، چنانکه اگر شری رسید، نومیدی معنایی ندارد.
(حدید، آیات 22 و 23)
همچنین خدا در جایی دیگر از قرآن میفرماید: بخشش ثروت به کسی از سوی خدا به معنای تکریم شخص نیست؛ چنانکه فقر به معنای توهین و اهانت به فقیر نیست؛ بلکه هر دو حالت، در ساختار ابتلای الهی سامان یافته است تا معلوم شود که ثروتمند با ثروت خویش تا چه اندازه دستگیر فقیر از تفضلات الهی است که در اختیارش قرار گرفته است.(فجر، آیات 15 تا 26) یکی از فلسفههای مصیبتها و گرفتاریها و شداید سخت در زندگی تجلی فطرت توحیدی انسان و بیداری آن است؛ زیرا وقتی انسان گرفتار مصیبتهای سخت شود و از هر چیزی نومید گردد و اسبابی برای رهایی از مشکل و مصیبت نیابد، «استرجاع» میکند و به این حقیقت فطری باز میگردد که مالک همه هستی از جمله خودش خدای سبحان است؛ بنابراین به حقیقت استرجاع باز میگردد و در باطن به این حقیقت توجه مییابد که «انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم.» به این معنا که هر چه به ما از خیر و شر میرسد از سوی خدایی است که او مالک همه هستی ما است و باید به سوی او بازگردیم تا در سلامت از عذاب او باشیم و به رحمت او برسیم.(بقره، آیات 155 و 156)همچنین از نظر قرآن،
کسی که به حقیقت فلسفه مصیبت برسد، زندگیاش متحول میشود و بیداری فطرت موجب میشود تا نگرش دیگری به مفاهیم زندگی و امور آن داشته باشد.
اینگونه است که نسبت به دنیا و امور دنیوی به زهد حقیقی میرسد؛ زیرا زاهد کسی است که بتواند در دو مصیبت دادهها و گرفتهها، صبر کند تا جایی که به دادههای الهی بدمست و مغرور نشود و به سبب گرفتهها، اندوهناک نگردد
(حدید، آیات 22 و 23)؛ زیرا امیرمؤمنان علی(ع) تمام زهد را بین دو کلمه از قرآن دانسته و این آیات را تلاوت کرده است.
(نهجالبلاغه، شهیدی، حکمت 439) کسی که به حقیقت زندگی و مالکیت الهی رسیده باشد، میداند که همه چیز تحت مشیت حکیمانه الهی است که درام الکتاب برایش رقم زده و در طول زندگی تحقق خارجی مییابد.
پس هیچ دلبستگی به دنیا و مافیها ندارد؛ زیرا میداند که هر چه میدهد یا میگیرد همگی از سوی خدای مالکی است که در چارچوب مشیت خویش تقدیراتی را رقم زده و اجرائی میکند.
اگر کسی بخواهد به مقامات عالی انسانی دست یابد، باید در سامانه سنت آزمون و ابتلاء وارد شود؛ زیرا پاداشهای عظیم الهی همچون صلوات و برکات الهی، رحمت و هدایت خاص و تفضلات ویژه تنها در سایه این سامانه سنت ابتلاء برای انسان
رقم میخورد. بنابراین، باید نسبت به مصیبتهای سخت و ابتلایی چون ترس و گرسنگی و کمبودهای مالی، مرگ و میر و خسارتهای گوناگون در زندگی خود و خویشان به این نکته توجه داشته باشد که همه اینها برای کسب مقامات عالی انسانی است.
(بقره، آیات 155 تا 157)
باید توجه داشت که برخیها وقتی مقامات عالی را در قیامت ببینند، آرزو میکنند که ایکاش برای آنان ابتلائات بیشتری میبود؛ زیرا در آنجا روشن میشود که «البلاء للولاء؛ بلا برای اولیای الهی است.» پس اگر آنان را در شرایط ابتلایی در دنیا قرار نداده و مصیبتی بر ایشان رقم نزده، اعتراض خواهند کرد که چرا آنان را مبتلا نکرده تا به مقامی برسند و در شرایط
«احدی الحسنیین» قرار گیرند؛ زیرا اینگونه میتوانستند به چیزهایی برسند که جز در سامانه سنت ابتلاء و فتنه برای کسی رقم نمیخورد.(همان؛ قصص، آیه 47؛ توبه، آیات 50 تا 52) البته از نظر قرآن، مصیبتهایی در زندگی انسان پیش میآید که ناظر به کیفر و جزاء است؛ به این معنا که مصیبتهایی از خیر و شر که به انسان میرسد، میتواند در ساختار سامانه و سنتی دیگر به نام کیفر و جزای دنیوی باشد؛ زیرا برخی از کارها و اعمال انسانی موجب نزول مصیبتهای خیر و شر میشود؛ چنانکه از نظر قرآن، عصیان و نافرمانی خدا و رسولالله
(نساء، آیات 60 تا 62)، مراجعه به طاغوت و پذیرش حکومت و حاکمیت و داوری طاغوتیان(همان)، کفرورزی
(رعد، آیه 31)، گناهکاری(آل عمران، آیه 165؛ نساء، آیات 62 و 79؛ مائده، آیه 49) و مانند آنها موجب ابتلای انسان به شرور گوناگون میشود؛ همچنین ایمان و تقوای الهی و استغفار و توبه موجب مصیبتهای خیر از جمله ایجاد یا افزایش ثروت و امنیت و آسایش و آرامش و مانند آنها است.
(اعراف، آیه 96؛ نحل، آیه 112؛ نوح، آیه 10 تا 12)
بنابراین، باید توجه داشت که مصیبتهایی از خیر و شر که به انسان میرسد در دو سامانه مختلف یعنی سامانه سنت ابتلاء و سامانه سنت جزاء و کیفر دنیوی دستهبندی میشود. از نظر آموزههای قرآن، اگر انسان نتواند تشخیص دهد که اینک گرفتار کدام یک از دو سامانه است، بهتر است که در هر حال توبه و استغفار و صبر کند؛ زیرا استغفار به درگاه الهی موجب رفع بلا و مصیبت، دفع بلا و مصیبت و نیز جلب نعمت و رحمت الهی است.
صبر در مصیبتهای ناخوش و آثار آن
انسانی که به حقیقت ایمان رسیده و مالکیت مطلق خدا بر همه هستی از جان و جامعه و جهان را باور دارد و میداند که خدا هر چه میدهد بر اساس مشیت حکیمانهای است که جز خیر و کمال برای مخلوقات نمیخواهد، دارای آستانه تحمل بالا میشود تا جایی که هرگز جزع و فزع ندارد و مانع الخیر نیست.
در حقیقت از نظر قرآن، اعتقاد به تقدیر و مقدر بودن هر چیزی از جانب خدا
(توبه، آیات 50 و 51؛ حدید، آیه 22)، توجه به علم همهجانبه خدا نسبت به بندگان و مخلوقات و نیازها و تواناییهای آنان(تغابن، آیه 11)، توجه به مالکیت خدا نسبت به هستی(بقره، آیه 156)، توجه به ولایت الهی و رساندن هر کسی به کمال بایسته و شایسته در چارچوب ربوبیت
(توبه، آیات 50 و 51)، توکل و اعتماد داشتن به خدایی که دارای ولایت تمام است(همان) و نیکو دانستن هر چه به انسان از خیر و شر میرسد(همان) به او کمک میکند تا در مصیبتهای سخت و جانکاه تحمل و صبر داشته باشد و جزع و فزع نکند و به کفر و کفران نگراید.
همچنین توجه به اموری چون پیشامدهای سخت برای دشمن(آل عمران، آیه 165) و باور به سنت ابتلاء برای اهداف و فلسفههای پیش گفته میتواند آستانه تحمل و صبر انسان را بالا برد.
(توبه، آیات 50 تا 52)
صبر بر مصیبتهای سخت و دشوار، نشانه تسلیم انسان در برابر مالکیت و ربوبیت و حاکمیت الهی است(بقره، آیات 155 و 156)، و از طرفی نشانه رضای انسان نسبت به دادهها و گرفتههای خدا و پذیرش قسمت الهی است؛ چنانکه صبر انبیاء و مردان الهی همرزم آنان اینگونه بوده است.
(آل عمران، آیه 146)
صبر بر مصیبتها و سختیها، آثاری دارد که از جمله آنها میتوان به تقویت اراده وعزم انسان در امور(لقمان، آیه 17)، دریافت بشارتهای خاص الهی(حج، آیات 34 و 35)، جلب محبت خدا
(آل عمران، آیه 146)، جلب رحمت الهی
(بقره، آیات 156 و 157)، جلب صلوات الهی و عنایات خاص خدا(همان)، بهره مندی از هدایتهای خاص الهی(همان)، نشانه فروتنی و خاموشی شهوت و دنیاگرایی(حج، آیات 34 و 35)، بهرهمندی از پاداشهای خاص دنیوی و اخروی
(آل عمران، آیات 146 و 148) و مانند آنها اشاره کرد. از همین رو خدا بصراحت از مؤمنان میخواهد تا به عنوان یک تکلیف و وظیفه شرعی به صبر در زندگی توجه کنند و در انجام تکالیف و نیز در مصیبتها صبر پیشه گیرند.(آل عمران، آیه 200؛ کافی، ج 2، ص 81، حدیث 3) بر اساس گزارش قرآن، حضرت لقمان(ع) به فرزندش توصیه میکند تا بر هر ناگواری که به او میرسد، صبر کند، (لقمان، آیه 17) زیرا اینگونه امور اراده و عزم انسان را تقویت میکند و انسان را به کمالات میرساند. مؤمنان همانند پیامبران اولوا العزم باید دارای تقوا و صبر باشند و هرگز در برابر مصیبتهایی چون حمله دشمنان سستی نکنند و دست از پایداری و استقامت و صبر نکشند.
(آل عمران، آیه 146) چنین افرادی از مؤمنان در سطح عالی «ربیون» قرار میگیرند و آثار ربوبیت الهی در ملکات و شاکله شخصیتی آنان ظهور و بروز میکند.(همان) این در حالی است که منافقان که در میان مؤمنان خود را جا زدهاند، سستی کرده و مصیبتهای جنگ را نه تنها خیری برای امت نمیدانند، بلکه دوری از مصیبتها و مشکلاتی از جمله جهاد را برای خود نعمت میشمارند.
(نساء، آیه 72) اگر منشا هر مصیبت و امتحانی را اراده خدا بدانیم (آل عمران، آیه 166؛ نساء، آیه 78؛ توبه، آیات 50 و 51) باید گفت که هر چیزی که از سوی خدای علیم و قدیر و غنی حمید برای انسان رقم میخورد، چیزی جز نعمت نیست؛ زیرا خدا اینگونه، انسان را به کمالات میرساند و حتی اگر در قالب کیفر و مجازات باشد، موجب تنبیه و بیداری فطرت و توبه و استغفار و بازگشت به سوی او میشود.
البته خدا از بسیاری از اعمال خطایی انسان میگذرد و کیفر نمیکند؛ زیرا اگر میخواست برای هر چیزی کیفری در دنیا میکرد، دیگر کسی باقی نمیماند؛ بلکه خدا تنها گناهان بزرگ را مورد توجه قرار میدهد و کیفر میکند تا تنبیه و هشداری برای دیگران نیز باشد.(شوری، آیه 30) در حقیقت از نظر قرآن، مصیبتهای کافران پیامدی جز عملکرد کفر و گناهان بزرگ آنان نیست که در این دنیا آنان را به عذاب استیصال میگیرد و ریشهکن میکند تا آرامشی برای مؤمنان و درس عبرتی برای دیگران باشد.(قصص، آیه 47؛ مجمع البیان، ج 7 و 8، ص 401)