kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۸۷۴۸
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۸
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۵۷

همکاری  دانشگاهیان با پلیسان و دزدان در سازمان نوپا



فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
بریدن بعد از ترک زندگی نظامی، چند سال بعدی را در یک سرویس اطلاعاتی دائمی مشغول به کار شد. در اواخر 1950 آلن دالس تلفن زد و از او خواست که دستیارش در سیا شود. بریدن پذیرفت. بریدن اسم رمز «هومر دی‌هاسکینز» را برای خود انتخاب کرد. ابتدا کارش را بدون داشتن سابقه‌ و پیشینه‌ای در این زمینه شروع نمود، ظاهرا مامور دفتر هماهنگی سیاست‌ها بود ولی در عمل مستقیما برای دالس کار می‌کرد [و از او دستور می‌گرفت]. او در عرض چند ماه، اطلاعات جامعی از هجوم تبلیغاتی کمونیست‌ها و انفعال طرف آمریکایی به‌دست آورد، اطلاعاتی که حکایت از انفعال و حساسیت حداقلی طرف آمریکایی برای پاسخ متقابل داشت. «چقدر عجیب بود، وقتی به این حوادث نگاه می‌کردم با خودم فکر می‌کردم، این کمونیست‌ها، که از پیوستن به هر چیزی جز کمونیست ابا دارند متحدین فراوانی را از طریق جنگ سازمان یافته به دست می‌آوردند، در حالی که ما آمریکایی‌ها، که [هر جا هستیم و با همه می‌نشینیم و] در هر چیزی دخالت و ورود می‌کنیم، این‌جا ساکت و زبان بریده نشسته‌ایم [و کاری از دستمان برنمی‌آید]».
ویلیام کولبی رئیس آینده سیا، به نتیجه مشابهی رسید: «کمونیست‌ها اعتقاد خود را به آنچه که سلاح سازمانی می‌نامیدند پنهان نمی‌کردند: ابتدا به ساماندهی حزب به عنوان مرکز کلیدی فرماندهی بپردازید، سپس جبهه‌های دیگر-انجمن‌های زنان، گروه‌های فرهنگی، اتحادیه‌های تجاری، گروه‌های کشاورزان، تعاونی‌ها- را بگشایید. بدین طریق شما خواهید توانست با جذب حداکثری افراد به گروه‌های نام برده شمار زیادی را تحت رهبری و حتی تربیت کمونیسم در‌آورید».
بریدن استدلال می‌کند: «اگر طرف مقابل می‌تواند ایده‌های تحمیلی شوروی را بومی جا بزند، پس ما هم باید بتوانیم ایده‌های خود را محلی و درونزا [و نه وارداتی و تحمیلی] معرفی کنیم». با ارزیابی کلی دفتر هماهنگی سیاست‌های ویزنر، بریدن متوجه شد که انبوهی از کارها، بدون هیچ حمایتی، بر روی دوشش نهاده شده. یکی از ماموران سیا از آن به عنوان «انبوهی از عملیات‌های زائد به درد نخور» یاد کرده. بریدن به یاد می‌آورد: «شعبه‌ای برای تشکیلات‌های بین‌المللی وجود داشت، اما سازمان آن قدر مشاغل خرد دور خود داشت که آن [شعبه] کاملا بی‌اهمیت گشته [و به حاشیه رفته] بود». «من سراغ آلن دالس رفتم و گفتم چرا ما همه این‌ها را در یک واحد ادغام نمی‌کنیم؟ شاید دالس منتظر شنیدن چنین حرفی از من بود».
گرچه دالس بسیار استقبال کرد، اما طرح بریدن برای آن دسته از افسران سیا که عملیات مخفی را [منحصرا] به معنی تلاش برای سرنگونی رهبران خارجی «غیر دوست» مانند خاکوبو آربنز (از چهره‌های اصلی انقلاب گواتمالا که با کودتای آمریکایی 1954 سرنگون گردید) تلقی می‌کردند بسیار عجیب بود و آن‌ها در بهت و حیرت فرو برد. اگر بخواهیم سازمان نوپا را به دو نیم تقسیم کنیم نصف آن را اعضای دانشگاهی (همان طور که اشاره شد قبلا به عنوان یک محیط دانشگاهی شناخته می‌شد) و نیم دیگر آن را پلیسان و دزدان تشکیل می‌دادند. بریدن می‌گوید در کنار پیپ به دستان [دانش آموختگان دانشگاه] افرادی وجود داشتند که درک نمی‌کردند جنگ دیگر تمام شده است. [نظر کسی برای آنها اهیمت نداشت و] آنها مصمم به پیاده کردن نظرات و خواسته‌های خود بودند و این بسیار خطرناک بود. آن‌ها مثل ژنرال مک آرتور فکر می‌کردند که می‌خواست دامنه جنگ کره با بمباران منچوری را افزایش دهد و یا شبیه فرانسیس پی متیوس فکر می‌کردند که در سال 1950 می‌خواست دنیا را وارد یک جنگ جهانی دیگر بکند. بریدن توضیح می‌دهد: «من بیشتر علاقه‌مند به نظراتی بودم که از طرف کمونیست‌ها مورد هجمه قرار می‌گرفت تا اینکه به فکر منفجر کردن گواتمالا باشم». «من بیشتر یک روشنفکر بودم تا یک جنگ طلب».
رئیس واحد بریدن با این استدلال که طرح شما خارج از حدود و اختیارات واحد است [و پشتوانه قانونی ندارد] تلاش کرد که مانع اجرای طرح او شود. جنگ سختی به راه افتاد که بریدن بازنده آن بود. او فورا به دفتر دالس رفت و استعفای خود را اعلام کرد. دالس خشمگین شده و همان لحظه گوشی را بر داشت و با فرانک ویزنر تماس گرفت. دالس پرسید: «تو این خراب شده چه خبره؟». بریدن گفت: «افسار ویزنر در دستان آلن بود». «او کاملا طرف من را گرفت. و این‌گونه بود که من توانستم واحد تشکیلات بین‌المللی را تحت نظر دستیار مدیر برنامه‌ها یعنی ویزنر تاسیس نمایم. اما من توجه زیادی به ویزنر نمی‌کردم، و مستقیم سراغ رئیس او یعنی آلن می‌رفتم. البته من باید ظاهر را حفظ می‌کردم و طوری رفتار می‌کردم که ویزنر از آن بویی نبرد چون بالاخره او در ظاهر مافوق من بود». این حکمی بود که به مبارزان جنگ سرد اجازه می‌داد تا اقداماتی «سازنده» در جهت تضمین پیروزی حقیقت بر فریب اتخاذ کنند.