kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۷۷۳
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۰

فقر غذایی و گرسنگی بلای اجتماعی و سلطه سیاسی

 
 
پرویز سجادی
روانشناسان در دسته‌بندی و اولویت‌گذاری نیازهای انسانی نخستین اولویت را به مسئله تغذیه می‌دهند و آن را در کنار دومین اولویت بشری یعنی امنیت می‌گذارند. این بدان معناست که مهم‌ترین دغدغه‌های انسانی‌، همانا آسایش و آرامش است که دستیابی به آن به معنای خوشبختی تلقی می‌شود.
به سخن دیگر، تفسیر انسان از خوشبختی با دو عنصر آسایش و آرامش انجام می‌گیرد و خوشبخت واقعی و کامل کسی را می‌دانند که به آسایش و آرامش دائمی، پایا و مانا دست یابد.
نخستین چیزی که از مفهوم آسایش در شکل مصداق غالب آن، به ذهن هر کسی خطور می‌کند، رفع گرسنگی و برطرف کردن این نیاز روزانه و دستیابی به غذاست. همین نیاز دائمی و روزانه آدمی به تغذیه است که بسیاری از مشکلات اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی و سیاسی را پدید می‌آورد.
نویسنده در این مطلب درباره نقش گرسنگی در زندگی بشر و آثار و پیامدهای منفی و مثبت آن در عرصه‌های اخلاقی، اجتماعی و سیاسی سخن گفته است.
***
تغذيه، نخستین نیاز بشر
انسان پیش از اینکه به اموری چون امنیت، عشق و محبت‌، عدالت، آزادی و مانند آن بیندیشد، به غذا می‌اندیشد. این مطلبی است که روانشناسان‌، دیگر اندیشمندان و دانشمندان بر اساس شواهد علمی و شهودی بدان تاکید دارند. انسان پیش از اینکه دغدغه دیگری داشته باشد در اندیشه آن است تا شکم خود را پر کند و نیازهای جسمی خود به ویژه تغذیه را برآورده سازد، زیرا بی‌غذا‌، انسان می‌میرد بنابراین به طور طبیعی خود را نیازمند غذا و تغذیه می‌بیند تا بدان طریق حیات خود را حفظ کند.
از گزارش‌های قرآنی بر می‌آید که حضرت آدم‌(ع)‌، این نخستین فرد بشری پس از آفرینش و در همان آغاز خلقت خویش در اندیشه تغذیه بود. این‌گونه است که در دام وسوسه‌های ابلیسی قرار می‌گیرد و با خوردن از درخت ممنوع به سختی و رنج و شقاوت دنیوی گرفتار می‌شود. (بقره‌، آیه ۳۵ و اعراف آیات ۲۰ تا ۲۴ و نیز طه، آیات ۱۱۷ تا ۱۲۳)
از داستان حضرت موسی‌(ع) بر می‌آید که نخستین نیاز انسان رفع گرسنگی است. آن حضرت‌(ع) هر چند که در عبارتی کلی از خداوند خیر می‌خواهد(قصص، آیه ۲۴) ولی بر پایه روایتی از امیرمؤمنان علی‌(ع)، مهم‌ترین درخواست ایشان، نانی برای رفع گرسنگی بوده است.(مجمع البیان‌، ج ۷ و ۸، ص ۳۸۷) این بدان معناست که مهم‌ترین مصداق از فقر همان فقر غذایی است. بسیاری از مشکلات بشر از آغاز تاکنون ریشه در مسئله تغذیه و رفع گرسنگی دارد. فشار گرسنگی چنان است که انسان را به هر کاری وا می‌دارد.
اگر در آموزه‌های وحیانی و غیر وحیانی یکی از مشکلات بشر، فقر دانسته شده است، مقصود و مراد نخستین از آن‌، همان فقر غذایی و عدم دستیابی به چیزی است که انسان با آن تغذیه کند و گرسنگی‌اش را برطرف سازد. از این رو در ادبیات عرب، بسیاری از تصرفات اقتصادی به اکل
(خوردن ) نسبت داده شده است. از جمله در آیه ۲۹ سوره نساء خداوند می‌فرماید: لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل. هر چند که در این آیه مراد، بیان حرمت هر گونه تصرفات در اموال دیگران است‌،با این همه این معنا را با واژه اکل بیان می‌کند؛ زیرا مهم‌ترین و نخستین معنای متبادر از تصرف در اموال، تصرف به شکل خوردن است.
بنابراین، وقتی از تصرفات در اموال سخن به میان می‌آید، نخستین تصرف همان خوردن است، چرا که دغدغه و نیاز نخستین بشر رفع گرسنگی از خود می‌باشد که ضامن حیات و بقای اوست. همچنین هنگامی که از فقر و یا فقر اقتصادی سخن به میان می‌آید‌، نخستین امر متبادر از آن، فقر غذایی است که ستون فقرات آدمی را می‌شکند و اجازه هر گونه حرکت و تحرک را از آدمی سلب می‌کند و در جایی به مسکنت می‌افکند تا مسکین شود و ناتوان از حرکت در جایی سکون یابد.
خداوند با توجه به شناخت کامل از غریزه تغذیه و نیاز روزانه و دائمی به رفع گرسنگی، هنگامی که مسئله تشویق و تهدید می‌رسد‌، در قالب بشارت و انذار، وضعیت بهشتیان و دوزخیان را این‌گونه تصویرسازی می‌کند که بهشتیان از همه غذاهای خوب و نیکو بهره مند هستند و هیچ غم و اندوهي نسبت به غذا احساس نمی‌کنند، در حالی که دوزخیان گرفتار گرسنگی و بی‌غذایی هستند و اگر غذایی برای آنان در برخی از درجات و طبقات دوزخ است، غذایی بدبو، همراه با شکنجه است بی‌آنکه سیر کند و یا گرسنگی را برطرف نماید. (غاشیه، آیات ۶ و ۷ ) همچنین خداوند در آیات ۲ تا ۷ سوره غاشیه در بیان وضعیت کافران در دوزخ بیان می‌کند که آنان گرفتار گرسنگی دائمی هستند و هرگز غذایی نمی‌خورند تا آنان را سیر کند و گرسنگی‌شان را بر طرف سازد. این در حالی است که بهشتیان از بهترین نوشیدنی‌ها و خوردنی‌ها بهره مندند و هیچ دغدغه‌ای به نام گرسنگی ندارند. (انسان آیات ۵ تا ۲۲ و آیات دیگر سوره واقعه و الرحمن)
قرآن در آیاتی از جمله آیات ۱۱۷ و ۱۱۸ سوره طه گزارش می‌کند که بهشتِ نخستین حضرت آدم‌(ع) نیز این‌گونه بود که در آنجا بهشت عاری از گرسنگی بود؛ زیرا آنچنان مواد غذایی در بهشت آدم‌(ع) زیاد بود که گرسنگی معنا و مفهومی نداشت ولی او با خطایی که می‌کند خود را گرفتار شقاوت زمین و رنج گرسنگی می‌کند.در حقیقت خداوند با توجه به نیاز غریزی و طبیعی بشر به غذا و مشکل گرسنگی، مردمان را به سوی ایمان و پرهیز از کفر دعوت می‌کند و با اشاره به مفهوم خوشبختی در اندیشه بشر، وضعیت مطلوب و نامطلوب مؤمنان و کافران را تصویر می‌کند تا هر کسی راه خود را بشناسد و در آن گام بردارد. کسی که آسایش و آرامش ابدی را می‌جوید ایمان آورده و از گرسنگی و ترس دائمی رهایی می‌یابد و به بهشت آسایش و آرامش وارد می‌شود. 
شکم گرسنه ایمان ندارد 
تغذیه مسئله‌ای بسیار مهم است؛ زیرا انسانی که مشکل گرسنگی دارد و غذایی برای سد جوع به دست نمی‌آورد، نمی‌تواند عبادت کند. خداوند در آیات ۳ و ۴ سوره قريش به این نکته اشاره می‌کند که شکم گرسنه ایمان ندارد؛ زیرا واژه 
« من جوع» در آن بیانگر این معناست که هدف از طعام، از میان بردن گرسنگی است نه آنکه خوردن فی نفسه امری مطلوب باشد. همچنین 
« فليعبدوا» بیانگر هدف بودن عبادت برای طعامی است که از خداوند به انسان می‌رسد. بر این اساس رفع گرسنگی انسان و تغذیه او از سوی خداوند، به هدف عبادت انجام می‌گیرد‌، زیرا شکم گرسنه نمی‌تواند عبادت کند.
البته کسانی که گرفتار گرسنگی هستند بر اساس همین آیات لازم است تا مقدمات عبادت را انجام دهند. به سخن دیگر انسان گرسنه به سوی خداوند متوجه می‌شود تا او را سیر کند و گرسنگی‌اش را با تغذیه از میان ببرد. هنگامی که خداوند گرسنگی را از میان برد و اطعام کرد‌،بر شخص است تا شکر رفع گرسنگی کند و به عبادت خداوند بپردازد. بنابراین، دو گونه عبادت ابتدائی و تکمیلی وجود دارد.
نکته مهم اینکه خداوند هرگز انسانی را گرسنه نمی‌گذارد، زیرا پیش از وجودش در دنیا و یا همزمان با ایجادش در رحم مادر، مقدمات تغذیه او را فراهم می‌آورد به طوری که پیش از تولد طفل سینه مادرش پر از شیر می‌شود.. پس از آن اگر انسان شاکر باشد، اطعام الهی ادامه می‌یابد و به شکل کامل‌تری به وی می‌رسد، ولی اگر طغیان کند و شکرگزار نباشد، گرفتار گرسنگی می‌شود.
به هر حال، خداوند تنها حقیقتی است که انسانها را اطعام می‌کند و با خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها او را سیر و سیراب می‌نماید (شعراء آیه ۷۹) از این رو شخص باید همواره متوجه خداوند باشد و اطعام و رفع گرسنگی خویش را از او بخواهد.
گرسنگی، آزمون الهی و فضیلت اخلاقی
 گرسنگی از وسایل حتمی خدا در آزمون از انسان به ویژه مؤمنان است. خداوند، آزمون را برای این قرار داده تا همگان متوجه منشا تغذیه یعنی ذات باری تعالی شده و او را بشناسند و عبادت کنند و سپاسگزارش باشند.
صبر از جمله فضائل و کمالات انسانی است. انسان در شکیبایی است که می‌تواند استعدادهای بسیاری از خود را بروز و ظهور دهد و مظهر ربوبيت الهي باشد، زیرا باید به گونه‌ای تربیت شود تا در برابر همگان به ویژه دشمنان و مخالفان بردبار باشد و با مخالفتی، از کوره بدر نرود و مجازات نکند.
حضرت نوح‌(ع) به عنوان نمونه نهصد و پنجاه سال کافران را به ایمان دعوت کرد ولی مخالفان، او را تمسخر کردند، با این همه آن حضرت صبر پیشه کرد و آنان را مجازات نکرد و از مهر و محبت خویش به آنها نکاست تا آنگاه که دیگر امیدی به درست شدنشان نبود و جز کافر و فاجر نمی‌زادند. (نوح، آیات ۲۹ و ۳۰)
البته انسان برای اینکه قدرت تحمل را در خود افزایش دهد لازم است در شرایطی قرار گیرد که تحمل وی تقویت شود. گرسنگی از جمله این شرایط است که بردباری را در آدمی ایجاد و تقویت می‌کند.
از آیات ۱۵۳ و ۱۵۵ سوره بقره این معنا به دست می‌آید که خداوند عنایت خاصی به مؤمنان دارد و ایشان را گرفتار گرسنگی می‌کند تا زمینه برای آمادگی‌شان برای تحمل مشکلات فراهم آید. 
قرآن در آیات ۱۱۹ تا ۱۲۱ سوره توبه‌، نمونه‌ای از حقیقت آزمون گرسنگی را بیان می‌کند. در این آیات آمده که تحمل گرسنگی و هر گونه کارهای مقدماتی از سوی مؤمنان مورد تشویق خداوند است و آنان از طریق تحمل گرسنگی می‌توانند از آزمون خطیر جهاد سربلند بیرون آیند.تحمل گرسنگی در راه خدا افزون بر اینکه احسان و درود و صلوات خداوندی را به همراه دارد، یک فضیلت اخلاقی، عملی صالح‌، اطاعت خدا و رسول، نشانه صداقت مؤمنان است و مؤمنان را متوجه مالکیت خدا می‌کند و رحمت او را تجلی می‌دهد. بنابراین با چنین بینش و نگرشی می‌توان به استقبال گرسنگی و سختیهای آن رفت که در مسیر جهاد در راه خدا و ظهور و بروز صفات کمالی در انسان حاصل می‌شود.(همان آیات) در مباحث عرفانی معروف است که می‌گویند:
صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر به دوام
        ناتمامان جهان را کند این پنج تمام 
گرسنگی،کیفر ناسپاسان
البته همه گرسنگی‌ها به این دلیل نیست بلکه برای کسانی که پیامبران را تکذیب کرده و دروغگو می‌نامند و نسبت به نعمتهای الهی سپاسگزار نیستند و کفران نعمت می‌کنند، گرسنگی، کیفر و مجازاتی سخت از سوی خداوند است.(نحل، آیات 112 و 113)
خداوند در این آیات روشن می‌کند که جوامع متنعم و مرفه که راه کفران و ناسپاسی را در پیش گرفته‌اند، دچار بحران گرسنگی و ترس می‌شوند و آسایش و آرامش خود را از دست می‌دهند. بنابراین هر گونه ابتلا به گرسنگی را نباید به عنوان آزمون دانست چرا که برخی از گرسنگی‌ها بلا(کیفر) و برخی دیگر ابتلا (آزمون) است. از این رو خداوند جوامع کفر پیشه و کفران‌کننده را تهدید به ناامنی و گرسنگی می‌کند. بر اساس همین آیات می‌توان دریافت که عوامل چهارگانه‌ای در برخی از جوامع موجب می‌شود که دچار بحران فقدان آسایش و آرامش یعنی ترس و گرسنگی شوند. این عوامل عبارتند از: ظلم، تکذیب پیامبران، کفران نعمت و ابداع روش‌های جدید برای گناه. خداوند در آیه ۱۱۲ همین سوره نحل با آوردن تعبیر « يصنعون »که در بردارنده معنای ابداع و ایجاد مسبوق به عدم است‌،می خواهد بگوید که از مهم‌ترین عوامل گرسنگی و قحطی‌، ابداع روش‌های جدید در گناه است. (تفسير القرآن الكريم شبر، ص ۱۶ و الدر المنثور، ج ۴، ص ۱۳۳)
گرسنگی‌، عامل سلطه پذیری 
اگر بخواهیم مهم‌ترین آثار و پیامدهای گرسنگی در شخص یا جامعه را بیان کنیم، می‌توان به بی‌ایمانی و ترک عبادت در حوزه اعتقادات و سلطه پذیری در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی اشاره کرد.
پیش از این درباره نقش گرسنگی در بی‌ایمانی و ترک عبادت سخن گفته شد. اما درباره تاثیر دیگر گرسنگی می‌توان گفت که براساس آیات ۵۸ تا ۶۱ سوره یوسف از مهم‌ترین آثار مخرب گرسنگی، سلطه پذیری است؛ چرا که برادران یوسف‌(ع) حاضر می‌شوند برای اینکه خوراکی تهیه کنند، هر آنچه یوسف‌(ع) از ایشان خواسته را برآورده سازند. آنان بیان می‌کنند که اگر به ایشان گندم و خوراکی بدهد تا از قحطی و گرسنگی رهایی یابند، آنان کاری می‌کنند تا رضایت آن حضرت را به دست آورند و برادر دیگرش را به نزد او آورند. تعبیر آنان این است که با مراوده و رفت و آمدهای پیاپی و فریبکاری بر اساس مهر و محبت، کاری می‌کنند تا پدر بر انجام کاری که خواسته حضرت یوسف‌(ع) است رضایت دهد.آنان بسادگی برای رهایی از قحطی و گرسنگی حاضر می‌شوند تا سلطه حضرت یوسف‌(ع) را بپذیرند و در مسیر خواسته‌های او توطئه و همکاری کنند.
از آیه ۱۱۲ سوره نحل نیز بر می‌آید که گرسنگی و ناامنی، مهم‌ترین بلاهای اجتماعی هر جامعه‌ای است و جامعه برای رهایی از آن، به هر کاری اقدام می‌کند که البته اگر راه توحید و عبادت بود، بسیار مطلوب بود، ولی بسیاری از مردم به جای گزینش چنین راهی به سوی سلطه دیگران می روند که بسیار ستمگرانه است.
از اینکه خداوند به اطعام گرسنگان توجه خاص مبذول داشته و آن را تکلیف الهی دانسته (حاقه‌، آیه ۳۴ و فجر، آیه ۱۸ و ماعون آیه ۳) و همچنین از پاداش‌هایی که برای اطعام دهندگان بیان کرده می‌توان دانست چرا اطعام گرسنگان از سوی مؤمنان ارزش دارد؛ زیرا بسیاری از گرسنگان به سبب گرسنگی به دام کفر و بی‌ایمانی می‌افتند و ترک عبادت می‌کنند و یا سلطه دشمنان از جمله مرفهان بی‌درد و اشراف ستمگر را می‌پذیرند.
خداوند برای اطعام دهندگان گرسنگان پاداشهایی چون امان از دشواری‌های روز قیامت(انسان آیات ۵ تا ۱۱)، بهشت و نعمتهای فراوان آن(انسان آیات ۵ تا ۲۲)، شادی و خرمی در قیامت (همان) عبور از صراط در قیامت(بلد، آیات ۱۱ تا ۱۶ و مجمع البیان، ج ۶ و 10‌، ص 750)، لقای الهی همراه با شادابی و خوشحالی(انسان، آیات ۵ تا ۱۱) و رهایی از شرور و بدی‌ها و ۲۰، ص و سختی‌های قیامت (همان ) را بیان می‌کند.
شرق هدف از بیان این مشوق‌ها آن است تا مؤمنان به اطعام گرسنگان تشویق شوند و اجازه ندهند تا گرسنگی، عاملی برای سلطه پذیری و کفر و بی‌ایمانی مؤمنان شود و آنان را به ورطه سقوط و تباهی افکند. آمارها نشان می‌دهد که مهم‌ترین عامل بسیاری از نابهنجاری‌های اجتماعی، طلاق‌ها و خودکشی‌ها و سلطه پذیری از اشراف مرفه و بی‌درد و قدرت‌های زورگو و ستمگر، گرسنگی و فقرغذایی است.
فقر و نابرابري‌هاي موجود در هر جامعه‌اي‌،پيامدهاي خاص خود را دارد و نه تنها باعث بروز بحران می‌شود بلکه بر اساس سلسله‌ای از روابط علت و معلولی، زمینه بروز بحران‌هایی از قبیل بحران مهاجرت، حاشیه‌نشینی‌، بحران آسیب‌ها و انحرافات اجتماعی از قبیل طلاق، اعتیاد، بزهكاري، فحشا، قتل‌، خشونت و انواع جرایم دیگر را فراهم می‌آورد.
جامعه‌شناسان، انحراف یا جرم را برآمده از علل و عوامل اجتماعی می‌دانند که زمینه‌های اجتماعی وقوع آنها، مسائل و مشکلات اقتصادي همانند فقر‌،تورم‌،گرانی‌،اعتیاد، بيكاري و فشارهاي زندگی و مانند آن است که هر کدام از این مؤلفه‌ها می‌تواند فرد را به يك بزهکار تبدیل کند. بزهکاری را نمی‌توان متعلق به يك طبقه اجتماعی خاص دانست اما طبق گزارش‌هایی که منتشر می‌شود،احتمال بروز بزهکاری در طبقات پایین اجتماع بیش از طبقات متوسط و بالاست که البته این موضوع بیشتر در جوامع شهري صادق است. این بدان معناست که فقر و گرسنگی می‌تواند عامل بسیاری از مشکلات نابهنجار اجتماعی و جرم‌ها و جنایات باشد.
در خانواده‌های فقیر علاوه ‌بر نامناسب بودن شرایط کلی زندگی، نبود تغذیه مناسب و نامناسب بودن شرايط تحصيلي، بسترساز مشکلات بعدي فرزندان این خانواده‌هاست. بیشتر فرزندان طبقات پایین جامعه به دانشگاه راه نمی‌یابند و علاوه ‌بر آن نمی‌توانند شغل مناسبی داشته باشند و در این دور معیوب، بعضی از آنها براي تامين مخارج زندگی‌، مرتکب بزهکاری می‌شوند و در بعضی موارد هم تبدیل به کودکان کار می‌شوند که خود یکی از آسیب‌های اجتماعی است.