آفتابیست که با زخم غروب آمده است (به جای گفت و شنود)
امروز جهان اسلام و دنیای حقطلبان در شهادت سید مقاومت، شهید بزرگوار، سید حسن نصرالله به سوگ نشسته است. در فراقش، چشمها اشکبار و دلها داغدار و بیقرار است. از این روی ستون گفت و شنود امروز را دیگرگونه مینویسیم و به گزیدهای از سروده بلند آقای ایوب پرندآور، شاعر متعهد و توانمند کشورمان اختصاص میدهیم.
چشم بد دور از این قافله ماشاءالله
یک نفر آمده با نام حسن نصرالله
پسر گمشده بنت جُبیَل است این مرد
تیغ سرخی است که از نسل کمیل است این مرد
کیست این مرد؟ مگر غیرت موسی صدر است
که چنین شب همه شب، لیله چشمش قدر است
یا همان است که غمهای حسینی دارد
نفسش خاصیت نفس خمینی دارد
گردبادیست که از سمت جنوب آمده است
آفتابیست که با زخم غروب آمده است
آمده تا که جهان باز به حیرت آید
عربیت حرکت کرده به غیرت آید
آمده تیغ به کف مالک اشتر باشد
جلوه تازهای از نام ابوذر باشد
آی زیتون نفس ای صخره مانا، سید!
جگر سوخته مردم قانا سید
به عرب یاد بده نفت به خون آغشتهست
یک نفر آمده و غیرتشان را کشتهست
به عرب یاد بده زخم فلسطین از ماست
جگر سوخته غزه و یاسین از ماست
از سکوت است اگر بمب فرو میریزد
شرم تلخی است که هی ننگ از او میریزد
آسمان یکسره در سیطره قابیل است
این سکوتیست که در خدمت اسرائیل است
باز از ماست که بر ماست خدا میداند
دشنه از پشت سر ماست خدا میداند
غیرتالله زمین آی حسن نصرالله
ما به همراه تو هستیم بگو بسمالله