kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۱۱۶
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۰۹
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۴۳

پاکسـازی در افکـار آمـریکایـی‌هـا

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
بدل-کنفرانس روسِت، [تحت عنوان] روز جهانی مقاومت در برابر دیکتاتوری و جنگ، در 30‌آوریل 1949 برگزار شد. پیام‌های حمایتی النور روزولت (همسر فرانکلین روزولت)، آپتون سینکلر (روزنامه نگار و فعال سیاسی و نویسنده آمریکایی برنده جایزه پولیتزر)، جان دوس پاسوس (که در راه تبدیل شدن به یک جمهوریخواه سرسخت قرار داشت و به گفته دوایت مک دونالد قبلا «از روسیه و کمونیسم ترس داشت»)، جولیان‌ هاکسلی (زیست‌شناس و فیلسوف بریتانیایی) و ریچارد کراسمن (سیاستمدار انگلیسی)، به مثابه مهر تاییدی بر این رویداد بود. 
اینیاتسیو سیلونه، کارلو لِوی (نویسنده، نقاش، روشنفکر و مبارز ضد فاشیسم ایتالیایی)، سیدنی هوک همه جا حاضر، جیمز تی فارِل (نویسنده رمان استادز لونیگَن1)، فرانتس بورکِناو (نویسنده و مورخ اتریشی) و فِنِر براکوِی (سیاستمدار بریتانیایی و نماینده حزب کارگر در مجلس) هیئتی بودند که با هزینه دفتر هماهنگی سیاست‌ها در مراسم حاضر شده بودند. اما علی‌رغم برنامه‌ریزی دقیق، توفیقی در آن روز حاصل نشد و طرح با شکست رو به رو شد. سیدنی هوک گزارش داد: «من 30 سال پیش پسری بودم که در میدان مَدیسون به سخنرانی‌های افراد روی جعبه صابون گوش فرا می‌دادم، از آن تاریخ تا به امروز چنین حرف‌های پیش پا افتاده و لفاظی‌های پوچ به گوشم نخورده بود». در تظاهرات عصر، گروهی از آنارشیست‌ها، میکروفن را به دست گرفته و جلسه را محکوم کردند، [این کار] هوک را به این نتیجه رساند که دیوانه‌ها از دیوانه خانه آزاد شده‌اند و عملیات درمان توسط بخش بیماران روانی در سمت چپ در حال انجام است».
اولین قربانی کنفرانس در این کوکترکامف[(نبرد فرهنگی)] شخص ریچارد رایت (نویسنده آمریکایی/آفریقایی و مؤلف کتاب خانه زاد) بود. شخصی که به گفته هوک: «سارْتْرْ از او به عنوان نوعی چماق علیه فرهنگ آمریکایی استفاده کرد، مشابه استفاده‌ای که کمونیست‌ها از روبسن (خواننده و وکیل سیاهپوست آمریکایی) کردند. رایت به این کار افتخار می‌کرد و به خود می‌بالید». اگرچه رایت در نوشتن کتاب خدایی که شکست خورد مشارکت داشت، اما اکنون لابی ضدکمونیست به او ظنین شده بود، زیرا [دلایل] جدایی او از استالینیسم «بیشتر ریشه شخصی داشت تا سیاسی» و او «هرگز ماهیت واقعی خود را رو نکرد». رایت تنها عضو گروه خدایی که شکست خورده بود که عضویت خود را در آن گروه از دست داد. گروهی که پیام آوران جریان مکتب ضد کمونیست بودند. در دهه بعد، زندگی و فعالیت‌های او در پاریس توسط سیا و اف‌بی‌آی زیر نظر بود. و [این رصد و پایش فعالیت‌های او ادامه داشت] تا این که در سال 1960 در شرایط مرموزی درگذشت.
ویزنر و متحدانش در وزارت امور خارجه از این کنفرانس، که به مثابه بدل فنی در برابر کنفرانس پاریس بود، مایوس و ناامید شدند. اگرچه کنفرانس، شخصیت‌های ضد استالینی برجسته‌ای را به خود جذب کرد و محکومیت حزب کمونیست فرانسه را بر انگیخت، اما «لحنش بسیار رادیکال و بیطرفانه بود.» بدتر از همه، تفکر ضدآمریکایی همه جا وجود داشت. هوک می‌نویسد: «عموم مردم فرانسه، به طرز حیرت‌آوری بی‌اطلاع از زندگی و فرهنگ آمریکایی هستند». «تصویری که از آمریکا در ذهن آن‌ها نقش بسته، متاثر از خواندن رمان‌های مربوط به شورش‌ها و اعتراضات اجتماعی («خوشه‌های خشم» اشتاین بک، روایتی صادقانه از جامعه آمریکا در نظر گرفته می‌شود)، همچنین رمان‌های مربوط به انحطاط (از فاکنر) و پوچی (از سینکلر لوئیس) آمریکا بوده است». این نگاه همچنین با دیدن فیلم‌های آمریکایی، و مواجه شدن با رگباری از تبلیغات بی‌وفقه کمونیستی، که در رسانه‌های غیرکمونیستی نفوذ کرده بودند، شکل گرفت. از نظر من اساسی‌ترین و نیز مهم‌ترین وظیفه سیاست دموکراتیک آمریکا در فرانسه آگاهی دادن و آموزش مجدد مردم فرانسه است».
 نظر هوک بر این بود که ریشه‌کن کردن تفکر ضدآمریکایی با پاکسازی نگاه مسموم رمان نویسان برجسته آمریکایی از ذهن اروپاییان محقق خواهد شد. این نظر، خارق العاده به نظر می‌رسید. در واقع او به دنبال پاکسازی آن بخش از گفته‌هایی از زندگی آمریکایی بود که از نظر او در تضاد با «سیاست دموکراتیک» دولت در خارج از کشور قلمداد می‌شد. این تحریف عظیم همه اصول آزادی بیان بود. تحریفی که با ادعاهای لیبرل دموکراسی که تحت نظارت او آغاز شد، همخوانی نداشت.
اما در یک مورد حق با هوک بود: زدودن [رمان] مردان خیرخواه از [ذهن] پاریس، زادگاه سارتر،[و پاریسیان] کار بسیار سخت و طاقت‌فرسایی بود. روشنفکران چپی نیز مانند برشت2 (نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر)، که از آسایش خاطر و زندگی ممتازی در آلمان شرقی برخوردار بود و استالین را به عنوان «قاتل موجه مردم» تمجید می‌کرد، نمی‌توانستند فهم کنند که آن‌ها دیگر «طالبان حقیقت نیستند، بلکه از مدافعان ارتدکسِ در حال محاصره و فروپاشی هستند».
پانوشت‌ها:
1- Studs Lonigan
2- Brecht