kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۴۴۴۴
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۶
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۳۴

سیدنی هوک جوانی وفادار به کمونیسم

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
آرتور میلر یادآور می‌شود که: «شرکت در آن جلسه سرنوشت‌ساز خطرناک بود، جلسه‌ای که به منظور حفظ اتحاد با شوروی، در سایه فشار فزاینده جنگ سرد، برگزار می‌شد». 
«شدت خصومت باعث گرمی هوا شده بود.... با نزدیک شدن روز افتتاحیه نمی‌توانستید احتمال انتقام علیه شرکت‌کنندگان کنفرانس را رد کنید.... و در واقع بعد از گذشت ماه‌ها، حامی کنفرانس والدورف یا شرکت‌کننده آن به مصداق بارز خیانت به کشور تبدیل شد.... این که جلسه‌ای با نویسندگان و هنرمندان می‌تواند چنین حجم از سوء ظن و خشم عمومی را ایجاد کند، چیز جدیدی در جهان پس از جنگ بود».
«مطمئنا خطرناک بود، آن‌هایی که از والدورف- هتلی که قبل از جنگ به خاطر برگزاری مجالس جشن و رقص دختران1 معروف شده بود- خارج شده بودند، اکنون به موضوع مورد توجه رئیس FBI، جِی ادگارد هووِر تبدیل شده 
بودند. 
دفتر تحقیقات فدرال [اف بی‌آی] او، مامورانی فرستاد تا کنفرانس را پوشش داده و گزارشی از نمایندگان [کمونیسم] تهیه کنند. در مقر FBI پرونده‌ای برای نورمن میلر جوان باز شد. 
پرونده‌هایی از قبل برای لَنگستون هیوز، آرتور میلر، اِف اُ ماتیسِن، لیلیان هِلمَن، دَشیل هَمِت، دوروتی پارکر(شخصی که عناوین مختلفی چون «کمونیست مخفی»، «کمونیست آشکار»، «اهل مماشات با کمونیست» به خود گرفت) در سال 1930 باز شده بود.  اما اکنون اعمال انحرافی جدیدی از آن‌ها به ثبت رسید.
در برخی موارد کار FBI فراتر از رصد کمونیست‌ها بود. مدتی پس از کنفرانس، مامور FBI به شرکت انتشاراتی لیتل براون2 رفت و به کارمندان آن گفت: جی ادگارد هووِر نمی‌خواهد رمان جدید‌ هاوارد فاست،[به نام] اسپارتاکوس، را روی قفسه‌های کتاب ببیند. انتشارات لیتل براون نوشته [هاوارد فاست] را به نویسنده‌اش برگرداند. بعد از لیتل براون، هفت ناشر دیگر نیز از چاپ این کتاب امتناع ورزیدند. [انتشارات] آلفرد کناف3 بدون این که لای کتاب را باز کند آن را پس فرستاد و گفت به اثر یک خائن حتی نگاه هم نمی‌کند. کتاب سرانجام در سال 1950 توسط خود ‌هاوارد فاست منتشر شد. 
به طور حتم حق استالینیست‌ها در فرهنگ ضایع می‌شد. با پوشش خبری در مجله لایف، هنرنمایی عجیب کمونیست‌ها و کمونیست‌های سابق در هتل والدورف اکنون به یک نمایش عمومی بزرگ تبدیل شده بود. 
هوک به خاطر طراحی بهترین صحنه‌ها به خودش تبریک گفت: «ما یکی از جاه طلبانه‌ترین اقدامات کرملین را ناکام گذاشتیم».
سیدنی هوک در دسامبر 1902 در ویلیامزبرگ نیویوک متولد شد. ویلیامزبرگ در آن سال‌ها یک محله فقیر نشین بود که در فقر همتایی برایش پیدا نمی‌شد. آنجا زمین حاصلخیزی برای کمونیسم به نظر می‌آمد و هوک را به یک جوان وفادار به کمونیسم تبدیل کرد. هوک به خاطر قامت کوتاه و عینک‌های گرد روی صورت کوچکش، در هیبت یک نابغه روستایی ظاهر شد. 
اما فکر کاملا روشنی داشت، یک جنگجوی فکری که همیشه آماده پریدن در وسط دعوا بود. او که جذب اندام عضلانی و کبود کمونیسم نیویورکی شد، به راحتی بین جناح‌های مختلف آن، از استالینیسم تا تروتسکیسم و بوخارینیسم حرکت کرد. 
او در تهیه اولین ترجمه از [کتاب] مادی‌گرایی و تجربه‌گرایی لنین برای کمونیست‌های آمریکا نقش داشت و کمک شایانی در این خصوص نمود. او به صورت موقتی در مؤسسه مارکس/ انگلس در مسکو کار می‌کرد و مجموعه از مقالات درباره مارکسیسم منتشر کرد که معروف‌ترین آن «من یک مارکسیست هستم» موجب کمپینی به رهبری ویلیام هرست برای اخراجش از دانشگاه نیویورک شد.
مانند بسیاری از روشنفکران نیویورک، ایمان هوک به کمونیسم [بعد از مشاهده]خیانت‌های پی‌در‌پی[کمونیسم به آرمان‌هایش] رفته رفته کمرنگ‌تر شد. 
خیانت‌هایی از قبیل: محاکمه لئون تروتسکی در سال 7-1936 به جرم خیانت به کشور؛ معاهده عدم تجاوز در سال 1939 بین حزب نازی و شوروی؛ مجموعه‌ای از اشتباهات فاجعه‌بار در قضاوت‌ها، نظریات و اندیشه‌ها و سیاست‌ها و خط مشی استالین[باعث رویگردانی هوک از کمونیسم شد]. نتیجه این شد که هوک به دشمن حزب کمونیسم تبدیل شد. 
او در محافل عمومی مخالفت و دشمنی خود با حزب کمونیسم را علنا بیان می‌کرد و از همین روی[از طرف کمونیست‌ها] «خرنده ضدانقلاب» نام گرفت، به حامیان او هم لقب «کرم‌های هوک» را دادند. 
در سال 1942، هوک خبرچینی مالکوم کاولی، که یک نویسنده و ویراستار بود، را به FBI 
می‌کرد. به این ترتیب هوک انقلابی ویلیامزبرگ اکنون به هوک دوست داشتی [و یار شفیق و حرف گوش کن] محافظه‌کاران تبدیل شده بود.
پانوشت‌ها:
1- débutante «coming out» balls
2- Little, Brown
3- Alfred Knopf