kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۴۱۹۸
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۸
روایت صدثانیه‌ای

خوابم یا بیدار؟

 
 
 
ابوالقاسم محمدزاده
مادرش می‌گفت؛ از مجتبی برایم نامه‌ای رسید که در آن نوشته بود:
- مادر جان! وقتی در شلمچه با دشمن درگیر بودم با احساس نسیمی که از آن سوی مرز می‌آمد به خودم آمدم...صدایی ملکوتی مرا به خود می‌خواند و ملکی مرا در آغوش کشیده بود.چشم که باز کردم خودم را در صحن و سرای ابی عبدالله الحسین‌(ع) دیدم.آنجا همه شهدا را دیدم. آنها جویای حال و احوال خانواده‌های خود بودند. هنوز نمی‌دانم خوابم یا بیدار. بچه‌ها به من خوش آمد گفتند.»
30 سال پیش سیدمجتبی‌غفاری آن نامه را برای مادرش نوشته بود و در آن گفته بود:
- مادرجان! من به مقصد رسیدم و حالا می‌فهمم این‌جا زنده هستم و در آنجا بی‌جانی بیش نبودم...
موضوع:‌ شهید مجتبی غفاری 
راوی: مادر شهید