سیمای غافلان و غفـلت در قــرآن
حسن شعبانی
غفلت عارضهای بر نفس انسان است که به سبب عدم توجه یا کم توجهی ایجاد میشود. بسیاری از گناهان ریشه در غفلت آدمی دارد که آنان را در دنیا و آخرت مستحق عذاب الهی میکند. اصولا از نظر قرآن، غفلت انسان در دنیا موجب میشود تا خدا و آخرت را به کناری گذارد و سرگرم امور دنیوی شود و چیزی برای آخرت ذخیره نکند و اینگونه در دوزخ فراق صفات کمالی و ملکات اخلاقی و انوار الهی در ظلمات فرو رود و در رنج و شقاوت ابدی گرفتار آید. بنابراین، لازم است تا انسان نسبت به حقیقت غفلت و عوامل آن، شناخت لازم و کافی به دست آورد و خود را از عوامل ایجادی آن در امان نگه دارد تا گرفتار آثار زیانبار غفلت در دنیا و آخرت نشود. نویسنده در این مطلب درباره عوامل و زیانهای جبرانناپذیر غفلت سخن گفته است.
حقیقت غفلت و نسیان و مؤاخذه بر غفلت
غفلت حالتی نفسانی در انسان است که به سبب کم توجهی یا بیتوجهی و عدم مواظبت و هوشیاری لازم بر نفس انسانی عارض میشود تا جایی که غافل، چیزهای اهم و مهم را فدای چیزهای کم اهمیت یا بیاهمیت میکند.
شاید شما هم گاهی به این امر مبتلا شدهاید که نماز اول وقت را به جا نیاورده باشید، یا مشق شب خودتان را ترک کرده باشید که لازم است فردا در کلاس به آموزگار و معلم خودتان ارائه دهید؛ زیرا سرگرم اشتغالات دنیا یا بازی شدهاید و وقت از دست رفته و انگشت ندامت به دندان گزیده اید که حالا چه کنم؟ در حقیقت امر با اهمیت و وظیفه و تکلیف اصلی به سبب اشتغال به امر کم اهمیت یا بیاهمیت از دست رفت. این همان غفلت است که با فراموشی فرق دارد؛ زیرا فراموشی عارضه دیگر نفسانی است که به سبب عدم تذکر از یاد رفته است.
به سخن دیگر، فراموشی عارضهای است که بر دانا عارض میشود و شخص دانستهای را فراموش میکند؛ یعنی انسان چیزی را که میدانست، ولی به علل و عوامل درونی یا بیرونی آن را از یاد و خاطرش برده است؛ از این رو، شخص فراموشکار نیازمند تذکر است و با تذکر مسئله حل میشود؛ اما غفلت عدم التفات و بیتوجهی نسبت به چیزی است که در برابرش حاضر است. از این رو، ضد نسیان، تذکر و یادآوری است؛ اما ضد غفلت، التفات و توجه است. بنابراین، میتوان گفت که فراموشکار از نظر حکمی میتواند قاصر یا مقصر باشد، در حالی که غافل از این نظر مقصر است. از همین رو از نظر قرآن، غافل به سبب مقصر بودن، همواره مورد مؤاخذه است؛ اما فراموشکار زمانی مورد مؤاخذه قرار میگیرد که مقصر باشد.
از نگاه آموزههای اسلام، گاه فراموشکار به خاطر عارضه نسیان در اثر اسبابی چون پیری مؤاخذه نمیشود؛ زیرا در بسیاری از موارد تحقق نسیان بیرون از اراده و اختیار شخص است؛ چنانکه خطای غیرعمدی نیز اینگونه است؛ زیرا شخص میخواهد کاری درست انجام دهد و اراده ندارد تا خطایی را مرتکب شود، ولی به علل و عواملی خطا انجام میشود. از همین رو در حدیث معروف رفع القلم نسیان همچون موارد نه گانه دیگر برای فراموشکار قاصر ثابت شده.(بحارالانوار، ج 5، ص 303، حدیث 14؛ کافی، ج 2، ص 463، حدیث 2)
شخص فراموشکار زمانی مؤاخذه نمیشود که خودش اسباب فراموشی را فراهم نکرده باشد و به اسباب درونی چون پیری(نحل، آیه 70؛ حج، آیه 5) یا بیرونی چون شیطنت شیطان این اتفاق رخ داده باشد، اما وقتی خود شخص در ایجاد فراموشی نقش داشته باشد، مورد مؤاخذه قرار میگیرد؛ از این رو، از خدا خواسته میشود تا او را به چنین نسیانی مؤاخذه نکند و در حقیقت اعتذار و توبهاش را اینگونه بیان میکند.(کهف، آیه 57؛ بقره، آیه 286)
به سخن دیگر، خطا و فراموشی که شخص به سبب قصوری چون پیری مرتکب میشود، از مصادیق رفع القلم است؛ در حالی که خطا و فراموشی که شخص در ایجاد آن مقصر است، محل مؤاخذه است. اما غفلت اینگونه نیست که دو حالت قاصر و مقصر برای آن باشد، بلکه همواره غافل کسی است که در ایجاد غفلت به سبب عدم التفات و بیتوجهی مقصر است و باید مؤاخذه شود.
آثار زیانبار غفلت
غفلت عارضه نفسانی خطرناکی است که انسان باید همواره از آن اجتناب کند و اجازه ندهد تا علل و عوامل درونی یا بیرونی او را گرفتار آن نماید؛ زیرا غافل با غفلت، به خویش و دیگران زیان سنگین و شدیدی وارد میکند که میتواند شقاوت دنیوی و اخروی ابدی را به دنبال داشته باشد؛ زیرا غافل به کسی گفته میشود که با تقصیر و بیتوجهی یا کم توجهی و عدم هوشیاری و التفات لازم و کافی نسبت به امور با اهمیت و ضروری و اساسی، خود را سرگرم اموری بیاهمیت یا کم اهمیت کرده و موجب زیان به خود و دیگران شده است.
شما سربازی را در مقام پاسبانی و نگهبانی در میدان نبرد در نظر بگیرید که خود را سرگرم بازی با موبایل یا مورچه یا پرندهای کرده و از پیرامون و اطراف و نیز اسلحه خویش غافل شود تا جایی که دشمن به سبب همین غفلت به یکباره هجوم آورده و موفق به ضربه به مواضع خودی میشود. پیامد خطرناک این غفلت، شامل مرگ سرباز، از دست رفتن مواضع، شکست نیروهای خودی و تلفات مادی و جانی میشود. بنابراین، سرباز اگر زنده بماند، مورد مؤاخذه در دنیا قرار میگیرد و اگر بمیرد در پیشگاه عدل الهی مؤاخذه خواهد شد؛ زیرا هیچ عاقلی غفلت را نمیپذیرد و عذرها و توجیهات سرباز را قبول نمیکند؛ چرا که سرباز به سبب سرگرمی و بیتوجهی و عدم هوشیاری لازم و کافی موجب خسارت و خسران سنگین مالی و جانی شده است.(نساء، آیه 102)
انسان در عالم الست یا ذرّ یعنی پیش از خلقت و حضور در دنیا، نسبت به حقایق هستی دانایی تمام یافته و نه تنها در ساختار نفس او اسباب شناخت و معرفت حق از باطل تعبیه شده بلکه اسباب گرایش به حق نیز قرار داده شده است. این حقایق به شکل شهودی برای انسان در الست و پیش از خلقت مادی دنیوی روشن شده و انسان به آن شهادت داده است. از مهمترین حقایقی که انسان بدان شهادت داده، پروردگاری خدا است.(اعراف، آیه 172) اما همین انسان وقتی به دنیا میآید و در شرایط زیست دنیوی قرار میگیرد، زینتهای زندگی دنیوی موجب میشود تا از این حقیقت حاضر غافل شود؛ زیرا سرگرم شدن به زندگی دنیوی و زینتهای آن همانند سرگرم شدن سرباز در پاسگاه نگهبانی و پاسبانی است. اینگونه است که انسان در زندگی دنیوی، از خدا و آخرت که در برابرش حاضر است، غافل میشود و کاری به خدا و آخرت ندارد، بلکه همه عمر یا اوقات زندگی دنیوی خویش را مشغول به دنیا میکند و بدان سرگرم میشود. این همان خسران بزرگی است که انسان در دنیا با آن مواجه است(همان؛ عصر، آیه 1)؛ در حالی که اگر توجه و هوشیاری لازم را داشت، زندگی خود را صرف ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و صبر میکرد تا از خسران ابدی برهد.(عصر، آیات 1 تا 3؛ نحل، آیات 107 تا 109)
غفلت انسان از خدا و آخرت و ارزشهای اساسی و اصلی موجب ارتداد(نحل، آیات 106 تا 108)، تشکیک در آخرت و استبعاد امر رستاخیز (مؤمنون، آیات 81 و 83)، انکار آخرت و دلبستگی به دنیا(یونس، آیه 7؛ واقعه، آیات 61 و 62)، تکذیب رسالت پیامبران از جمله پیامبر مکرم اسلام(زمر، آیات 25 تا 27)، بندگی و عبادت غیر خدا(انبیاء، آیات 97 و 98)، شرک ورزی به سبب غفلت از آفریدگاری و پروردگاری خدا(مؤمنون، آیات 84 تا 86)، گمراهی از راه حق و رشد(اعراف، آیه 146)، عدم ایمان(همان)، تغییر فطرت نفس و بسته شدن راههای شناختی و گرایشی صحیح(نحل، آیات 107 و 108)، عدم تاثیر انذارها و هشدارها(مریم، آیه 39؛ یس، آیات 6 تا 10)، انجام گناه و کارهای زشت و ناشایست(مؤمنون، آیات 62 و 63)، عدم پذیرش پند و موعظه و خیراندیشی ناصحان(حجر، آیات 70 تا 72)، ظلم به خویشتن(انبیاء، آیه 97)، حسرت در روز قیامت(مریم، آیات 37 و 39؛ انبیاء، آیه 97)، سقوط و انحطاط و قرارگیری در مراتبی پستتر از چارپایان و مسخ شدن به خوک و بوزینه و مانند آنها(اعراف، آیات 146 و 163 تا 166 و 179) و عذابهای دنیوی و اخروی میشود.(قصص، آیات 76 تا 81)
از نظر قرآن، پیروی از هواهای نفسانی به سبب غفلت قلب از یاد خدا(کهف، آیه 28)، گرفتاری به تکبر و خودبرتربینی(اعراف، آیه 146)، افتادن در دام غرور شیطانی و زینتهای زندگی دنیوی(انعام، آیات 130 و 131)، اعتماد و تکیه بر اسباب ظاهری و عدم توجه به خدا و امدادهای او(توبه، آیه 25)، شکست در شرایط ظاهری پیروزی و غلبه(همان) و مانند آنها از دیگر آثار غفلت و عدم هوشیاری و توجه به حقایق اصلی و اساسی هستی است و سرگرم شدن به امور بیاهمیت و کم اهمیت است.
همچنین وارونگی شناختی نسبت به زشت و زیبا و عدم تبیین درست در ارزشگذاریها(یونس، آیه 12)، همراهی شیطان با انسان(زخرف، آیات 36 و 37)، ابتلاء به سنت استدراج و امهال و فروغلتیدن در گرداب دنیا و آلودگیهای آن و نابودی ناگهانی(انعام، آیه 42؛ اعراف، آیات 94 و 95) از دیگر آثار غفلت انسان از خدا و حقایق هستی از جمله آخرت است.
کسی که دچار غفلت میشود، نه تنها در کارهای ارزشی وارد نمیشود، بلکه مانع انجام آن میشود. از این رو به ترک انفاق و بخل گرایی گرایش دارد و دیگران را نیز بدان دعوت میکند و همه همت خویش را برای دنیا و زینتهای آن به کار میبندد و به تحقیر دیگران میپردازد و شخصیت انسانی را بر اساس معیارهای دنیوی از جمله ثروت و قدرت ارزشگذاری میکند و اینگونه است که با بستن امتیازات موهوم به خویش، خود را برتر از دیگران دانسته و با تکبر و خودبرتربینی به تحقیر دیگران از تهیدستان و مستضعفان میپردازد.(کهف، آیه 28)
اصولا غافلان از خدا و آخرت همواره دنبال دنیا میروند و برای مادیات ارزشهای مضاعفی قائل هستند و دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند و همه همت خویش را برای دنیا به کار میبندند و تحت هواهای نفسانی و پیروی از آن زندگی خویش را تنظیم و ارزشگذاری میکنند.
(همان؛ اعراف، آیات 176 تا 179) و لذا از آخرت و رضوان الهی به سبب سرگرم شدن به دنیا و تفاخر و تکاثر محروم میشوند.(حدید، آیه 20)
از نظر قرآن، سرگرم شدن به تجارت و داد و ستد همان گونه که انسان را از آخرت غافل میکند، از اهتمام به ارزشهای حقیقی از جمله زکات و کمک به مستمندان و نیازمند غافل میسازد.(نور، آیه 37)
همچنین کسانی که در دنیا گرفتار غفلت و آلوده گناه میشوند، چنان در دنیا غوطه ور میشوند که وقتی عذاب الهی در همین دنیاگریبانگیرشان میگردد، از آن نیز آگاه نمیشوند؛ زیرا در بیشعوری تمام گرفتار هستند و هیچ توجه و احساسی نسبت به حقایق پیرامونی در حال اتفاق ندارند.(شعراء، آیات 200 تا 202)
عوامل و بسترهای غفلتآفرین
به سبب تاثیرات زیانبار غفلت لازم است حتی پیامبر(ص) از شرایط ایجادی غفلت اجتناب کند و با هوشیاری و التفات و توجه به حقایق اساسی هستی از جمله مداومت بر ذکرالله و یادکرد پروردگار در همه احوال به شکل شبانهروزی از بامدادان تا شامگاهان(اعراف، آیه 205) و عدم توجه به امور دنیوی و اهتمام نسبت به آن(کهف، آیه 28) خود را از جرگه غافلان بیرون آورده و همانند خدا همواره از غفلت پاک و منزه باشد.(مؤمنون، آیه 17؛ بقره، آیات 74 و 75 و 140 و 146)
پس بهترین امر برای رهایی از غفلت، مداومت بر ذکر الهی است که خود عامل ذکر حقایق هستی از جمله آخرت و عمل صالح و مانند آنها است.
اما کسانی که از ذکر الله غافل هستند و دچار فراموشی از یاد خدا شدهاند،خدا به آنان توجه و التفاتی نکرده بلکه آنان را گرفتار انواع عذابها میکند که در آثار غفلت به آنها اشاره شده است. پس لازم است تا انسان با ذکر دائمی و مداومت شبانهروزی اجازه ندهد تا گرفتار غفلت از چیزی شود که اصیل و اساسی و در برابرش حاضر است؛ زیرا چنانکه گفته شد، وقتی انسان متذکر امری نباشد و بدان التفات و توجهی نداشته باشد، آن چیز از پیش دیدگان قلب کنار میرود و پردهای از غفلت بر آن مینشیند تا جایی که حاضر را نمیبیند؛ البته این امر دوامی نخواهد داشت؛ زیرا با مرگ پردهها از دیدگان قلب انسان غافل کنار میرود و چیزی که در برابرش بود را دوباره مشاهده میکند که البته دیگر بسیار دیر است و سودی برایش نخواهد داشت.(ق، آیات 20 تا 22)
بنابراین، از نظر قرآن، لازم است انسان نسبت به بسترها و عوامل ایجادی غفلت توجه و اهتمام داشته و از آنها اجتناب کند تا گرفتار غفلت نشود.
مهمترین عوامل غفلت اموری چون آرزوهای ناچیز(حجر، آیات 2 و 3)، برخورداری از امکانات مادی و رفاهی دنیوی(انبیاء، آیات 42 و 44)، عمر طولانی(همان)، عدم تعقل در حقایق هستی و ارزشگذاری صحیح مبتنی بر عقل فطری(انعام، آیه 32؛ اعراف، آیه 169)، تزیین اعمال زشت و ارزشگذاری برای آن(انعام، آیات 42 و 43)، دنیاطلبی و سرگرم شدن به آن(نحل، آیات 107 و 108؛ عنکبوت، آیه 64؛ انسان، آیه 27)، سطحی نگری در زندگی و ظاهر بینی به جای باطن نگری(روم، آیه 7)، فریفتگی به ظواهر زندگی دنیوی و زینتهای آن(انعام، آیه 32؛ روم، آیه 7)، موقعیت برتر اقتصادی و اجتماعی(مریم، آیات 72 و 73)، تغییر فطرت و مهر شدن قوای ادراکی و شناختی قلب(نحل، آیات 106 تا 108؛ اعراف، آیه 179) و مانند آنها هستند.
با نگاهی به این عوامل و اسباب میتوان گفت که مهمترین و اصلیترین اسباب غفلت عدم یاد خدا و آخرت است که موجب غفلت از حقایق میشود و انسان را به درکات دوزخ غفلت سوق میدهد و آثار زیانباری را بر زندگی انسان در دنیا و آخرت تحمیل میکند.
قرآن بصراحت تاکید میکند که غافلان انسانهایی پستتر از چارپایان(اعراف، آیه 179) هستند که گرفتار کوری وعدم بصیرت و تعقل و تفقه شده و شناخت و گرایش صحیح و درست به حقایق هستی و زندگی سعادتمند ندارند.(همان)
بنابراین، لازم است تا هر طوری شده غافلان را به حقیقت توجه داد و با انذار و هشدار، آنهارا به سوی حقایق متوجه ساخت تا گرفتار حسرت در قیامت نشوند.(مریم، آیه 39)
افراط انسان در بدمستی به سبب امکانات و داشتهها(غافر، آیات 73 تا 75)، سرگرم شدن به امور مادی و افراط در مسائل اقتصادی و ارزش یافتن اسراف در نگرش این افراد(یونس، آیه 12)، سرگرم شدن به امور دنیوی چون تکاثر و تفاخر و اعمال شیطانی
(تکاثر، آیات 1 تا 4؛ مائده، آیات 90 و 91)، عدم بهرهگیری از آموزههای الهی پیامبران و عدم تذکریابی نسبت هشدارها و انذارهای آنان(یس، آیات 3 و 6)، تکبر و خودبزرگ بینی
(اعراف، آیات 205 و 206)،نقش شیطان و کارهای شیطانی(مائده، آیات 90 و 91)، دلبستگی به مال و فرزند(منافقون، آیه 9)، رفاه و آسایش زیاد(اعراف، آیات 95 و 132 تا 136)، محبت دنیا(ص، آیات 31 و 32)، پیروی از هواهای نفسانی از شهوت و غضب(ذاریات، آیات 10 تا 12) و مانند آنها از دیگر زمینهها و عوامل ایجاد غفلت از نظر قرآن است.
بازیچه قرار دادن دین و ارزشهای دینی(انبیاء، آیات 1 و 2)، گرفتار شدن به حجابهای دنیوی(ق، آیات 19 تا 22)، ظلم پیشگی(انبیاء، آیه 97)، تخرص و گمانهزنی(ذاریات، آیات 10 تا 12) وعدم توجه به حضور مرگ در زندگی(منافقون، آیه 10؛ شعراء، آیات 146 تا 149) از موجبات غفلت آفرین نسبت به خدا و آخرت است. به هر حال، بسیاری از گرفتارهای انسان در دنیا و آخرت به سبب غفلت قلب از خدا و آخرت است
(اعراف، آیه 179)
بنابراین لازم است تا با مداومت و ذکر زبانی و قلبی و توجه و اهتمام به خدا و یادکردش خود را از غفلت، مصون نگه داریم.
(اعراف، آیه 205)