kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۶۱۹۲
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۳

سید مرتضی جهادگر میدان تبیین انقلاب اسلامی 

 
 
یوسف سیف‌زاد
و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یؤمنون (نحل64)
و ما این کتاب را بر تو نفرستادیم مگر برای این که حقیقت را در آنچه مردم اختلاف می‌کنند، روشن کنی و برای اهل ایمان هدایت و رحمت باشد.
امروز از جهادی مقدس به نام جهاد تبیین سخن می‌گوییم. عرصه‌ای که میدان فرهیختگان و عالمان برای میدان داری از سپاهِ حق در همه ابعاد آن است. با جهاد تبیین می‌توان از اختلافات پرهیز کرد؛ می‌توان فتنه‌ها را خاموش کرد، می‌توان قدرت حکمت و عمقِ اندیشه راستینِ اسلام ناب محمدی(ص) را نشان داد و به وسیله این آشکارشدنِ حقیقت، سپاه شیطان را شکست داد. جهاد تبیین، جهادی است که هم ابزارهای خاص خود را دارد و هم با هجومِ همه‌جانبه دشمن در جنگ‌های ترکیبی و شناختی، از اهمیت زیادی برخوردار است. به طوری که با عدم ورود بهنگام و درست در این کارزار، ممکن است جنگ مغلوبه شده و حق و باطل آمیخته گردد، یا حق منزوی شده و در عین اقتدار و حقانیت، قربانی جریانِ باطل شود. به همین دلیل است که این جهاد، ورای جهادِ اصغر که میدان داری در نبرد مستقیم و سخت با دشمن است و جهاد اکبر که مبارزه با نفس و خودسازی است، جهادی کبیر است. جهادی که پرچمداران خاص خود را دارد. پرچمدارانی بی‌نام و نشان؛ اما آگاه و بصیر که پشتوانه عمل شان، ایمان و اعتقاد و سلاح‌شان گفتار و تبیین است.
بنابراین یکی از نکات حائز اهمیت الگوبرداری از پیشتازان این مبارزه است. کسانی که «والسابقون السابقون» بوده و وجودِ مطهرشان در این جهاد صرف شده است. خوشبختانه انقلاب اسلامی ایران، مجاهدان خستگی ناپذیر در میدان جهاد اصغر کم ندارد. اما برعکس میدان مبارزه در جهاد تبیین هنوز میدانی ناآشنا، دشوار و کم طرفدار بوده است و هنوز جا دارد که مجاهدانی پا به این میدان گذاشته و خود را وقف مبارزه بی‌امان با مظاهر تمدن غرب کرده و چهره راستین انقلاب اسلامی ایران را- که بزرگ‌ترین تحول دوره معاصر است که جهت حاکمیت دین و برپایی اسلام به وقوع پیوسته است- به عالم نشان دهند.
به هرحال بی‌تردید یکی از اصلی‌ترین جهادگران و پیشتازان عرصه تبیین سیدمرتضی آوینی است. آوینی از زمانی که انقلاب اسلامی را شناخت، به حضرت امام به عنوان پیشوای برحق و مظهر اسلامِ واقعی- نه اسلام آمریکایی یا اسلام مرفّهین بی‌درد و اسلام اعمال توخالیِ فردی و زاهدمآبانه- عشق ورزید و در نورانیت آن مستغرق گردید، «جهادی فی سبیل الله» را آغاز کرد و تا قله رفیع شهادت این جهاد را تداوم بخشید. جهادی که سلاح اصلی‌اش قلم بود و تصویر، و عملِ صالحش که قرب حق را به دنبال داشت، روشنگری و دفاع از مظلومیت اسلام و انقلاب اسلامی- به معنای حقیقی‌اش- یعنی دفاع از مستضعفان و محرومان و اعتقاد به خلافت صالحان و پاکان بوده است. چنان که خدای متعال وعده داده است که آنان را پیشوایان زمین و فرمانروایان آن قرار دهد: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.» 
آوینی همه زندگی‌اش ذوب شدگی در قامت این اسلام و دفاع از چهره روشن و تابناکِ انقلاب اسلامی در عرصه‌های فرهنگی و هنری بود. درواقع تکلیف اصلی سید مرتضی، این جهادگری بود. از همان زمان که با گروه جهاد سازندگی به مناطق محروم و ستم دیده رفت و از همان زمان که سلسله مستندهای ترکمن صحرا، خوزستان و خان گزیده‌ها را ساخت؛ این مسئولیت بر دوش وی سنگینی می‌کرد، تا این که روایتگر حقیقتِ آسمانی دفاع مقدس در «روایت فتح» شده و از آنجا نیز در گلستانِ فکه، عاقبتش ختم به شهادت شد.
اما تبیین‌گری چه لوازم و مشخصه‌هایی نیاز دارد؟ با توجه به اندیشه و سیره عملی سید مرتضی آوینی چند ویژگی زیر به دست می‌آید. ویژگی‌هایی که می‌تواند الگویی برای همه تبیین‌گران راه حق در سراسر عالم باشد.
* تبیین‌گری به آگاهی و شناخت نیاز دارد؛ برای ورود به میدان تبیین باید آگاهی داشت و این آگاهی دو وجه دارد: اول دشمن‌شناسی است. باید بتوانی دشمن را به خوبی بشناسی و بدانی که او چه می‌خواهد و چه می‌کند. باید لایه‌های تو در تو و پنهان این « تسویل و تزویرِ» شیطان را در لفافه‌های زیبا و جذاب آن تشخیص‌دهی و نقشه‌های آن را برملا کنی. سید مرتضی این رشته‌های ظلمانی را در آثار مکتوب، در نشریات، در فیلم‌ها و کلامِ سربازان جبهه باطل رصد می‌کرد و با تحلیل دقیق و عمیق خود آن را موشکافی کرده و خنثی می‌کرد. پاسخگویی بموقع به این شبهه‌افکنی‌ها و انحرافات از ویژگی‌های بارز سید مرتضی بود. حتی در زمانه‌ای که هیچ شخص یا سازمانی این التقاط یا دشمنی را تشخیص نمی‌داد، یا با سادگی از آن عبور می‌کرد. در همان زمان او خطر روشنفکران و عرفان کاذب را هشدار داده بود و مرزهای آن را مشخص کرده بود. از همان زمان او آفات غرب‌زدگی و مظاهرش را در بانک‌ها و نظام اقتصادی ربوی‌اش گوشزد کرده بود. از همان زمان بازتاب افسارگسیخته رسانه‌های غرب را هم چون ماهواره به همه نشان داده بود.
دوم: شناخت دوستان است. او با تعیین درستِ مرزهای دوستی و دشمنی، با آغوش بازی که برای دوستان داشت، آنها را به حلقه محبت خویش متصل می‌کرد. برای‌شان وقت می‌گذاشت. با آنان گفت‌وگو می‌کرد و در تربیت نیروی کارآمد دقت زیادی داشت. درواقع برنامه اصلی او توانمندسازی جوانان معتقد به انقلاب اسلامی بود که در آینده اثرگذار باشند. خیلِ عظیم جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی که در فیلم سازی، تولید محتوا و نویسندگی شکل گرفت، بی‌تردید از این روحیه سید مرتضی تأثیر پذیرفته‌اند. حتی کسانی که با روشنگری‌های سید مرتضی به اسلام و انقلاب علاقه‌مند شده و به این جبهه پیوستند نیز کم نیستند. این هنر اصلی سید مرتضی بوده است.
* باید میدان تبیین را بشناسیم؛ کسی که تبیین‌گری می‌کند، باید بداند که در کدام جبهه قرار گرفته و باید چگونه تبیین کند. او باید اولویت‌ها را بشناسد. باید بداند که این میدان چه ابعاد و وزنی دارد و بازیگران این میدان چه کسانی هستند. او باید رهبر میدان را بشناسد. فرمان‌های او را دریابد و راه‌های رسیدن به اهداف آن را بداند. او باید لوازم و امکانات، افزارها و تجهیزاتش را و همچنین قوت‌ها و ضعف‌هایش را برآورد نماید. در ضمن او باید نقش و جایگاه خویش را بشناسد. 
مهم‌ترین چیزی که سیدمرتضی به آن توجه می‌کرد این بود که در تبیین‌گری، اصالت با تکلیف‌مداری است. باید دید اقتضای تکلیف چیست، تا انسان در همان نقطه بایستد. درحقیقت کدام بار و وظیفه بر زمین مانده تا آن را بلند کند. برای همین می‌گفت: « انجام وظیفه از هرکاری دشوارتر است.» و دشواری‌اش در این است که تو انتخاب نمی‌کنی، بلکه نیاز جبهه حق، تو را به میدان می‌کشاند که « برای تحصیل رضای خدا یک روز باید راه رفت، روز دیگر باید جنگید » و فردا روز را خدا می‌داند که در کدام میدان و چگونه باید این تکلیف را به دوش کشید! تو باید این تشخیص را بدهی و پیش از همه در آن میدان با همه تجهیزات حاضر باشی.
* برای تبیین باید عاقبت اندیشی داشته باشیم؛ تبیین‌گر حقیقی به دوردست‌ها می‌نگرد. او باید بتواند به دور از « بسترنشینی در عاداتِ سخیف» و روزمره، بتواند با عقلِ معاد خود، ورای ظاهراندیشی‌ها پیش رفته و آینده روشن و الهی را نظاره گر باشد. به طوری که سیدمرتضی فهمید که «تلاشی هدف دار و هوشمند می‌خواهد انقلاب اسلامی را در درون نظام گسترده فرهنگِ جهانی ببلعد و جذب و هضم کند». او در پسِ این اندیشه‌های سطحی، به متن و مغز اندیشه غربی و سراب آن پرداخت و باطنِ رسانه را نشان داد. سینما را با عمق و ژرفای غربی‌اش فهمید و غرب را با توسعه و مبانی آن به نقدِ نخبگان درآورد. او روشنفکرانِ غربزده و عافیت‌طلب را به خودشان و جامعه نشان داد. او سینماگران بی‌تعهدِ بی‌انگیزه را که تنها ادعایی داشتند، به میدانِ ارزیابی عمومی گذاشت و آنها را رسوا کرد. او معنایی دیگر از هنر را در مرزهای دین به دنیا عرضه کرد. معنایی که غریب و مهجور بوده و هست.
* برای تبیین باید دانش و علم کافی داشت؛ بسیاری از آسیب‌هایی که جبهه حق خورده، از جهالت و نادانی کسانی بوده است که با ادعای دفاع، بزرگ‌ترین ضربه‌ها را بر پیکر آن وارد کرده‌اند. آنها با این سفاهت خویش، فرصت‌های درخشان و زلال تبیین را هدر داده و نادانسته به نفع سپاه دشمن فعالیت می‌کنند. پس باید برای تبیین‌گری دانش داشت و به سلاحِ تدبیر و اندیشه مجهز شد، یعنی باید با همان سلاحی که دشمن دارد، به میدان مبارزه با او رفت. همان چیزی که دشمن آن را به خوبی شناخته و از آن استفاده می‌کند. از سینمای ‌هالیوود گرفته تا بازی‌های کامپیوتری و شبکه‌های مجازی در این مبارزه نقش‌آفرینی می‌کنن و بر غفلت بشر معاصر می‌افزایند. چنان که سید مرتضی با کسب دانشِ علمی و عملی در سینما و حوزه هنر و فرهنگ، درصدد تأسیس نظریه‌ای ابداعی به نام سینمای اشراقی بود و گام‌های مؤثری برای سینمای متفاوتی- به ویژه در حوزه مستند- برداشت تا از زبانِ سینما اندیشه راستین انقلاب اسلامی و حقیقت را ترویج نماید. 
* باید روایتگری صادق و صالح بود و درست روایت کرد؛ این که با چشمانِ نافذ خود جبهه حق را ببینی و زاویه دیدِ درستی نسبت به این جبهه داشته باشی، از عهده هرکسی بر نمی‌آید. این تنها از مقربان جبهه حق بر می‌آید که بدون حب و بغض‌ها، بدون پیش‌داوری‌ها، بدون انتفاع مادی و مصلحت‌اندیشی، بتوانند آنچه را که حق است، بی‌کم و کاست، روایت کنند. این اندیشه باید از درون قلبی آراسته و اندیشه‌ای حکمت‌آمیز و سرشار از معنویت برخیزد. بنابراین باید اعتراف کرد که در «روایت فتح» آنچه که تأثیرگذاری زیادی داشت، این زلالیت و سادگی بود. آدم‌ها همان بودند که نشان می‌دادند و دوربین عنصری زائد در میان آنها نبود. با آنها و در میان‌شان زندگی می‌کرد و این انسان‌ها همه خود را به درستی و شفافیت آشکار می‌کردند و نقش بازی نمی‌کردند. هیچ چیز مصنوعی نبود. هیچ چیز اضافی نبود. حرکت و سکون، آمد و شدها، مصاحبه‌ها، زاویه دوربین، همه و همه یک اصالتِ واقعی داشت. حتی متن و گویش این روایت‌ها هم فیضان و جوششِ صادقانه و درستی از آنچه که در میدان وجود داشت، بود.
* تبیین‌گری استقامت و شجاعت می‌خواهد؛ برای این می‌گوییم که تبیین دشوار است که در طوفانِ فتنه‌ها، تهمت‌ها، انزواها، فحاشی‌ها باید استقامت داشته باشی. ممکن است در صحنه، هنرمندان تو را به تمسخر بگیرند، با آبرویت بازی کنند. تو را نماد ارتجاع، بنیادگرایی، عقب افتادگی بدانند و با این تعابیر تو را به حاشیه بکشانند. حتی همه نهادهای دولتی، تو را بایکوت کنند و بودجه ندهند. فیلم‌هایت را سانسور کنند و حرف‌هایت را نشوند. تو را به هیچ بگیرند. اما باید بایستی و فریاد حق‌طلبانه‌ات هرگز خاموش نشود. او با همه این محاصره‌های فرهنگی و در عین مظلومیت، با صدای رسایی فریاد می‌زد که «وای بر ما اگر اجازه دهیم که روشنفکران وارث انقلاب شوند». این میدان، جایی برای عقب‌نشینی نمی‌گذارد. حتی اگر یکه و تنها باشی این میدان، تجلی‌گاه آزادگی است و باید با صلابت، تنگناهای موجود را نادیده گرفته و با سرافرازی برای هدف اصلی- که پرچمداری و دفاع از حقانیت انقلاب اسلامی است- مجاهده کرد.
و اکنون که چند فتنه سنگین را پشت سر گذاشته‌ایم، اکنون که بسیاری از فرهیختگان- به جای روشنگری و تبیین- در عرصه میدانِ دفاع از حق، در سکوت و خاموشیِ منفعت‌طلبانه‌ای 
فرو رفته‌اند، اکنون که بسیاری از مدعیان حقیقت، چشم بر دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی بسته‌اند و در قضاوت‌های غیرمنصفانه خویش، به پس رفت و مقایسه با زمانه تاریکی‌ها می‌اندیشند، و اکنون که تمام رسانه‌های دشمن مغز و قلب جوانان ما را نشانه رفته‌اند، بیش از هر زمان دیگری به مجاهدان و سرداران عرصه تبیین نیاز داریم. چنان که معرکه امروز پیچیده‌تر از گذشته است و حق و باطل در هم آمیخته‌اند و مبارزه و جهاد در این میدان طرفداران کمتری دارد. 
در یک کلام ما برای جهاد تبیین که جهاد کبیر است، سید مرتضی و سید مرتضی‌ها می‌خواهیم. آنان که بی‌چشمداشت و توقع یا سهم‌خواهی از انقلاب اسلامی، از جان و آبروی خویش گذشته و بی‌واهمه برای صدور انقلاب پا در رکاب میدان فرهنگ و هنر و اندیشه باشند. بسم الله...