مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه- ۸۸
تأسیس حزب جمهوری اسلامی
سید یاسر جبرائیلی
29 بهمنماه 1357 حضرت آیتالله خامنهای به همراه آقایان سیّدمحمّد حسینی بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیّدعبدالکریم موسوی اردبیلی و محمّدجواد باهنر حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کردند. هدف از تأسیس این حزب، پر کردن خلأ ناشی از فقدان تشکیلات منظّم و روزآمد برای صیانت و حمایت از نظام نوپای جمهوری اسلامی، کمک به تداوم انقلاب و حفظ یکپارچگی و حضور مردم در صحنه، پیریزی بنیانهای اساسی نظام جمهوری اسلامی، صیانت از محوریّت نقشآفرینی امام خمینی در دوران پس از انقلاب، تعمیق اندیشه اصیل اسلامی در اذهان مردم، هدایت لحظهبهلحظه سیاسی مردم، کمک برای تأمین نیروی انسانی دستگاههای اجرائی برای تحقّق اهداف انقلاب اسلامی، موضعگیری صریح و صادقانه در برابر ترفندها و فریبهای دشمنان داخلی و خارجی بود.
آیتالله خامنهای در عین تأکید بر ضرورت وحدت ملّی، معتقد بودند که یک تودهی انبوه از نیروهای فعّال بدون تشکّل و سازماندهی سیاسی امکان ندارد بتواند کارش را انجام دهد؛ برای اینکه همه نیروها در یک جهت حرکت کنند، نیروهای بالقوّه بالفعل شوند، به نیروهای کمکار شتاب داده شود، و بالاخره از انحراف نیروها جلوگیری شود، نیاز به یک سازمان و تشکّل سیاسی وجود دارد و حزب جمهوری اسلامی به این منظور تشکیل شد.1
ایشان بزرگترین خدمت حزب به مردم را هدایت ذهن و فکر آنها، دادن تحلیل درست سیاسی و اسلامی به آنها، دمیدن اخلاق اسلامی در آنها و تشویق آنان به برادری و فهم قرآن میدانستند.2
ایشان میگفتند «اگر برای دیگران حزب وسیلهای جهت کسب آراء، پست یا رسیدن به شهرت است، برای بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی در واقع وسیله تعلیم و تربیت در زمینههای دینی بوده و هست... حزب نباید وسیله امتیازطلبی بلکه باید وسیله خدمت باشد.»3
حزب جمهوری اسلامی در عمل نیز نشان داد «با کلّیّه احزاب دیگر متفاوت است و هیچ وجه مشترک حقیقی، بنیانی و عنصری با آنان ندارد.»4
در انتخاباتها، حزب برخلاف رویّههای معمول احزاب در دنیا، ملاک حمایت از افراد را عضویّت آنان در حزب نمیدانست و بزرگترین تجلّی این رویکرد «غیرحزبی» به انتخابات و قدرت، حمایت از کاندیداتوری شهید محمّدعلی رجایی در انتخابات ریاستجمهوری از سوی حزب بود که با حزب ارتباطی نداشت.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب، حزب جمهوری اسلامی به مثابه رکن مهمّی از حاکمیّت خارج از ساختار سیاسی رسمی فعّالیّت میکرد و مقوّم پایههای نظام جمهوری اسلامی بود. پس از آیتالله بهشتی و دکتر باهنر - اوّلین و دوّمین دبیرکلّ حزب - آیتالله خامنهای در شهریور ۱۳۶۰ از سوی شورای مرکزی حزب بهعنوان سوّمین دبیرکلّ حزب انتخاب شدند و تا پایان کار حزب در خردادماه 1366 این مسئولیّت را به عهده داشتند. پیرو اختلافاتی که در شورای مرکزی و نیز در بعضی شهرها میان مسئولان حزب و مقامات اجرائی پیش آمد، یازده خرداد 1366 حضرت آیتالله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی طیّ نامهای به حضرت امام(قدّسسرّه) توقّف فعّالیّت حزب را درخواست کردند که مورد موافقت امام قرار گرفت؛ با این وجود امّا اعتقاد حضرت آیتالله خامنهای به کار تشکیلاتی با مختصّاتی که در طول فعّالیّت حزب جمهوری اسلامی برای آن ترسیم کرده بودند، هرگز از بین نرفت، بلکه در برهههای گوناگون مورد تأکید ایشان نیز قرار گرفت.
مأموریّت در سیستان و بلوچستان
در نهم فروردینماه 1358 و در آستانهی برگزاری همهپرسی جمهوری اسلامی، حضرت امام به آیتالله خامنهای مأموریّت دادند که به سیستان و بلوچستان رفته، به خواستههای مردم آن مناطق رسیدگی و آنان را به شرکت در رفراندوم تشویق کنند. این مأموریّت، پیرو بحرانی قومی و منطقهای بود که چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده بود. این بحران ابتدا با غارت پادگان مهاباد توسّط ضدّ انقلاب در کردستان آغاز شد و بهتدریج بسیاری از مناطق کشور را درگیر کرد که سیستان و بلوچستان، یعنی محلّ تبعید حضرت آیتالله خامنهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از این مناطق بود. آیتالله خامنهای میگویند: «مناطق گوناگون این استان را از نزدیک دیدم و انقلاب وظیفه خود را در قبال این استان حس کرد. از جنوبىترین نقاط استان، از منطقه چابهار و نیکشهر و نِبت و فَنّوج و اِسپَکه و غیره تا مناطق شرقى این استان، منطقه سراوان و جالق و سرباز و از مناطق شمالى این استان، منطقه زابل و دریاچه هامون تا غرب این استان، منطقه بَزمان و دَلگان و چاه هاشم و جازموریان و غیره خبرها گرفتم، با مردم این مناطق نشستم، داخل کپرها رفتم و با دردها و رنجهاى اینها که در دوران رژیم طاغوت بر روى هم انباشته و متراکم شده بود، آشنا شدم. انقلاب خود را در قبال سیستان و بلوچستان موظّف دید و کار از روزهاى اوّل شروع شد. جهاد سازندگى و اجتماعات و جمعیّتهاى مردمىِ خودجوش در این مناطق مشغول کار شدند.»5
جایگزین شهید مطهّری در میان دانشجویان
23 خردادماه 1358 یعنی حدود چهل روز پس از شهادت آیتالله مرتضی مطهّری و خلائی که از فقدان ایشان در میان دانشجویان و دانشگاهیان پدید آمده بود، حضرت امام خمینی طیّ سخنانی در جمع دانشجویان، آیتالله خامنهای را فردی فهیم و سخنور نامیده و مرجع رسیدگی به مسائل فکری و عقیدتی دانشجویان و مقابله با تبلیغات احزاب و گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی، بهویژه مارکسیستها در محیط دانشگاهی تعیین کردند. امام خطاب به دانشجویان که به ملاقات ایشان رفته بودند، فرمودند: «بروید پیش ایشان از قول من بگویید ایشان بیایند بهجای آقای مطهّری.»6 با آغاز سال تحصیلی جدید، حضرت آیتالله خامنهای هر هفته روزهای دوشنبه در مسجد دانشگاه تهران در جمع دانشجویان حضور یافته و ضمن اقامه جماعت نماز ظهر و عصر و ایراد سخنرانی در موضوعات مهمّ روز، به پرسشهای فکری و سیاسی دانشجویان پاسخ دادند. این جلسات، دو فایده عمده برای جریان انقلابی مسلمان دانشگاه به ارمغان آورد. نخست اینکه در فضای تنشزا و حسّاس دانشگاه که نیروهای معارض انقلاب به شکلی حدّاکثری و روزافزون، به تبلیغات و برگزاری میتینگهای سیاسی میپرداختند، وجود یکی از شخصیّتهای مبارز و همراه امام، روحیّه و توان مضاعفی به نیروهای انقلابی میبخشید؛ و دوّم اینکه شکل برگزاری جلسات هفتگی بهصورت پرسش و پاسخ حضرت آیتالله خامنهای با دانشجوها، امکان نزدیکی بیشتر طرفین و برقراری رابطه رودررو را فراهم میکرد که در انسجام نیروهای انقلاب، تأثیر فراوانی داشت. ایشان درباره این دوره میگویند: «من همان ماههای اوّل پیروزی انقلاب، هر هفته میرفتم به مسجد دانشگاه تهران، برای دانشجوها، هم سخنرانی میکردم، هم پاسخ به سؤالات میدادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچّههای مسلمان، انقلابی، میآمدند آرام مینشستند، میشنفتند، میرفتند؛ عدّه هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود، نه تفنگی بود، نه شعارهای ناجوری بود؛ اوّل انقلاب، آنهم در محیط دانشجویی، آنهم تهران، آنهم بنده که آن وقت هنوز رئیسجمهور هم نبودم، عضو شورای انقلاب بودم - یعنی همه عوامل انقلابی بودن جمع بود - میرفتیم در دانشگاه برای دانشجوها صحبت میکردیم، در یک محیط آرام، در یک محیط عاقلانه.»7
طرح صریح مسائل سیاسی و پاسخهای قاطع به پرسشهای بیپروای دانشجوها در این جلسات، سبب شده بود که محتوای سخنان آیتالله خامنهای، عموماً در جراید کشور انعکاس پیدا کند. محتوای پرسش و پاسخهای این مقطع، عموماً به دلیل عضویّت ایشان در شورای انقلاب و حزب جمهوری، پیرامون مسائل مرتبط با این دو نهاد انقلابی است و پرسشگران، جدای از پرسشهای فکری یا جویا شدن نظرات شخصی ایشان، از مواضع شورای انقلاب یا حزب جمهوری نیز در قبال رویدادهای گوناگون سؤال میکردند.
خردادماه 1359، دانشگاهها برای مقابله با جریانات ضدّ انقلاب و ایجاد تحوّل در نظام آموزشی تعطیل شد. بااینحال، حضور آیتالله خامنهای در مجامع عمومی و دیدارهای رودررو و پرسش و پاسخ با آحاد مردم، محدود به دانشگاه نبود. شرکت در این جلسات در آن روزها که فضای سیاسی تحت تأثیر حاکمیّت دولت موقّت و بعد دولت بنیصدر، و نیز جوسازیهای فزاینده علیه حزب جمهوری، بشدّت مشوّش و غیرعادی بود، یکی از کنشهای سیاسی ضروری افرادی مانند ایشان بود تا بتوانند از میان این تخریبها، یک کانال مستقیمِ گفتوگو با ملّت را بهوجود بیاورند. ششم تیر 1360، آیتالله خامنهای در حالی در مسجد ابوذر تهران ترور شد که آنجا هم در حال پاسخگویی به سؤالات مردم پیرامون حقوق زنان در یک جلسه پرسش و پاسخ بود.
با انتخاب آیتالله خامنهای به سِمَت ریاستجمهوری در مهرماه ۱۳۶۰، دیدارهای دانشجویی و جلسات پرسش و پاسخ، با وجود اشتغالات زیادِ ایشان همچنان ادامه یافت. هرچند مسئولیّت ریاستجمهوری باعث شد که رفتوآمد هفتگی آیتالله خامنهای به دانشگاه تهران، با فواصل بیشتری انجام شود، امّا در این دوره جلسات ایشان با دانشجویان به دانشگاههای سراسر کشور تسرّی پیدا کرد؛ به این شکل که ایشان در جریان انجام سفرهای استانی تا اقصی نقاط کشور، و برگزاری جلسات با مسئولان و اقشار مختلف مردم آن استان، گاهی جلسهای هم به دیدار با دانشجویان اختصاص میدادند.
پانوشتها:
1- آیتالله سیّدعلی خامنهای، جزوه وحدت و تحزّب
2- آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای حزب جمهوری اسلامی استان زنجان، 11/5/1363
3- آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای حزب جمهوری اسلامی استان سمنان، 19/11/1363
4- آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان آموزش حزب جمهوری اسلامی در مراکز استانها، 10/9/1362
5- آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار مردم زاهدان، 2/12/1381
6- صحیفهی امام خمینی، ج 8، ص 138، 23/3/1358
7- آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از دانشجویان، 20/4/1394