اجبار به دینداری در نظام اسلامی!
مگر خدا نفرموده: «لا اکراه فیالدین»،
پس چرا باید قوانین اسلامی را پذیرفت؟
در زمینه دین و آیینی که مردم در نظام اسلامی باید بپذیرند باید بگوییم که اساساً نظام اسلامی هیچ کسی را به پذیرش دینی خاص مجبور نکرده بلکه آنچه در قوانین موجود دیده میشود عبارت از این است که دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری به عنوان دین و مذهب رسمی کشور به رسمیت شناخته شده. علاوه بر
آن سایر مذاهب اسلامی به همراه اقلیتهای دینی پذیرفته شده از نظر اسلام نیز در کشور آزاد بوده و از حقوق فراوانی برخوردارند به عنوان مثال بر اساس اصل 12 قانون اساسی:
«مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.»
همچنین در اصل 13 قانون اساسی در زمینه حقوق اقلیتهای مذهبی آمده: «ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند.»
شاهد بر این نکته آن است که در حال حاضر دهها هزار نفر از اقلیتهای مذهبی به همراه صدها هزار اهل سنت در کشور آزادانه زندگی کرده و از حقوق به رسمیت شناخته خود استفاده میکنند بدون اینکه نظام اسلامی آنان را مجبور نماید دست از اعتقادات دینی خود برداشته و مسلمان یا شیعه گردند.
بر این اساس نظام اسلامی هرگز مردم را مجبور نمیکند که تنها دین اسلام را بپذیرند و از ادیان خود دست بردارند.
جالب است بدانیم اگر فردی از دین اسلام دست بکشد و در دین دیگری حتی یکی از ادیان غیر آسمانی درآید و یا حتی به صورت مطلق کافر شود، ولی اعتقادات خود را اظهار نکند، طبیعتاً هیچ فردی با او کاری ندارد.
اما در صورتی که علاوهبر پذیرش اعتقادات دیگر، به اظهار و ترویج اعتقادات خود بپردازد، عمل او از صرف اعتقاد خارج شده و ماهیت هنجارشکنی پیدا خواهد کرد و طبیعی است که نظام اسلامی در چنین وضعی با اقدامات هنجارشکنانه برخورد خواهد کرد.
بنابراین در چنین مواردی، برخورد، صرفاً با کسانی صورت میگیرد که با اظهارات علنی ارتداد خویش، درصدد به انحراف کشاندن مردم باشند و هنجارشکنی انجام دهند و این کاملاً مطابق با آموزههای دینی میباشد.
لذا اسلام با توجه به آیه «لا اکراه فیالدین» در اصل اعتقاد به دین خاصی، کسی را اجبار نمیکند و اساسا چنین چیزی امکان ندارد؛ زیرا اعتقاد، امری قلبی است و با اجبار حاصل نمیشود.
اما وقتی کسی دین اسلام را پذیرفت و در جامعه اسلامی زندگی میکند، باید به قوانین آن دین و کشور گردن نهد و آیه شریفه شامل این قسمت از احکام نمیشود.
آیه شریفه نمیخواهد بگوید حال که من مسلمانم و در کشور اسلامی زندگی میکنم، حق دارم هر کاری بکنم و کاملا آزاد هستم.
این آزادی در هیچ جایی وجود ندارد حتی در کشورهای بیدین، برای اداره کشور وجود قوانینی لازم است و شخص نمیتواند بگوید من کاملا آزاد هستم، بلکه باید در چارچوب نظامات و قوانین آن کشور رفتار کند.