اعلامیۀ حقوق بشر و مسئلۀ مجازات دستهجمعی مردم غزه (نگاه)
امین الاسلام تهرانی
در این روزها بارها از «دکترین ضاحیه» و استراتژی «مجازات دسته جمعی» که به آن دکترین بازمیگردد، خواندهاید و خواندهایم، تا جایی که شاید بهکار بردن آن و شنیدنش برای ما ملالآور شده باشد.
در همین ستون روزنامه کارشناسان روابط بینالملل از همین دکترین گفتهاند و توضیح دادهاند که این دکترین را حتی اگر تنها در عمل نیز ببینیم، باز هم مشکل داشته است و ناکارآمد بوده است. در این باره نیز توضیح داده شده است که مجازاتِ کنونی کل مردم غزه توسط رژیم آپارتاید اسرائیل برای مقابله با حماس نیز در واقع ذیل همین دکترین تعریف میشود.
اما این یادداشت از زاویهای دیگر به این مسئله پرتو انداخته است. حالا که سالروز تصویبِ «اعلامیه جهانی حقوق بشر با هدف ایجاد و تضمین حقوق و آزادیهای برابر برای همه مردم» را پشت سر میگذاریم، خوب است که ببینیم این دکترینِ ابداعیِ مهمترین متحد آمریکای مدعی حقوق بشر، یعنی اسرائیل، چه نسبتی با حقوق بشر دارد؟
اما تعریفی دانشنامهای و سرراست از این دکترین این است که «دکترین ضاحیه استراتژیِ نظامیای است که توسط گادی آیزنکوت، ژنرال اسرائیلی، مطرح شد.
این دکترین اشاره میکند که باید در یک جنگ نامتقارن شهری، ارتش عمداً زیرساختهای غیرنظامی را هدف قرار دهد تا با افزایش رنج و عذاب غیرنظامیان [کذا!] بازدارندگی افزایش یابد.» حالا پاسخ به این پرسش روشن است که این استراتژی چه نسبتی با حقوق بشر دارد؟!
در سال 1948 – در سالهای پس از جنگ جهانی دوم با حدود 75 میلیون کشته – به دنبال عیان شدن مشکلات رویکرد پوزیتیویستی به حقوق، بحث حقوق بشر جهانی باز داغ شد تا با ترکیب حقوقِ مبتنی بر قرارداد با نوعی از حقوق طبیعی مشکلات آن رویکرد را جبران کنند، که البته بررسی آن مجال خود را میطلبد. اما جانِ کلام این اعلامیه حقوق بشر این بود که «جدا از هر قراردادی انسانها حقوقی دارند که به هیچگونه
قابل سلب نیست».
حالا یک روز پس از سالروز تصویب این اعلامیه، اسرائیل – که تأسیسش در همان سال تصویب اعلامیه حقوق بشر بوده است و این همزمانی معنایی نمادین دارد! – در غزه بیش از 17 هزار نفر را کشته است که البته با توجه به این که حدود 8 هزار نفر نیز مفقود شدهاند این تعداد باید بالغ بر 25 هزار نفر باشد؛ همچنین رژیم آپارتاید اسرائیل نیمی از زیرساختهای غزه از جمله بسیاری از بیمارستانها را با خاک یکسان کرده است.
با این حال آمریکا که هر کشوری و کوره دهاتی را بابت نقض کوچکترینِ حقوقِ انسانی زیر سؤال میبرد و حتی برای احقاقِ حقوق بشر لشکرکشی! میکند نه تنها معترض این کشتارجمعی نیست بلکه همچنان از هر حیثی از اسرائیل حمایت میکند؛ البته نه فقط آمریکا که اروپاییها که خود را مُبدعِ «حقوق بشر» میخوانند نیز همین دأب را دارند!
بیخود نیست که «استفان والت»، استاد شناخته شده آمریکاییِ روابط بینالملل، گفته بود که «به عنوان یک واقعگرا، میدانم که گاهی اوقات بین منافع مشروع امنیتی و ملاحظات اخلاقی معاوضههایی وجود دارد؛ با این اوصاف درک اینکه چگونه مقامات آمریکایی میتوانند امروز خود را در آینه نگاه کنند، برایم سخت است.» البته باید به جمله این متفکر آمریکایی سیاستمداران اروپایی را نیز اضافه کرد.