سینمای کره نایب هالیوود در جنگ نیابتی
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
«جنگ نیابتی» عنوانی است که در یک دهه گذشته جایگاه ویژهای در محاورههای معمول و روزانه سیاسیون و نظامیها در دنیا پیدا کرده است و با این تعریف شناخته میشود که قدرتهای شناخته شده، به جای رویارویی مستقیم، از گروهها یا عناصر و یا کشورهای دیگر برای مبارزه استفاده میکنند و آنچنان هم دارای قاعده مشخص و معینی نیست تا بتوان آن را تعمیم به کل در تمام تقابلهای قدرتها داد؛ بلکه امکان دارد مجموعه فرآیندهایی از تحولات یا ساختارها و یا پدیدهها و یا نگرشها و باورها و... باشد که به منظور فشار و تضعیف قدرت مقابل بکار گرفته میشود.
مسلم است که تقابل و مبارزه نظامی، اولین شکل از جنگ نیابتی یا واسطهای و یا وکالتی است که در جهان مرسوم شده و بیشترین وجه آن نیز وجه اعتقادی است؛ ولی! با گذر زمان تا حدود زیادی دست طرفین در این نوع مبارزه برای هم باز شده و ای بسا که حتی بهطور آشکارا جناحین مقابل به هم جنگ، روبهروی هم ایستادند که مرور وقایع منطقه غرب آسیا و مناطقی از آفریقا کاملا گویای این مسئله میباشد.
هرچند پرداختن به گروههای نیابتی موضوع این یادداشت نیست؛ اما! به جهت نقب زدن به موضوع معین امروز، همانطور که چندی پیش نیزپس از ماجراهای«گروه واگنر» روسیه در یادداشت «مقایسه گروههای مورد حمایت ایران با ابرقدرتهای جهان» (یکم مرداد 1402 صفحه فرهنگ و مقاومت) اشاره شد؛ اساسا گروههای نیابتی تشکیل شده در منطقه با توجه به ماهیت وجودی و همینطورساختاری، کاملا متفاوت از هم هستند که این تفاوتهای ایدئولوژیک و نیز کارکرد هر کدام برای جهانیان و بخصوص برای طرفین مقابل جنگ شناخته شده است که به همین دلیل گاهی زمین رویارویی از صحنه فیزیکی به صحنههای انتزاعی و رسانهای و یا حتی هنری و... کشیده میشود تا با انجام عملیاتهای روانی و روحی بتوان نقطههای ایدئولوژیک فکری و اندیشهای مبارزین را جهت مبارزه نظامی بیشتر تقویت کرد.
آمریکا که خود مادر و بانی و متولی گروه داعش و گروههای مشابه به آن است؛ با توجه به فهم دقیقی که از موضوع رسانه و هنر و بهویژه تاثیر سینما و فیلم بر ذهن مخاطب دارد؛ همواره پیشتاز ایجاد الگو و قهرمانسازی و تغییر باور فکری برای جوامع هدف، بهویژه با عنصر و صنعت سینما است که همیشه موازی با صحنه نبرد نظامی از این ابزار پرنفوذ(سینما) نیز بهره برده و بدون انکار واقعیت باید اذعان کرد که در سطح جهانی تاکنون موفق نیز بوده؛ اما با رشد این صنعت در جهان و ظهور و بروز خلاقیتهای سایر کشورها و تعدد رسانههای آزاد و مستقل، تاکتیک و سناریوها و اهداف پنهان سینمای موجود درهالیوود هم، برای مخاطبین گسترده جهانی نمایان شد که آمریکا همواره در تلاش است تا خود را قدرت مطلق و آمریکایی را تحت هر شرایط قهرمان معرفی کند و این شناخت جهانی از آرنولد و هرکول، سیلوستر استون و راکی و... نقطهای بود که آمریکا و هالیوود و سیاستگذاران آن به سمت گزارهای دیگر بروند.
گزاره پیش رو سیاستگذاران آمریکایی در هالیوود ایجاد قهرمان پلاس برای قهرمانان قدیمی شناخته شده بود که با این رویکرد به سمت پرورش ذهن مخاطب برای پذیرش ابرقهرمانان آمریکایی در فیلمهای فرا زمانی و فرامکانی رفتند و یا با قدرت بخشی غیرمتعارف و خارج از توان بشری به یک شخصیت قهرمان خیالی در نیویورک -مثل اسپایدرمن یا شخصیتهای کارتونی مثل دختر کفش دوزکی و یا بت من و بن تن و یا خیلی از قهرمانهای این چنینی از جمله(مرد مورچهای، هالک، بیوه سیاه، پلنگ سیاه، کاپیتان مارول، کاپیتان آمریکا، مرد آهنی و... که قدرتهای مافوق تصور و خارقالعادهای دارند- تلاش کردند که آن نفوذ فکری و جهانیسازی فکری برای باور قدرت آمریکای قرن جدید را در بین مخاطبین سینمای آمریکا حفظ کرده و متعاقب آن با استحاله فرهنگی و با القاء ترس از قدرت آمریکا کماکان همان آمریکای قدرتمند در کشمکشهای فیمابین با قدرتهای دیگر باقی بماند.
اما این سیاست نیز منهای جذابیتهای سناریوی فیلم و جلوههای ویژه و نیز بازی بازیگران معروف هالیوود؛ چند سال بیشتر دوام نیاورده و سایر قدرتهای جهانی دارای هویت و قدرتهای نوظهوری مثل ایران دیگر برای این نوع قدرتنماییها نه تنها به قول معروف تره خرد نمیکنند بلکه در میدان عمل و رزم و مبارزه تمام هیمنه آمریکا را به چالش میکشند و پوشالی بودن قدرت آمریکا در صحنه حقیقی را با صدای بلند به گوش دیگران میرسانند و اعلام میدارند که دیگر گذشت آن دورانی که آمریکا با ابزار استحاله سینمایی جوامع و حرکت یک ناو هواپیمابر بتواند حکومتی را عوض کند و یا سرزمینی را اشغال کند.
قدرتنمایی چین در عرصه اقتصادی و همینطور نظامی، دهنکجی روسیه با حمله به اوکراین، نگرشهای جدید عربستان به منطقه، توجه کشورهای مختلف به دلارزدایی و قدرت روزافزون ایران در همه حوزهها (سیاسی، اجتماعی، نظامی و حتی رشد اقتصادی) گویای همین موضوع است که آمریکا به شدت رو به افول است و اگر چه شاید برای ابرقدرت شدن زمان زیادی را طی کرد؛ اما -با سرعت وقایع موجود بینالمللی و همینطور شکافهای مختلف اجتماعی داخل آمریکا- افول قدرت آن با توجه به چالشهای اقتصادی هم که به دلیل جنگهای بیشمار با آن مواجه شده، آسانسوری و به سرعت زیاد خواهد بود.
قابل کتمان نیست که آمریکا در راهبردهای تقابلی خود، بخصوص در تقابلهای صورت گرفته با ایران از اندیشکدههای معتبر کمکهای فکری زیاد میگیرد و تقریبا بیمحاسبه وارد گود نمیشود و در این اثنا بهطور مشخص استفاده از ابزار رسانه یکی از مولفههای لاینفک اوست تا بتواند میدان عمل را تحت تاثیر قرار بدهد و به همین دلیل علاوهبر سناریوها و جریانها و خطهای خبری از ظرفیت هالیوود نیز بهخوبی استفاده میکند که یکی از آخرین بهرهبرداری سیاستمداران آمریکایی از هالیوود فیلم «تاپ گان» با شخصیت محوری ماوریک است که در آن هر طور شده فارغ از امکانپذیر بودن یا نبودن، قهرمان دستساز پنتاگون آمریکا به تاسیسات هستهای ایران حمله کرده و با وجود موانع و چالشهای مختلف طبیعی و دفاع پدافندی موفق به بازگشت میشود؛ اما این همه ماجرا نیست و آمریکا ظاهرا همانطور که بهطور مستقیم دیگر وارد نبرد نظامی بهویژه با ایران نمیشود و بهصورت پروژهای کار را به گروههای نیابتی کوچک و بزرگی که در منطقه ایجاد کرده است سپرده، در ماجرای فیلمسازی نیز -به نظر میآید با توجه به نخنما شدن رفتارهای هالیوود که باورپذیری مخاطب جهانی را به دلیل غلو و اغراقآمیز بودن رفتارهای قهرمانان و ابرقهرمانان در حد سینمای (بالیوود هند) کاهش داده – رو به جنگ نیابتی آورده و این پروژه بهطور مشخص به کره جنوبی واگذار شده است.
با بلوکه شدن پول ایران در کره و خروج شرکتهای لوازم خانگی و خودرویی این کشور از ایران پس از آغاز تحریمهای فلجکننده از سوی آمریکا بر علیه مردم ایران، عملا کره جنوبی در نقش یک ابزار بالفعل برای فشار به ایران تبدیل شد که نه تنها اقتصاد و رفاه و تولید مردم ایران از این موضوع تحت تاثیر قرار گرفت؛ بلکه شعاع فعالیتهای سیاسی نیز دچار دگرگونی شد و کار به رویارویی فرهنگی و اعتقادی نیز کشید و ابعاد آن هنوز بهطور کامل آشکار نشده و متاسفانه آنگونه که باید و شایسته به این موضوع در محافل فرهنگی و هنری و رسانهای و سیاسی نیز پرداخته نشده.
بر کسی پوشیده نیست که صنعت و فیلم و سریال کره جنوبی در چند سال گذشته رشد بسیار شگفتانگیزی هم به لحاظ ایده و فکر و سناریو و هم به لحاظ ساخت در قالب ژانرهای مختلف داشته و از اقتصاد پویایی هم برخوردار است که این موضوع به رقم تاریخ مبهمی که دارد کمک شایانی به این رشد داشته است.
پخش سریالهای متعدد کرهای از سیمای جمهوری اسلامی ایران از جومونگ تا یانگوم تا چندین و چند سریال دیگر که همگی با ژانر تاریخی و بر مبنای سبک فکری و زیست درباری و مجموعهای از خیانتها و... تولید شدهاند و در معرض تماشای مخاطبین ایرانی و سایر کشورها قرار دارند به رغم سادگی و عدم وجود جلوههای خاص تصویری، فقط متکی به فیلمنامههایی است که دارای جذابیت داستانی است و مخاطب با دیدن توالی اتفاقهای مشابه اما واقعی بر اساس جریان زیست اجتماعی بهویژه در ادوار گذشته تاریخی، سریال را دنبال میکند و این نوع سریالهای کرهای دیگر پای ثابت لااقل تلویزیون ایران است که فرهنگی تا حدودی مشابه -به لحاظ سنتی بودن- با فرهنگ کره دارد.
بههرحال بخش اصلی موضوع هدف این یادداشت به جای دیگری بر میگردد که طی چند سال اخیر، کره رو به ساخت فیلمهای سینمایی در قد و قواره جهانی آورده و مخاطبین بیشماری را هم از سرتا سر جهان به خود جلب کرده است.
فیلمهایی مثل «همراه با خدایان یک و دو»، «هل بوند»، «بازی مرکب» و... که به شدت مورد توجه مخاطب جهانی قرار گرفت و این فیلمها با توجه به ژانر متفاوتی که نسبت به سریالهای کرهای و یا فیلمهای آمریکایی داشتند از جذابیتهای منحصر به خود و ویژه نیز برخوردار بودند که این نوع جذابیتها باعث شیفتگی و نیز تحت تاثیر قرار گرفتن مخاطب را فراهم کردند.
بررسی ساختاری و محتوای هر کدام از این فیلمها گویای آن است یک سیاست پنهانی در پشت این فیلمها فارغ از یک اثر هنری در حال طراحی فکری برای جوامع هدف است که میخواهد رخدادهای جهانی را با این جریانسازی فکری تحت تاثیر قرار بدهد.
همراه با خدایان که محصول 2017 و 2018 است با آن مبنای اعتقادی بودایی و ترسیم ارتباطات دو جهان دنیایی و برزخ با توسل به جلوههای ویژه و کامپیوتری، چنان جذابیتی را در طیفهای مختلف بهوجود آورد که شنیدن نام فیلم کرهای در سالهای بعد، برای هر مخاطب میتواند کنجکاوی ایجاد کرده و او را مشتاق و علاقهمند به دیدن فیلمهای جدیدی از کره در قواره جهانی بکند.
سال 2021 میلادی نیز چنین بود و کره با دو فیلم خود را به رخ علاقهمندان به سریال و فیلم در جهان کشید و گویا با مقدمه قراردادن سریال بازی مرکب که بازی مرگ و زندگی بود مقدمهای ساخت برای ضربه نهایی و دیده شدن Hell Bond که در آن آشکارا به باورها و اعتقادات شیعه و بهویژه ایران حمله میشود و حتی ترسیم موقعیتی از ترور حاج آقا قاسم و نیز هجو رفتار گروههای مقاومت و بسیج و حشدالشعبی نیز مکرر دیده میشود؛ اما بهصورت کاملا باورپذیر و در خلال داستان فیلم که مخاطب در نهایت از باور دینی و مقاومت به مرحله نفرت و انکار میرسد.
با توجه به ابعاد موجود در این چهار فیلم اشاره شده کرهای (همراه با خدایان یک و دو، هل بوند و بازی مرکب) بررسی محتوایی دقیق و مصداق صحنهای و ساختاری آنها را به فرصتی دیگر موکول میکنیم و یادآور میشویم که با توجه به محتواهای ارائه شده از سوی فیلم و سینمای کره، مشخص است که این بخش فرهنگی کره با اهدافی غیر از اهداف هنری و به نیابت از هالیوود در حال تولید میباشند که بهتر است متولیان فرهنگی و فعالان سیاسی و بهویژه وزارت امور خارجه نگاهی جدی به این موضوع داشته باشند.