kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۹۶۲۵
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۹

جلوه‌هایی از عدل الهی

 
 
خلیل آقاخانی
عدالت در تحلیل قرآنی‌، استوانه هستی است که نظام آفرینش بر آن قرار گرفته و بر مدار و محور آن می‌گردد. از این‌رو عدالت به‌عنوان معیار امور در نظام هستی مورد توجه و اهتمام است و هر چیزی بر آن سنجیده و ارزش‌گذاری می‌شود.
عدالت به زندگی بشر معنا و مفهوم می‌بخشد و به‌عنوان رسالت پیامبران و انسان، ارزش و اعتبار می‌یابد. با نگاهی گذرا به آیات قرآن می‌توان به‌سادگی این جایگاه رفیع و بلند عدالت را در نظام احسن هستی دریافت. نویسنده در این مطلب با مراجعه به برخی از آیات‌، گوشه‌ای از جلوه‌های رحمت رحمانی الهی را در این حوزه به نمایش گذاشته است.
***
عدالت، بنیان هستی و نمایشی از توحید 
عدالت نقیض جور و ستم‌، حد متوسط و میانه افراط و تفریط در هر امری است‌، به‌گونه‌ای که در آن هیچ زیاده و نقصانی نباشد.(ترتیب‌العین‌، ج2‌، ص1154 و التحقیق، مصطفوی، ج8‌، ص55) هرچند که عدالت به معنای مساوات و برابری نیست ولی در برخی موارد مقتضای برابری و مساوات را دارد (مفردات‌ الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی‌، ص551)؛ زیرا در آن موارد مقتضای عدالت برابری است ولی با این همه نمی‌توان واژه برابری و مساوات را به‌عنوان معنای واژه عدالت در نظر گرفت.
به هر حال، آنچه را که به نام عدالت می‌شناسیم، حالتی است که از هرگونه افراط و تفریط به دور باشد و حد متوسط و میانه در امور رعایت شود. از آن‌جا که هرگونه افراط و تفریط در هر کاری نوعی عدول از عدالت و خروج از آن قلمداد می‌شود‌، به‌سادگی می‌توان ظلم را نقیض آن شمرد؛ زیرا ظلم و ستم، خروج هر چیزی از حالت میانه است که هستی بر مدار آن آفریده شده است.
اصولا توحید را تنها می‌توان از طریق عدالت اثبات کرد و دست‌کم آنکه مهم‌ترین جلوه توحید در عدالت ظاهر می‌شود؛ زیرا عدالت به معنای حالت میانه‌ای است که هر چیزی براساس آن ایجاد شده است و این حالت‌، همان حالت طبیعی هر موجود و آفریده‌ای است. وجود اعتدال در هر آفریده‌ای دلیل و شاهدی بر آن است که نظام هستی را خدای یگانه‌ای آفریده و مدیریت می‌کند. خداوند در آیه 18 سوره آل‌عمران‌، برای اثبات توحید‌، به عدالت به‌عنوان شاهد اشاره کرده و حاکمیت مطلق قسط و عدل بر نظام هستی را نمایانگر توحید و یگانگی ذات باری‌تعالی دانسته است؛ زیرا اگر خدایانی چند بر هستی حکومت می‌کردند، هرگز نظام هستی بر یک معیار و مدار نمی‌بود و هر یک از خدایان معیار و ملاکی خاص با توجه به سلایق خود برمی‌گزیدند و نظام هستی از وحدت و یگانگی در معیار بیرون می‌رفت.
علامه طباطبایی در این‌باره می‌نویسد که عدل و قسط الهی در هستی شاهد بر وحدانیت و یگانگی خداوند است و این معنا را می‌توان از همین آیه به دست آورد.(المیزان‌، ج3‌، ص114)
از نظر قرآن عدالت‌، بنیان همه‌چیز هستی است. براساس همین منطق مستحکم و قوی است که خداوند در آیه 22 سوره جاثیه‌، آفرینش آسمان و زمین را براساس حق و عدال برای اجرای عدالت و جریان آن در زندگی بشر معرفی می‌کند و معیار ارزش‌گذاری شخصیت افراد، گروه‌ها و جامعه را نیز رعایت آن می‌داند.(آل‌عمران آیات 162 و 163 و نیز نساء‌، آیه 95 و مائده آیه 100) از این‌رو عدالت‌، افزون بر آنکه بنیان هستی بر آن نهاده شده‌، معیار مفاهیم اساسی و ارزشی اسلام (انعام آیه 115) و نیز بنیان وضع قوانین در اسلام (بقره‌، آیه 279 و حشر، آیه 7) است. خداوند در آیات 278 و 279 سوره بقره، همچنین عدالت را بنیان نظام اقتصادی معرفی می‌کند و آن را شرط احراز مقام رهبری و امامت جامعه دانسته (بقره، آیه 124) و مومنان را موظف به رعایت عدالت در مسیر زندگی (شوری‌، آیه 40) و تنظیم سند دین و مطالبات (بقره، آیه 282) و شهادت و گواهی (نساء‌، آیه 135) و جهاد (حدید‌، آیه 25) و بسیاری از امور دیگر زندگی می‌داند.
از آن‌جا که هستی بر مدار عدالت پی‌ریزی شده‌، انسان‌ها به‌عنوان موجودات مختار و آزاد، مکلف هستند تا عدالت را در زندگی نسبت به خود و دیگران مراعات کنند (بقره‌، آیه 282 و نساء، آیات 2 و 9 و 58 و 135 و نیز مائده، آیه 8)
معیار پایبندی به عدالت
خداوند در آیه 159 سوره اعراف‌، حق را تنها معیار عدالت در جامعه معرفی می‌کند تا ارتباط حق را با عدالت تبیین کند؛ زیرا این‌گونه می‌توان ارتباط کامل و دقیق میان خداوند که حق مطلق است با عدالت را به‌سادگی روشن کرد و به نمایش گذاشت. 
به سخن دیگر، ارتباط میان خداوند که حق مطلق است با عدالت‌، ارتباط کامل و ناگسستنی است و بر همین اساس مردمان در جامعه برای اینکه بدانند براساس معیار عدالت حرکت می‌کنند‌، باید به این توجه کنند که آیا در مسیر حق مطلق یعنی خداوند گام برمی‌دارند یا آنکه برخلاف آن حرکت می‌کنند؟ براساس این معیار قرآنی، اگر کسی بر خلاف آموزه‌های تکوینی و تشریعی الهی حرکت کند بی‌گمان در مسیری غیر از مسیر حق گام برمی‌دارد و از عدالت خارج شده است.
جلوه‌هایی از عدالت الهی
یکی از صفات برجسته الهی صفت عدالت است. قرآن در آیات 7 تا 9 سوره رحمن از رعایت عدالت از سوی خداوند سخن به میان می‌آورد و قرار دادن ترازو برای انسان‌ها را از آثار عدالت او برمی‌شمارد و در آیات 181 و 182 سوره آل‌عمران‌، ظلم و ستم را از ساحتش دور می‌داند و بر همین اساس‌، مجازات بخیلان و قاتلان پیامبران را به‌عنوان مقتضای عدالتش برمی‌شمارد.
قرآن در آیاتی چون 182 سوره آل‌عمران، 51 سوره انفال‌، 10 سوره حج و نیز 46 سوره فصلت‌، هرگونه تردید در عدالت خدا نسبت به مردمان را امری ناروا می‌داند و ذات باری‌تعالی را از ظلم و ستم مبرا و پاک معرفی می‌کند.
جلوه‌های عدالت الهی را می‌توان در همه‌جا یافت ولی برخی از این امور به شکل بارز و روشن‌تری به چشم می‌آید و تاثیر شگرفی در آدمی و رفتارها و اهداف او به‌جا می‌گذارد که در قرآن به برخی از آنها اشاره شده است.
سنت اتمام حجت
خداوند در آیات 130 و 131 سوره انعام و نیز 70 و 115 سوره انعام و 47 سوره یونس، اتمام حجت الهی بر کافران پیش از هلاکت آنان را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین جلوه‌های عدالت خود معرفی می‌کند. به این معنا که عدالت الهی مقتضی آن است که پیش از آنکه شخص، گروه و یا جامعه و قومی به سبب گناه و خطای خویش مجازات گردند و گرفتار هلاکت شوند، به آنان از راه‌های مختلف اتمام حجت شود تا مدعی عدم اطلاع و آگاهی از قانون و سنت الهی نشوند.
بنابراین می‌توان گفت که سنت اتمام حجت از سوی خداوند به هر کسی و یا هر جامعه‌ای پیش از مجازات و کیفر، یکی از مهم‌ترین جلوه‌های عدالت الهی نسبت به مردمان است که در این آیات و آیات 208 و 209 سوره شعراء و 9 سوره روم به اشکال مختلف بیان شده است.
نظام پاداشی قیامت
از دیگر جلوه‌های برجسته و کامل عدالت الهی می‌توان به قیامت و مسئله حساب و کتاب و پاداش اشاره کرد؛ زیرا برپایی قیامت و نظام‌های آن‌، ریشه در اجرای عدالت الهی نسبت به آفریده‌ها دارد. 
خداوند در آیه 49 سوره کهف و 47 سوره انبیاء و 69 سوره زمر تبیین می‌کند که به سبب آنکه عدالت بی‌ظلم و ستمی در حق آفریده‌های خود داشته باشد، نیازمند نظام دیگری به نام نظام اخروی و قیامت است تا هر کسی در آن نظام چنان‌که در دنیا عمل کرده است پاداش و کیفر در خور و شایسته بگیرد. در آن نظام هیچ خرد و کلان‌، ریز و درشت، آشکار و نهانی از دایره داوری الهی بیرون نمی‌ماند و هرکسی آن‌گونه که در دنیا عمل کرده در آخرت پاداش آن را بی‌کم و کاست می‌بیند.
البته خداوند براساس عدالت خویش‌، جزای وفاق (پاداش متناسب) هر عملی را در قیامت می‌دهد، ولی این مناسبت و تطبیق کامل و بی‌نقص و عیب، تنها در حوزه مجازات‌ها و وعیدهاست. اما نسبت به وعده‌ها و پاداش‌های نیک، براساس فضل خویش عمل می‌کند و بیش از آنچه استحقاق بنده است به او می‌بخشد. از این‌رو خداوند «خلف وعده» نمی‌کند و به آنچه وعده پاداش داده بیشتر نیز می‌بخشد ولی می‌تواند نسبت به وعید کوتاه بیاید و کمتر سختگیری کند که آن نیز براساس رحمانیت الهی می‌باشد. 
عدالت اقتضا می‌کند که شخص به اندازه گناه مجازات شود که این‌گونه خواهد بود و جزای وفاق خواهد دید ولی این‌گونه نیست که در وعده‌ها و پاداش‌ها نیز به همان مقدار بسنده شود بلکه از فضل خود بیشتر نیز می‌بخشد که برخاسته از رحمت رحمانی و رحیمی اوست. 
بی‌گمان خاستگاه عدالت الهی در اموری چون الوهیت (نحل، آیه 90 و آل‌عمران‌، آیه 18)، حکمت (آل‌عمران‌، آیه 18)‌، ربوبیت (اعراف‌، آیه 29)‌، رحمانیت (حجرات‌، آیه 9) و قدرت خداوند است. (آل‌عمران‌، آیه 18)
همین عدالت الهی مقتضای آن است که مومنان پرهیزکار نیکوکار را با مفسدان ستمگر و فاجر یکسان قرار ندهد(ص‌، آیه 28)؛ زیرا همسان قرار دادن این دو گروه از انسان‌ها به معنای خروج از نظام عدالتی است که بنیان هستی را خداوند بر آن قرار داده و براساس حکم عقل، این پیامبر درونی این خروج را قبیح شمرده است.
براساس همین نظام احسن عدالت‌محور است که خداوند به مقتضای عمل انسان‌ها و باورهایشان به آنان پاداش و مقام خاص می‌بخشد و مجرمان و ستمگران را در دوزخ جلال خویش می‌سوزاند.
خداوند در آیات متعدد از جمله آیه 95 سوره نساء و 143 و 281 سوره بقره‌، پاداش‌ها و اعطای مقامات و درجات به مومنان نیکوکار را مبتنی بر نظام ارزشی عدالت‌محور معرفی می‌کند تا این‌گونه نشان دهد که خداوند هرگز از مدار و محور عدالت عقلانی بیرون نمی‌رود و به‌جای پاداش خیر، به ایشان ظلم نمی‌کند تا آن‌گونه که اشاعره مدعی هستند، خداوند در دام محدودیت‌های خود گرفتار نیاید. 
به سخن دیگر، مبانی عدالت و حق‌، مقتضی آن است که خداوند نظام پاداش را قرار دهد و براساس نظام عقلانی پاداش عمل دهد؛ بنابراین خداوند هرگز انسان بهشتی را به دوزخ نمی‌برد؛ چون چنین عملی به معنای ظلمی است که عقل آن را قبیح می‌شمارد و خداوند هرگز نه قبیح می‌کند و نه به قبیح فرمان می‌دهد، چنان‌که نه ظلم می‌کند و نه به ظلم فرمان می‌دهد و تنها کافران و مشرکان هستند که مدعی چنین امری برای خداوند عادل و قادر می‌باشند و خداوند نیز از آن پاک و مبراست.
به هر حال عذاب خداوند درباره ظالمان و مجرمان بر پایه عدالت و مطابق با عمل آنان است (یونس آیه 54 و کهف آیه 59 و حج آیه 45 و 48) و کیفر نمودن گناهکاران براساس همین مبنا و محور عدالت الهی است (بقره آیات 48 و 123 و 134) و خداوند هرگز در این مجازات از محدوده عدالت پا را فراتر نمی‌نهد و در حق هیچ‌کسی ظلم و ستمی روا نمی‌دارد.(توبه، آیه 70 و غافر، آیه 31)
اصولا قضاوت الهی درباره ستمگران‌، قضاوتی بر پایه قسط و عدل است و خود در آیاتی چون آیه 54 سوره یونس به آن اشاره می‌کند. بر این اساس‌، هرگز نمی‌توان امری را در جهان آفرینش بیرون از دایره عدالت تحلیل و ارزیابی و داوری کرد.
همین روش الهی نیز باید از سوی مردمان و مومنان مورد توجه و اهتمام قرار گیرد و هرگز کسی به خود اجازه ندهد تا در زندگی خویش و نسبت به دیگران بیرون از مدار و محور عدالت رفتار کند. 
کسانی که خداوند را مجاز به امری قبیح عقلانی چون ظلم معرفی می‌کنند، می‌کوشند تا شرایطی را فراهم آورند تا ظلم و ستم رهبران جامعه را توجیه کنند. این معنا هنگامی تقویت می‌شود که با مراجعه به اسناد تاریخی دریابیم که اصولا دیدگاه کلامی اشعری و جبرگرایی آنان در نتیجه توجیه انحرافات ظالمانه حکام عصر نخست اسلامی به‌ویژه معاویه و یزید بوده است. حکومت عباسیان نیز در طول پنج سده حکمرانی بر امت اسلامی این معنا را چنان به‌عنوان یک اندیشه اسلامی و قرآنی تقویت کرد که بسیاری از مردم عادی اصولا با تفکر اشعری و جبرگرایی می‌اندیشیدند و زندگی می‌کردند.
این در حالی است که خداوند در آیات 94 تا 101 سوره هود مراعات عدالت در کیفر الهی نسبت به گناهکاران و ستمگران را گوشزد کرده و در آیه 54 سوره یونس کیفر عادلانه خود نسبت به آنان را در قیامت تاکید می‌کند، تا این‌گونه ساحت خود را از هرگونه امر قبیحی چون ظلم مبرا و پاک برشمارد. پس چگونه اجازه می‌دهد تا کسانی به نام خدا بر مردمان ظلم کنند و این ستمگری خویش را با اموری چون جواز عمل قبیح از خداوند و جبرگرایی و مانند آن توجیه کنند؟ به نظر می‌رسد که دوری از آموزه‌های قرآنی و مفسران واقعی قرآن یعنی امامان معصوم‌(ع) که قرآن ناطق هستند، موجب شده است تا این‌گونه تفاسیر و برداشت‌های ناروا از آموزه‌های قرآنی ارائه شود و گروه‌های بسیاری گمراه شوند.