kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۷۸۴۲
تاریخ انتشار : ۰۵ تير ۱۴۰۲ - ۱۹:۳۲

شجاعت و عوامل پیدایش آن

 
 
حسین میرزازاده
شجاعت که به معنای پيروى كردن نيروى خشم و انتقام از نيروى خردمندى در اقدام بر كارهاى مهم و تشويش نداشتن در انجام دادن آن است، یک فضیلت بسیار مهم انسانی است که عقل و شرع بر آن تاکید دارند. شجاعت از خصلت‌های مهمی است که پیامبران بزرگ به آن آراسته بوده و امامان‌(ع) به‌ویژه امیرمومنان(ع) و امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل‌العباس بدان ‌اشتهار دارند.
بروز و ظهور شجاعت در زندگی فردی و اجتماعی موجب می‌شود که انسان شجاع از اعتدال خاصی برخوردار شود که وی را از تسلط خشم به شکل تهور‌آمیز باز می‌دارد و از سوی دیگر اجازه نمی‌دهد تا گرفتار ترس شود. از این رو شجاع و بی‌باک را انسانی معتدل می‌شناسند که میان بی‌پروایی و پروا جمع کرده است. پس نه ترسو و بزدل است و نه بی‌پروا و متهور و در خانه و جامعه به بهترین شکل تحت مدیریت عقل و نه هیجانات نفسانی رفتار می‌کند.
نویسنده در این مطلب جایگاه و ارزش فضیلت شجاعت و چگونگی پیدایش آن و آثار آن در زندگی را تبیین کرده است.
***
بی‌باکی، میانه‌روی در رفتار
انسان شجاع و بی‌باک، انسانی است که نیروی عقل‌، قوای او را مدیریت می‌کند. از همین رو چنین انسانی را انسان معتدل می‌شناسند؛ چرا که عقل به اعتدال و میانه‌روی در هر کاری فرمان می‌دهد.
انسان‌ها دارای قوای سه‌گانه شهوت، غضب و عقل هستند. دو امر نخست مرتبط با نفس انسان است. به این معنا که انسان‌ها برای تامین نیازهای مادی جسم و امور دیگر، دارای قوه‌ای هستند که به آن قوه شهوانی گفته می‌شود. این قوه آدمی را به تامین نیازهای مادی ترغیب و وادار می‌کند. از سوی دیگر قوه غضب نیز دارد که عامل تامین امنیت اوست؛ چرا که اگر چنین قوه‌ای در اختیار آدمی نبود، نمی‌توانست از وجود خود دفاع کرده و امنیت جانی خود را تامین کند.
در این میان قوه عاقله، نیرویی است که خداوند در انسان به ودیعت گذاشته تا بتواند با بهره‌گیری از آنها خود را به سمت کمال برساند و دو قوه دیگر را در چارچوب اهداف متعالی و تامین نیازهای مرتبط با کمالات مدیریت کند.
اگر دو قوه غضب و شهوت تحت مدیریت عقل قرار گیرد، انسان به سادگی به همه خواسته‌های معقول و مقبول و جسمانی و مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی خود دست می‌یابد؛ ولی از آن‌جا که دو قوه در زندگی دنیا راه فجور و تجاوز و ظلم را در پیش می‌گیرد و به حقوق خود بسنده نمی‌کند، موجب می‌شود که انسان از دایره حاکمیت عقل خارج شود و این هواهای نفسانی باشد که او را مدیریت می‌کند. در چنین صورتی رفتارهای آدمی به جای اینکه عقلانی، معتدل و پایدار باشد، رفتارهایی برخاسته از هیجانات زودگذر، ناپایدار و همراه با افراط و تفریط است.
بر همین اساس انسان مثلا هنگامی که بخواهد از قوه غضب خود بهره گیرد، یا تحت تاثیر هیجانات شدید عاطفی و احساسی، تهور و بی‌پروایی می‌ورزد و خود و دیگران را به خطر می‌اندازد، یا اینکه متاثر از فشارهای بیرونی دشمن، راه انفعال در پیش می‌گیرد و به سبب ترس شدید‌، بزدلانه با وضعیت موجود کنار می‌آید و به طریقی دیگر خود و دیگران را به خطر می‌اندازد.
به سخن دیگر، اگر عقل مدیریت انسان را به عهده نگیرد، عواطف و احساسات انسانی با دو مسیر متفاوت هیجانی یعنی هیجانات فعال و منفعل، مسیر افراط و تفریط را در پیش می‌گیرد و به خود و دیگران آسیب می‌رساند. 
اما اگر عقل مدیریت را به عهده گیرد، عواطف و احساسات تحت مدیریت آن مسیر اعتدال را انتخاب می‌کند و با هوشیاری تمام هیجانات را کنترل و مهار کرده و عاقلانه راهکاری برای برون‌رفت از مشکلات برمی‌گزیند.
عوامل و موانع شجاعت
چنان‌که گفته شد، شجاعت رفتاری عقلانی است که انسان با بهره‌گیری از قوه غضبی خود در پیش می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد که قوه غضب تحت مدیریت عواطف و احساسات، هیجانات شدیدی را متحمل شده و فعالانه یا منفعلانه تهور ورزد و خود را به آب و آتش زند یا ترسو گردد و بزدلانه از حق و حقوق خود یا جان و مال و عرض خود و کسانی که مسئولیت آنان را به عهده‌ دارد، عقب‌نشینی کند.
بنابراین، مهم‌ترین عامل ایجاد شجاعت، عقل آدمی و مدیریت آن است. در حقیقت انسان خردورز، با بهره‌گیری از قوه غضبی و مدیریت آن، رفتاری را در برابر دشمن و خطر در پیش می‌گیرد که از آن به شجاعت تعبیر می‌شود که رفتاری معتدل است.(نگاه کنید: جامع‌السّعادات، نراقی، ج 1، ص 242 و 323) از این رو امیرمومنان علی(ع) در تعریف شجاع و شجاعت به عقل توجه می‌دهد و می‌فرماید:لا أَشجَعَ مِن لَبيبٍ؛ شجاع‌تر از خردمند، وجود ندارد.(غررالحكم، ج6، ص373، ح10591)
آن حضرت(ع) همچنین در بیان رابطه شجاعت و عقل به این مسئله توجه می‌دهد که مهم‌ترین آفتی که شجاعت بدان دچار می‌شود، نادیده گرفتن دوراندیشی است. شکی نیست که دوراندیشی برخاسته از خردورزی انسان است. پس کسی که خردورز نیست و دور‌اندیشی نمی‌کند، از شجاعت بهره‌ای نبرده است. آن حضرت(ع) می‌فرماید:آفَةُ الشَّجاعَةِ إِضاعَةُ الحَزمِ؛ آفت شجاعت، فروگذاشتن دورانديشى است.(غررالحكم، ج3، ص105، ح3938)
از نظر قرآن شجاعت واقعی را می‌بایست در کسانی جست‌وجو کرد که به خدا ایمان دارند
(ال عمران، آیات 173 و 175؛ مائده، آیه 23؛ احزاب، آیات22 و 23) و تنها از خداوند (مائده، آیه 3 و 23 و 44؛ احزاب، آیات 37 و 39) و روز رستاخیز و حساب و کتاب آن روز هراسان هستند و هیچ ترسی از دیگری ندارند.(احزاب، آیه 39)
به سخن دیگر، شجاعت واقعی افزون بر سلطه و حاکمیت عقل، در باورهای مردم نهفته است؛ زیرا باور به آفریدگاری و پروردگاری خداوند و روز رستاخیز موجب می‌شود تا انسان تنها حقیقتی را شایسته ترس و خشیت بداند که باید پاسخگوی او باشد و برای روز رستاخیز رفتارها و نیات و اعمال خود را تنظیم کند.
البته در این میان نمی‌بایست از نقش توکل به خدا(مائده، آیه 23؛ هود، آیات 53 تا 56) و باور به امدادهای غیبی (آل عمران،‌آیات 125 و 126؛‌ انفال، آیات 10 و 11؛‌ فتح، آیه 4) چشم‌پوشی کرد؛ چرا که این عوامل موجب می‌شود تا انسان با انگیزه قوی و اعتماد به خداوند در برابر دشمن قرار گیرد و خطر را به جان بپذیرد و بخواهد تا بر او غلبه یابد و شکست دهد یا از گردونه حذف نماید.
نقش تمرین در شجاعت
همچنین نمی‌توان از نقش تمرین‌، آموزش و آماده‌‌‌سازی غافل شد؛ چرا که فضایلی چون شجاعت تنها با باور و ایمان به دست نمی‌آید بلکه مانند تقوا نیازمند تمرین و آماده‌سازی است و حتی بسیاری از فتنه‌ها که انسان و جامعه با آن مواجه می‌شود، در حکم تمرین‌های آماده‌‌‌سازی برای کسب فضایلی از جمله فضیلت شجاعت است. 
پس در کنار آموزش‌های نظری باید فعالیت‌های عملی و تمرین و تکرار در دستور کار قرار گیرد تا انسانی شجاع تربیت شود. (نمل، آیات 10 تا 13)
در این آیات‌، خداوند قبل از رودررويى موسى(ع) با فرعونيان، به آن حضرت(ع) دستور مى دهد عصاى خود را رها كند و به او تذكر مى‌دهد كه نبايد ترس داشته باشد. 
این مسئله که در کوه طور برای آن حضرت اتفاق افتاد گویای نقش تمرين و آماده‌سازى برای کسب شجاعت و آمادگی براى مقابله با دشمن است؛ چرا که اگر همین اتفاق ناگهان در کاخ فرعون می‌افتاد و عصا، مار و اژدهایی وحشتناک می‌شد، واکنش ناخواسته و طبیعی موسی(ع) فرار می‌بود که موجب سرافکندگی آن حضرت(ع) در برابر فرعون نیز می‌شد.
بنابراین، شجاعت در انسان با تمرین به دست می‌آید و روبه‌رو شدن با حوادث و رخدادها موجب می‌شود تا ترس از دل بیرون رود و واکنش‌های احساسی و طبیعی موجب تزلزل موقعیت وی نشود.
گام نخست در تمرین شجاعت آن است که انسان عقل را بر وجودش مسلط سازد و اجازه ندهد که هیجانات عاطفی و احساسی مدیریت او را در اختیار گیرد و او را به هر سمت و سویی بکشد. از این رو رسول اكرم (صلى‌الله عليه و آله) می‌فرماید:اَلصَّرعَةُ كُلُّ الصَّرعَةِ الَّذى يَغضبُ فَيَشتَدُّ غَضَبُهُ وَيَحمَرُّ وَجهُهُ وَيَقشَعِرُّ شَعرُهُ فَيَصرَعُ غَضَبَهُ؛ كمال دليرى آن است كه كسى خشمگين شود و خشمش شدّت گيرد و چهره‌اش سرخ شود و موهايش بلرزد، امّا بر خشم خود چيره شود.(نهج الفصاحه، ح 1872)
در مقابل، خوف از مردم به جای خدا (مائده، آیات 3 و 44؛ احزاب، آیه 37) و متاثر شدن از وسوسه‌های شیطانی (آل عمران، آیه 175) مهم‌ترین موانع جدی در راه تحقق فضیلت شجاعت است که باید از آنها رهایی یافت.
البته نوع تغذیه در کنار وراثت و محیط زیست، در ایجاد و رشد برخی از فضایل تاثیر بسزایی دارد. به سخن دیگر باید به عوامل متعدد دیگری نیز توجه کرد که می‌تواند در ایجاد شجاعت و یا تقویت آن تاثیرگذار باشد. 
از همین رو امیرمومنان علی(ع) پیوند با برخی از قبایل را برای داشتن فرزندان شجاع مورد توجه قرار می‌دهد و با ام‌البنین(س) ازدواج می‌کند تا فرزندان شجاعی چون ابوالفضل عباس‌(ع) داشته باشد. 
آن حضرت‌(ع) غیر از وراثت و محیط زیست به تغذیه فرزندان نیز توجه دارد و به عنوان نمونه میوه به را عاملی مهم در ایجاد شجاعت می‌داند و می‌فرماید: أَكلُ السَّفَرجَلِ قُوَّةٌ لِلقَلبِ الضَّعيفِ وَهُوَ يُطَيِّبُ المِعدَةَ وَيُذَكِّى الفُؤادَ وَيُشَجَّعُ الجَبانَ وَيُحَسِّنُ الوَلَدَ؛ خوردن به، قلب ضعيف را قوى، معده را پاك، ترسو را شجاع و فرزند را زيبا مى‏كند.
(تحف‌العقول، ص‏101)
آثار و برکات شجاعت 
پیامبران(ع) طبق گزارش قرآن‌، انسان‌های شجاع و بی‌باکی بودند(نمل، آیه 10) چرا که بی‌هیچ ترس و باکی، به میان مردمان می‌رفتند و رسالت‌های الهی را ابلاغ می‌کردند، در حالی که جانشان در معرض خطر و تهدید بود.(همان و نیز احزاب، آیه 39) در حقیقت وجود شجاعت برخاسته از عوامل پیش گفته در پیامبران‌(ع) موجب می‌شود تا ایشان بسادگی ماموریت الهی در ابلاغ رسالت را بپذیرند و به میدان خطر بروند و از همه فشارها و تهدیدهای دشمن باکی نداشته باشند.
شجاعان واقعی همین پیامبران‌(ع) بودند که هم بر نفس خود مسلط بوده و هم شیطان‌های درونی و بیرونی را به بند کشیده و به جای واهمه از دشمنان از خدا واهمه داشتند و از مخالفت با اوامر صادر شده خداوندی از طریق عقل و وحی می‌ترسیدند. از همین رو با بهره‌گیری از عوامل شجاعت توانستند پیروزی‌های بزرگی را به دست آورند و گمراهان را با همه فشارهای مستکبران و شیاطین هدایت کرده و به مسیر الهی بازگردانند.(همان و نیز بقره، آیات 177 و نیز 249 تا 251)
انسان‌های شجاع هم در پیشگاه خداوند از محبوبیت برخوردارند (آل عمران، آیه 146؛ ‌صف، آیه 4) و هم از نظر مردم؛ چرا که مردم ایشان را به عنوان دارندگان فضیلتی برتر شناخته و آنان را سرمشق خود قرار می‌دهند و یا دست کم نسبت به آنان احترام می‌گذارند هر چند که خودشان بی‌بهره از شجاعت و بی‌باکی باشند.
از نظر خداوند و مردم‌، افراد شجاع مردمانی صادق و اهل صداقتی هستند که به باورهای خود عمل می‌کنند و هرگز تن به ذلت و خواری بت‌پرستی و رفتارهای زشت و ناپسند و ستمگرانه نمی‌دهند.(بقره، آیات 177 و 258؛ انعام، آیات 80 و 81؛ ‌انبیاء، آیات 51 تا 68؛ اعراف، آیات 121 تا 126 )
شجاعت خود به تنهایی دربرگیرنده فضایلی چند است. امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید:جُبِلَتِ الشَّجاعَةُ عَلى ثَلاثِ طَبائِعَ، لِكُلِ واحِدَةٍ مِنهُنَ فَضيلَةٌ لَيسَت لِلاخرى: اَلسَّخاءُ بِالنَّفسِ وَالانَفَةُ مِنَ الذُّلِّ وَطَلَبُ الذِّكرِ...؛ شجاعت [به صورت کامل] در سه چيز حاصل مي‏شود و در هر کدام فضيلتي خواهد بود که در ديگري نيست 1- خودگذشتگى 2- زير بار ذلت نرفتن 3- دوري از شهرت‌طلبي. پس اگر همه‏ آنها جمع شود، شجاعت کامل خواهد بود و صاحب آن، چنان نيرومند مي‏شود که هيچ قدرتي او را از پاي در نمي‏آورد. (بحارالانوار، ج ۶۶، ص۲۳۶)
همچنین یکی از فضایل انسانی داشتن غیرت است. انسان غیور است که نسبت به عرض و مال و جان و مملکت خود حساسیت دارد و دست هر تجاوزگری را قطع و چشم هر متجاوزی را کور می‌کند. از نظر امیرمومنان علی(ع) تنها کسانی دارای غیرت هستند که از فضیلت شجاعت برخوردار باشند. آن حضرت(ع) در این باره می‌فرماید: ثَمَرَةُ الشَّجاعَةِ الغيرَةُ؛ غيرت ميوه شجاعت است.(غررالحكم، ج3، ص328، ح4620)
امیرمومنان(ع) همچنین در بیان ارتباط فضایل با یکدیگر به دو فضیلت صداقت و شجاعت ‌اشاره می‌کند و می‌فرماید که این دو با هم هستند؛ چنان‌که دو رذیلت اخلاقی ترس و دروغ با یکدیگر همراه هستند: لَو تَمَيَّزَتِ الاشياءُ لَكانَ الصِّدقُ مَعَ الشَّجاعَةِ وَكانَ الجُبنُ مَعَ الكَذِبِ؛ اگر خصلت‌ها از يكديگر متمايز و جدا شوند، هر آينه راستى با شجاعت باشد و بزدلى با دروغ.(غررالحكم، ج5، ص118، ح7597)
البته شکی نیست که در میان فضایل برخی از آنها حتی برتر از فضیلت شجاعت باشد؛ چنان‌که امیرمومنان على‌(ع) عدالت را برترین فضیلت انسانی می‌داند که این کلام برخاسته از آموزه‌های اسلام است؛ چرا که همه هستی بر مدار عدالت است و اصولا پیامبران برای پیاده کردن عدالت آمده و خواهان همراهی توده مردم در قیام به عدالت هستند(حدید، آیه 25) پس اگر عدالت تحقق یابد بسیاری از مشکلات حل می‌شود و دیگر نیازی نیست که انسان‌، شجاعت در میدان جنگ و جهاد و مبارزه با ظلم داشته باشد؛ زیرا این نیاز به شجاعت زمانی شکل می‌گیرد که عدالتی نیست و ظالم باید در سر جایش نشانده شود که در آن زمان نیاز به خشونت و غضبی است که در جمال شجاعت عقلانی بروز و ظهور می‌کند. پس اگر عدالت فراگیر تحقق یابد، دیگر نیازی به شجاعت نیست، چنان‌که حضرت امیرمومنان‌(ع) می‌فرماید: اَلعَدلُ أَفضَلُ مِنَ الشَّجاعَةِ لأَنَّ النّاسَ لَوِاستَعمَلُوا العَدلَ عُموما فى جَميعِهِم لاَستَغنَوا عَنِ الشَّجاعَةِ؛ عدالت بهتر از شجاعت است زيرا اگر مردم همگى عدالت را درباره همه بكار گيرند از شجاعت بى‌نياز مى شوند.(شرح نهج‌البلاغه ابن ابى الحديد، ح20، ص333، ح816)