فرزندآوری و افزایش جمعیت در اسلام-بخش دوم و پایانی
آثار و برکات فرزندآوری از نگاه عقل و شرع و علم
سیدحسین موسوی
در نخستین بخش از مطلب حاضر اهمیت فرزندآوری در قرآن و روایات بررسی شد، در ادامه به آثار و برکات فرزندآوری از نگاه عقل و شرع و علم میپردازیم.
***
فواید فرزندآوری
وجود فرزندان در خانواده آثار و فواید جسمانی و روحی-روانشناختی فراوانی برای والدین به دنبال دارد. خانوادههایی که از نعمت فرزند برخوردارند، بیش از خانوادههای بدون فرزند از زندگی لذت میبرند. توصیه به فرزندآوری و تبیین برکات آن در زندگی از نگاه اسلام، فرهنگ ایران و یافتههای دانش تجربی، اشاره به بخش مهمی از جنبههای کیفیت زندگی افراد در خانواده دارد.
وجود فرزندان در خانواده بر ساحتهای مختلف زندگی اثر میگذارد، ازجمله مشکلات و ناهمواریها، عامل قدرت والدین، سلامت جسمی و شادکامی والدین، استحکام بنیان خانواده، ارتقای شخصیت انسانی و... که در ادامه به بررسی برخی آثار و برکات فرزندآوری میپردازیم.
عامل اقتدار و نیرومندی والدین
از قدیم در جامعه ایرانی، فرزند نماد قدرت خانواده محسوب میشد و خانوادههایی که فرزند نداشتند و یا تعداد فرزندان آنان کم بود، خانواده ضعیف تلقی میشدند.
روایات اسلامی و سبک زندگی ایرانی نشان میدهد که فرزند، عامل اقتدار و بازوی توانایِ والدین در شرایط سخت زندگی است.
امام رضا(ع) فرمود:«...تَوْفِیرِ الْوَلَدِ لِنَوَائِبِ الدَّهْرِ وَ حَوَادِثِ الْأُمُورِ...؛ (از برکات ازدواج) اندوختن فرزند برای (رویارویی با) سختیهای روزگار و پیامدهای زمانه است». (الکافی، چاپ اول، ج10، ص700، ح9620)
امام زینالعابدین(ع) نیز در این مورد فرمود: «مِن سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ یَستَعِینُ بِهِم؛ از سعادت مرد این است که فرزندانى داشته باشد تا در مشکلات به یاریاش برخیزند؛ (وسائل الشیعه، ج21، ص356، ح27286)
روزی امام حسن عسکری(ع)- که به دستور معتمد عباسی در زندان به سر میبرد- به یکی از یاران خود در زندان فرمود: آیا فرزند داری؟ عرض کرد: خیر! امام درباره او دعا فرمود: «اللهُمَّ ارْزُقْهُ وَلَداً یَکُونُ لَهُ عَضُداً فَنِعْمَ الْعَضُدُ الْوَلَدُ؛ خدایا! به او فرزندی روزی کن که بازوی توانایی برای وی باشد؛ چرا که فرزند چه خوب بازویی است!» سپس حضرت این شعر را خواندند: «مَنْ کَانَ ذَا عَضُدٍ یُدْرِکْ ظُلَامَتَه/إِنَّ الذَّلِیلَ الَّذِی لَیْسَتْ لَهُ عَضُدٌ؛«هر کس که بازویى (فرزندى) دارد، اگر ستمى بر او رود، فرزندش انتقام آن را میستاند. ذلیل و خوار کسى است که بازو (فرزند) ندارد».» (بحارالأنوار، ج50، ص275، ح482) همچنین قرآن کریم نیز داشتن مال و فرزندان را نشانه امداد الهی و وسیلۀ قدرتمندی و اقتدار میداند: « سپس غلبه و تسلط بر آنها را به شما بازمیگردانیم و شما را بهوسیله اموال و فرزندانی یاری میکنیم و از حیث نفرات، بیشتر (از آنها) قرار میدهیم». (سوره اسراء/ 6)
بنابراین، نهتنها یکی از پایههای اصلی قدرتمندی هر خانواده، جمعیت آن است بلکه جمعیت، عامل قدرت جامعه نیز میباشد. جمعیت اندک، در روابط خارجی، قدرت مانور در مقابل دشمنان را کاهش خواهد داد. کشوری با جمعیت پیر و اندک، مورد طمع قدرتها و مستکبرین خواهد بود، لذا موفقیت در سطوح ملی و بینالمللی و ایستادگی جوامع در برابر ظلم و تجاوز قدرتهای استکباری، وابسته به گوهر ایمان و عمل جوانان فداکار است. ازاینرو، هر کشوری که از جوانان غیور و پُرانرژی برخوردار است، دشمنان را از حمله نظامی بازمیدارد.
از طرف دیگر، جمعیت جوان، مؤمن، اهل کار و خلاق میتواند با نیروی فکری و قوت بدنیِ خود گامهای مؤثری در رشد و تعالیِ خود، خانواده و جامعه بردارد. به همین دلیل «اقتدار ملی» بهعنوان سیاست راهبردی کشور از سوی رهبر معظم انقلاب، به این شکل اعلام شده است که فرمودند: «امروز سیاست جمهوری اسلامی، عبارت است از اینکه ملّت ایران باید خود را قوی کند. اگر ملّتی قوی نباشد و ضعیف باشد، به او زور میگویند. اگر ملّتی قوی نباشد، باج گیران عالَم از او باج میگیرند. اگر بتوانند به او اهانت میکنند. اگر بتوانند، زیر پا او را لگد میکنند. طبیعت دنیایی که با افکار مادّی اداره میشود، همین است؛ هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کسانی که در آنها احساس ضعف میکند، زورگویی خواهد کرد». (1/1/1393)
ایشان در جای دیگر «افزایش نسل جوان» را یکی از راههای ایجاد اقتدار دانسته و فرمودند: «افزایش نسل جوان و بزرگ بودن کشور از لحاظ جمعیت، در ایجاد اقتدار خیلی تأثیر دارد.» (13/6/1393)
و: «کشورِ بدون جمعیت جوان؛ یعنی کشورِ بدون ابتکار و پیشرفت و هیجان و شور و شوق؛ بنابراین، برنامه حیاتی تکثیر نسل باید بهطورجدی دنبال و پیگیری شود.»
(15/2/1393)
سلامت و شادکامی والدین
داشتن فرزند و نگاه به او میتواند موجب نشاط والدین و سلامت روانی آنها شود. پژوهشها نشان داده است که یکی از بزرگترین عوامل شادیآفرین برای والدین، اولین ملاقات آنها با فرزندان سالم خویش پس از تولد بوده است. همزمان با تولد فرزند، به زن و شوهری که صاحب فرزند شدهاند، پدر و مادر خطاب میشود و لذا آنها زندگی خود را معنادارتر از گذشته مییابند و بعدها نیز شنیدن الفاظ «مامان» و «بابا» از کودک برای آنها لذتبخش است. تولد فرزندان، هم فینفسه موجب نشاط والدین میشود و هم زوجین از دیدن فعالیتهای شیرین و دلانگیز آنها و نگاه به چهرههای بشّاش و تبسمآفرین فرزندان احساس شادمانی میکنند.
در دعایی از امام صادق(ع)، وجود فرزند، باعث آرامش و عاملی برای دوری از وحشت و تنهایی شمرده شده است. آن حضرت در سفارش به فردی که پس از سالها ازدواج، صاحب فرزند نشده بود، فرمود: زمانی که یکی از شما فرزنددار شدنش دیر شود، باید بگوید: «اللهُمَّ لَاتَذَرْنِی فَرْداً وَحِیداً وَحْشاً، فَیَقْصُرَ شُکْرِی عَنْ تَفَکُّرِی، بَلْ هَبْ لِی أُنْساً وَ عَاقِبَةَ صِدْقٍ ذُکُوراً وَ إِنَاثاً، أَسْکُنُ إِلَیْهِمْ مِنَ الْوَحْشَهًْ وَ آنَسُ بِهِمْ مِنَ الْوَحْدَهًْ وَ أَشْکُرُکَ عَلى تَمَامِ النِّعْمَهًْ. خدایا! مرا تنها و وحشتزده نگذار تا سپاسگزاریام از تدبیرم کمتر شود؛ بلکه محل اُنس و جانشینی درست از پسران و دختران را به من ببخش که از وحشت با اینان انس گیرم و از وحدت با آنان آرامش یابم و به هنگام کامل شدن نعمت، تو را سپاس گویم». (الکافی، چاپ اول، 1429ق، ج11، ص346، ح 10445)
به این دلیل، برخی از اندیشمندان در تبیین کارکرد فرزند در کانون خانواده معتقدند که: «زناشویی بدون فرزند، پژمردگی است و پس از آوردن فرزند، کانون زندگی به شکوفایی میرسد؛ بلکه پس از بچهدار شدن، زندگی دارای معنای حقیقی میشود و خانه بهوسیله فرزند، پُر از خنده و نشاط میگردد».
(تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، صص 178-179)
محققان و پژوهشگران غربی نیز معتقد هستند که فرزندآوری آثار و برکات فراوانی دارد که در این مجال به برخی از آنها اشاره میکنیم.
پژوهشی که «برتراند راسل» انجام داده است، نشاط و شادمانی حاصل از تولد فرزند در خانواده را تأیید میکند. گذراندن وقت با کودک و بازی با او یکی از بهترین لحظاتی است که میتواند به پدر و مادر انرژی و نشاط ببخشد.(دانش خانواده و جمعیت، ص 187)
تحقیقات «فیلدمَن» نیز درباره پدر و مادران جوانی که فرزند اولشان به دنیا آمده، حاکی از آن است که لذت پدر و مادر شدن و احساس شادی و نشاط حاصل از آن در ایجاد آرامش و آسایش زندگی زناشویی بسیار مؤثر است.(همان)
اهمیت این موضوع زمانی بیشتر میشود که پدر و مادر به سنین پیری میرسند و محیط خانه به آشیانهای ساکت و بیفروغ تبدیل میشود و به دلیل نداشتن فرزند، مجبورند در خانه سالمندان یا گوشۀ خانهای خاموش، عمر خود را در تنهایی و رنج سپری کنند.
نتایج تحقیقات پژوهشگران دانشگاه «بریگهام یانگ» آمریکا بر ۲۰۰ هزار خانواده از ۸۶ کشور جهان، بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۵م نشان میدهد که داشتن فرزند، موجب کاهش فشارخون والدین، افزایش تمایل به یادگیری، استفاده بیشتر از قدرت تعقل، افزایش اعتمادبهنفس، امکان بهتر درک زیباییها، دقت بیشتر در کارهای جزئی و افزایش شادی والدین میشود.(دانش خانواده و جمعیت، زهرا آیتاللهی و همکاران، نشر معارف، ص185)
عامل امنیت و استحکام خانواده
یکی از مواردی که اهمیت و ارزش فرزند را نشان میدهد، امنیتآفرینیِ فرزندان در کانون خانواده و سطح جامعه است و فرزندآوری در تأمین نیروی امنیتی خانه و جامعه، نقش چشمگیری دارد؛ چراکه حفظ و حراست از خانه و کشور در برابر خطر تهاجم دشمنان و بدخواهان، توسط نیروهای جوان و نیرومند، امری بدیهی است. هنگامی که در خانهای چند جوانِ برومند باشد، دزدان مال و ناموس، کمتر جرأت ورود به حریم آن خانه را خواهند داشت. افزون بر این، وجود فرزندان در خانه موجب امنیت بنیان خانواده از فروپاشی است؛ چون وجود فرزند در کانون خانواده تا حد زیادی مانع از بروز ناسازگاریها و طلاق میشود. هنگامیکه زن و مرد دارای فرزند باشند، فرزندان، سِپَر حمایتی را در برابر طلاق برای آنها فراهم میکنند. این سپر حمایتی، موجب حفظ و تداوم زندگی زناشویی میشود.(آسیبهای اخلاقی کاهش جمعیت فرزندان، علی ملکوتینیا، مجله مبلغان، شماره 181)
مطالعات جامعهشناسی و علوم اجتماعی نیز نشان میدهد که: «طلاق میان افراد متأهّل بدونِ فرزند، بیشتر از متأهلین دارای فرزند است.»؛(مقاله بازدارندهها و تسهیلکنندههای اقتصادی و اجتماعی طلاق، دکتر محمد قدسی، دکتر اسماعیل بلالی و دکتر سعید عیسی زاده، نشریه جامعهشناسی و علوم اجتماعی، مطالعات راهبردی زنان، پاییز1390 ش، شماره53) یعنی فرزندان با حضور خود بهعنوان سدّی محکم در مقابل سیل ویرانگر حوادث، از حریم کانون خانواده محافظت میکنند.
براساس تحقیقات و مطالعات، امروزه یکی از علتهای طلاق زوجین، نداشتن فرزند است. فرزند، بهویژه فرزند خردسال، بهمنزلۀ پیوند بین پدر و مادر است. ازاینرو، بیفرزندی باعث تزلزل خانواده میشود؛ چراکه زندگی کمکم عادی میشود و مشکلات نمایانتر میشود و درنتیجه، علاقۀ همسران به زندگی مشترک کم خواهد شد؛ ولی حضور فرزند در کانون خانواده، جاذبهها و دلمشغولیهای تازهای را برای والدین به ارمغان میآورد که همین امر، در کنار مشاهده ناتواناییهای نوزاد و حس مسئولیت و شفقت از سوی پدر و مادر، باعث میشود تمام نیرو و احساسات آنها در جهت حمایت از کودک متمرکز شود.
بنابراین، از فرزند در آموزههای دینی به عنوان«جگرگوشه والدین» و «گُل خوشبوی بهشتی» یاد شده است که والدین حاضر نیستند بهراحتی آن را از دست بدهند، لذا حضور فرزند در زندگی مشترک، نقش مثبتی در استحکام و تداوم حیات خانواده دارد.
پیامبر خدا(ص): «أولادُنا أکبادُنا...»؛ فرزندان ما جگر گوشههاى ما هستند.... (جامعالأخبار، ص۲۸۳، ح۷۵۵)
رشد شخصیت والدین
وجود تجربۀ فرزندآوری، مجموعه کاملی از ارزشها را به ساختار شخصیت والدین اضافه میکند. مطالعات تجربی نشان میدهد که سازمان روانی انسان با پذیرفتن نقش پدر و مادری به کمال میرسد(دانش خانواده و جمعیت، ص188)؛ چراکه پذیرفتن این نقش، تعهد، فعالیت، مسئولیت و خلاقیت را در انسان به بار مینشاند.
در میان اندیشمندان غربی، «بیل مککیبن» معتقد است: «ازدواج، داشتن فرزند زیاد و تشکیل خانوادههای بزرگ، برای رشد والدین و ساخته شدن شخصیت فرزندان مفید است.»
وی در این راستا مینویسد: «تنها ریشه عمومی رشد و پختگی انسان، در پرورش فرزندان قرار دارد. هرچه تعداد فرزندان بیشتر، کودکی کردن، کمتر؛ یعنی وقتی شما زندگی خود را صرف خوب شدن و رشد دیگران کنید، آدم دیگری خواهید بود؛ ولی با داشتن بچههای کم، رشد شما کُند خواهد بود.» (مقاله تأملی درباره خانواده تکفرزندی، بیل مککیبن، ماهنامه سیاحت غرب، ش15، ص112.)
«جان رایان» دینشناس کاتولیک آمریکایی در نیمه اول قرن بیستم نیز از زنان میخواست بچههای زیادی داشته باشند؛ چون اعتقاد داشت: اداره و رشد خانوادههای بزرگ، انسانهای آدمتری میسازد. وی بر ادّعای خود اینگونه استدلال میکرد که: «تأمین خانوادههای بزرگ به انواعی از نظم نیاز دارد که حاصلش زندگیهای موفق است.» رایان که خانوادهای یازدهنفره داشت، بر این باور بود: «کارشناسانی که به کنترل موالید معتقدند، به نوع شخصیتهایی که لازم است درست بشود تا جامعه بهصورت متعادل رشد کند و به حیات خود ادامه دهد، فکر نکردهاند. نکتۀ دیگر اینکه خانوادههای کمجمعیت ممکن است ثروتمند شوند که ثروتمند شدن آنها از فقیر ماندنشان خطرناکتر است.»(همان.)
افزایش رزق و روزی
در آیات و روایات، ازدواج و فرزندآورى، عامل و زمینۀ بىنیازى و منبع خیر و برکت در خانواده معرفى شده است؛ چنانکه پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «اِتَّخِذُوا الأهلَ؛ فإنّه أرْزَقُ لَکُم؛زن بگیرید؛ زیرا این کار روزى شما را بیشتر مىکند».(بحارالأنوار، ج1، ص217)
صحبتهای نسل گذشته نیز مؤید همین موضوع است. بسیار شنیدهایم که در خانوادههای خودمان وقتی پای خاطرات گذشتۀ پدر و مادرها بنشینید، از این صحبت میکنند که با تولد فلان فرزند، خانهدار شدیم، مشغول به کار شدیم، اتومبیل خریدیم و...؛ اینها همه نشانۀ الطاف الهی به زوجهایی است که فرزندآوری را منشأ برکت میدانند. از طرف دیگر، هر انسانی روی این کرۀ خاکی برایش روزی و رزق در نظر گرفته شده است.
در قرآن در این باره آمده است: « فرزندانتان را از بیم فقر نکشید، ما شما و آنها را روزی میدهیم».(سوره اسرا/31)
قرآن کریم همچنین در بسیاری از آیات، مردم را به خوشبینی به خداوند متعال و اعتماد و توکل به او فرامیخواند؛ بهویژه کسانی که به دلیل بیم از روزی، از فرزندآوری جلوگیری میکنند. درآیات 22 و23 سورۀ ذاریات، دربارۀ حق بودن وعدۀ الهی آمده است: « روزی شما و چیزهایی که به شما وعده داده شده، در آسمان است. پس قسم به پروردگار آسمان و زمین، آن حقّ است به مثل همین گفتار و سخنی که بر سر زبانتان دارید!». بر اساس این آیه، روزی و جمیع وعدههای الهی، همه در آسمان به طور حتم و یقین وجود دارد و در آن شک و تردیدی نیست، بمثابۀ همین عباراتی که بر زبان جاری میکنید! همانطور که کسی در این گفتوگوهای شما به خود شکّ راه نمیدهد، همینطور نباید ابداً در روزی کسی
تردید کرد.
پیشگیری از طلاق
بیتردید فرزند یکی از عوامل مهم در پایداری ازدواج است. فرزند، مخصوصاً فرزند خردسال بهمنزلۀ پیوندی است بین مادر و پدر؛ و از این رو، بیفرزندی و حتی کمفرزندی باعث تزلزل خانواده میشود. نداشتن فرزند در خانوادهها فضای خالی به وجود میآورد و باعث تضاد و بیعلاقگی به زندگی مشترک میشود. ازدواجهای بیفرزند مانند طی کردن مسیرهایی است که مقصدی برای آن تعیین نشده است و بالاخره یک جایی مسافران این مسیر بیمقصد، درمانده و خسته میشوند. این ملالت، سرآغاز اختلافها بین زوجین میشود. در نهایت، کار به جایی میرسد که زوجین از هم خسته میشوند و اختلافهایی بین آنها به وجود میآید. به عبارت دیگر، خانوادههایی که میلی به زاد و ولد ندارند، بیش از هر نوع خانوادۀ دیگری در معرض گسست قرار دارند.
همچنین بین تعداد اولاد و میل مادر به طلاق، رابطۀ معکوسی وجود دارد؛ یعنی پایبندی به زندگی در مادری که دارای چند فرزند است و به هر دلیلی به دنبال طلاق است، بیشتر از مادری است که فرزندان کمتری دارد. در بحث مذکور، میتوان این جمله را چنین بیان کرد که آمار طلاق در خانوادههای تکفرزند بیشتر از خانوادههای چندفرزند است؛ و هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد، رغبت پدر و مادر به گرفتن طلاق، کمتر است.
مطالعات جامعهشناسی و علوم اجتماعی نیز نشان میدهد که: «طلاق میان افراد متأهّل بدونِ فرزند، بیشتر از متأهّلین دارای فرزند است.» یعنی فرزندان با حضور خود به عنوان سدّی محکم در مقابل سیل ویرانگر حوادث، از حریم کانون خانواده محافظت میکنند.
سرمایه معنوی والدین
در این بخش به چند روایت نورانی از ائمه معصومین(ع) که در متون اسلامی به آنها اشاره شده بسنده میکنیم.
در متون اسلامی، از فرزند بهعنوان وسیلۀ آمرزش پدر و مادر یاد شده است.
«إِذَا حَمَلَتِ الْمَرْأَةُ کَانَتْ بِمَنْزِلَةِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ فَإِذَا وَضَعَتْ کَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَا لَا یَدْرِی أَحَدٌ مَا هُوَ لِعِظَمِهِ فَإِذَا أَرْضَعَتْ کَانَ لَهَا بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدْلِ عِتْقِ مُحَرَّرٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ، فَإِذَا فَرَغَتْ مِنْ رَضَاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ کَرِیمٌ عَلَى جَنْبِهَا وَ قَالَ: اسْتَأْنِفِی الْعَمَلَ؛ فَقَدْ غُفِرَ لَک»؛ پیامبر گرامی اسلام(ص) به امّسلمه فرمود: زن باردار مانند روزهدار شببیدار و سربازی است که جان و مال را در راه پیشرفت اسلام نثار کند. چون کودک متولّد شود، چندان اجر به مادر دهند که جز خدا کسی نداند و چون به او شیر دهد، برای هر مکیدن، ثواب آزاد کردن بندهای از نسل اسماعیل دارد و چون دوران شیرخوارگی کودک پایان یابد، فرشتهای بزرگوار دست به پهلوی مادر زند و گوید: عملت را از سر بگیر که تمام گناهان تو آمرزیده شد. (وسائل الشیعة، ج 21، ص 451، ح 27557)
امام علی(ع) نیز درباره بیماری فرزند میفرماید: «فِی الْمَرَضِ یُصیبُ الصَبیَّ، کَفّارَةٌ لِوالِدَیْهِ»؛ مریضی کودک، کفّاره گناهان پدر و مادرش میباشد.
(بحار الأنوار، ج 5، ص 317، ح 16)
نقل شده است که «حسن بصری» میگفت: «فرزند بدچیزی است؛ حیاتش رنج میدهد و مرگش استخوان میشکند.» این سخن به سمع مبارک حضرت سجاد(ع) رسید، حضرت فرمود: کَذَبَ واللهِ! نِعمَ الشیءُ الولدُ؛ إن عاشَ فدعاءٌ حاضرٌ و إن ماتَ فشفیعٌ سابقُ؛ به خدا دروغ گفته! فرزند، خوب چیزی است. اگر بماند، دعای نقد است و اگر بمیرد، شفاعتگری است که پیش از پدر رفته است. (مستدرکالوسائل، ج15، ص112، ح17687)
همچنین، پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «الوَلدُ کَبِدُ المؤمِن إن ماتَ قَبْلَه صارَ شفیعاً و إن ماتَ بَعدَه یَستغفرُ اللهَ له فیَغفِرُ لَه» «فرزند، [پاره] جگرگوشه مؤمن است. اگر زودتر از پدر بمیرد، شفیع پدر شود و اگر دیرتر بمیرد، براى پدر طلب آمرزش کند و خدا او را (به واسطه دعای فرزند) بیامرزد». (همان، ح17688)
دریافت حمایت معنوی پس از مرگ
وجود فرزندان نه تنها شالوده زندگی دنیوی را استحکام میبخشد، بلکه عامل مؤثری در رشد و تعالی معنوی والدین بعد از مرگ نیز خواهد بود. شواهد نشان میدهد که افراد بهره مند از حمایت معنوی، از سلامت روانی بهتری برخوردارند. حمایت معنوی از سوی دوستان، بستگان، همسایگان، همکاران و آشنایان به صورتهای حمایت ملموس یا مادی (مثل پول قرض دادن)، حمایت اطاعتی (ارائه پیشنهادهای مفید و سودمند) و حمایت عاطفی (همدردی، همدلی، محبت) اعمال میگردد. حمایت معنوی نقش بسزایی در بهداشت روانی افراد دارد. تعالیم اسلام در این قسمت بسیار گسترده و قابل توجه است. از توصیههای مؤکد در آموزههای دینی؛ احسان، محبت، انفاق، صله رحم و دعا در حق همدیگر است. یکی از مواردی که فرزندان میتوانند در تقویت بهداشت روانی والدین نقش داشته باشند، حمایت معنوی از والدین است.
اسحاق ابن عمار از امام صادق(ع) نقل میکند که شخصی گفت: در داشتن فرزند بیرغبت بودم، تا توفیق وقوف در عرفات نصیبم شد. در کنارم جوانی را دیدم که دعا میکرد و اشک میریخت و میگفت: «والدی، والدی. فرغَبنی فی الوَلدِ حینَ سمعتُ ذلک»؛ پدر جان!پدرجان! وقتی این عمل را از آن جوان دیدم، به فرزند دار شدن اشتیاق پیدا کردم. (الکافی،ج 6، ص3)
پدران و مادران از دنیا رفته، از عبادت و مناجات و کار خوب (خیر) فرزندانشان بهره میبرند.
رسول خدا(ص) میفرماید: «سَبْعَةُ اَسْباب يُكْتَبُ لِلْعَبْدِ ثَوابُها بَعْدَ وَفاتِه، رَجُلٌ غَرَسَ نَخْلا اَوْ حَفَرَ بِئْراً اَوْ اَجْرى نَهْراً اَوْ بَنى مَسْجِداً اَو كَتَبَ مُصْحَفاً اَوْ وَرَّثَ عِلْماً اَوْ خَلَّفَ وَلَداً صالِحاً يَسْتَغْفِرُ لَهُ بَعْدَ وَفاتِه؛ هفت سبب [از اسباب خير] است كه ثوابش براى بنده خدا بعد از مرگ او نوشته مى شود: كسى كه نخلى بكارد يا چاه آبى حفر كند يا نهرى به جرياناندازد يا مسجدى بنا كند يا قرآنى بنويسد يا علمى از خود به يادگار بگذارد يا فرزند صالحى بعد ازاو بماند كه پس از درگذشت وى برايش استغفار كند». (تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام)، ورام بن أبي فراس، مكتبة فقيه، قم، 1410 ق، ج 2، ص 110)
انسانی را تصور کنید با کوله باری از گناه و معصیت از دنیا رفته و هیچگونه احساس لذّت و دل خوشی ندارد. در چنین وضعی احساس یک بیگانه متافزیکی را خواهد داشت. حال اگر این شخص فرزندی داشته باشد که مدام در حق او دعا کند و خیری برساند، بدون شک برای او اتفاقی لذتبخش و اشتیاق آور خواهد بود. این یک الگو و انگاره دینی در رابطه با بهداشت روانی است که گستره آن را به این دنیا و حال حاضرمحدود نمیکند بلکه به زمان پس از مرگ نیز گسترش میدهد.