اخبار ویژه
افزایش صادرات نفت و ابطال 3 ادعای برجامیون
گزارشها درباره افزایش چشمگیر صادرات نفت ایران، سه تحریف بزرگ برجامیون درباره صادرات نفت ایران را رد میکند.
بلومبرگ اخیرا در گزارشی با اشاره به افزایش صادرات نفت ایران به ۱.۳ میلیون بشکه در روز، نموداری از صادرات نفت ایران در سالهای گذشته طبق آمار کپلر و ورتکسا منتشر کرد که سه ادعای بزرگ برجامیون درباره فروش نفت را رد میکند.
کانال «خط انرژی» در این باره نوشت: روند افزایشی صادرات نفت ایران، از دولت ترامپ آغاز شد نه بایدن؛ طبق این گزارش، روند افزایشی صادرات نفت ایران از دولت ترامپ و ۶ ماه قبل از روی کار آمدن دولت بایدن آغاز شده و از رقم ۲۵۰ به ۵۰۰ هزار بشکه در پایان دولت ترامپ رسیده و دو برابر شده است.
در نتیجه ادعای افزایش صادرات نفت ایران به دلیل لطف و حسن نیت بایدن کاملا خلاف واقعیت است و فروپاشی فشار حداکثری نه به خواست آمریکا بلکه به دلیل ناتوانی این کشور بوده است.
تصدیق رشد ۴۵ درصدی صادرات نفت ایران در دولت سیزدهم؛ طبق آمار کپلر و ورتکسا، صادرات نفت ایران با استقرار تیم جدید در وزارت نفت از حدود ۶۰۰ هزار بشکه به میانگین ۹۰۰ هزار بشکه در روز افزایش یافته و رشد ۴۰ الی ۴۵ درصدی صادرات نفت طبق ادعای دولتمردان را اثبات میکند و نشان میدهد سیاست بازارسازی نفت برخلاف ادعای برجامیون جواب داده است.
پیش از استقرار تیم جدید، بیژن زنگنه وزیر سابق نفت در مکاتباتی با روحانی و رئیسی عنوان کرده بود که روند صادرات نفت نزولی خواهد شد. اما تیم فعلی وزارت نفت، فروش نفت را در یک حالت کاهشی تحویل گرفته و افزایش دادند.
رد ادعای تصاحب بازار نفت ایران توسط روسیه؛ رقم صادرات نفت ایران بعد از ۲۴ فوریه سال ۲۰۲۲ ابتدا کمی افزایش و سپس کمی کاهش یافت بهطوریکه میانگین رقم صادرات نفت ایران تغییری نکرد. بدین ترتیب ادعای تصاحب بازار نفت ایران توسط روسیه طبق گزارش موسسات رد میشود. به نظر میرسد نوسانات افزایشی و کاهشی در محدوده ۵۰ هزار بشکه تحت تاثیر تحولات دیگری در بازار نفت مثلا افزایش یا کاهش تقاضای چین رخ داده باشد نه جنگ روسیه و اوکراین.
تحریمهای جدید آمریکا بر شبکه فروش نفت ایران نتیجه عکس داد. برجامیون مدعی بودند که صادرات نفت ایران به دلیل لطف و حسن نیت جو بایدن افزایش یافته اما بعد از ژوئن سال گذشته میلادی، آمریکا ماهانه سلسله تحریمهای هدفمندی را بر شبکه فروش نفت ایران اعمال کرد، اقدامی که طبق آمار کپلر و ورتکسا تاثیر معکوسی بر صادرات نفت ایران داشته است.
در نتیجه ثابت میشود که افزایش صادرات نفت ایران ربطی به لطف بایدن نداشته و اتفاقا گزارشهای متعددی از فشار دولت بایدن به چین به عنوان مقصد اصلی صادرات نفت ایران در رسانهها موجود است که از همان ماههای ابتدایی دولت بایدن آغاز شده است.
تحریف و سیاست بازی به جای مباحث فنی نفت
روزنامه هممیهن وابسته به غلامحسین کرباسچی، با نگاههای سیاستزده، وارد مباحث فنی و کارشناسی نفت شده و اطلاعاتی خلافواقع به مخاطبان ارائه میدهد.
به گزارش کانال «خط انرژی»، این روزنامه طی دو هفته گذشته ابتدا در گزارشی با عنوان «اوجگیری نواصولگرایی نفتی» در تاریخ ۱۹ دی به تحریف تاریخ صنعت نفت پرداخته و بهجای ارائه مستندات و مدارک صرفا با استفاده از کلیدواژههای سیاسی به برخی از چهرههای نفتی حمله کرد.
اما آش تحریف تاریخ نفت توسط این روزنامه به قدری شور بود که حتی صدای «غلامحسین حسنتاش» مدیر خبره اصلاحطلب صنعت نفت و از طرفداران سیاسی دولت سیدمحمد خاتمی را نیز درآورده، فردی که اتفاقا در مطالب تولیدی توسط همین روزنامه نیز بارها مورد استناد قرار گرفته است. وی در مطلبی در وبلاگ شخصی خود با عنوان «قربانیشدن نظرات کارشناسی در دوگانههای سیاسی» به رویکرد سیاستزده روزنامه هممیهن به شدت انتقاد کرد.
روزنامه هممیهن در تاریخ ۲۷ دیماه در گزارش دیگری با عنوان «متهمسازی بهجای ذخیرهسازی» انتقادات کارشناسان حوزه انرژی به انحلال شرکت ذخیرهسازی گاز در دولت قبل و به حاشیه رفتن پروژههای ذخیرهسازی را اقدامی سیاسی خواند و از اتفاقات رخ داده در دولت یازدهم و دوازدهم دفاع کرد. اما آخرین گزارش هممیهن در تاریخ ۲۸ دیماه روی گزارشهای دیگرش را سفید کرد جایی که به دروغ مدعی شد تولید گاز ایران از پارس جنوبی ۶۷ میلیون مترمکعب کمتر از مقداری است که باید باشد.
در این گزارش، روزنامه هممیهن تعلل ۸ ساله دولت قبل در توسعه
فاز ۱۱ پارس جنوبی با کنار رفتن توتال و تعلل ۶ ساله در تعمیر کنداکتور گاز ترش فاز ۱۶ را تقصیر دولت فعلی دانسته و خبر کذبی درباره توقف تولید گاز از
فاز ۱۳ پارس جنوبی منتشر کرده است!
جنس ورود روزنامه هممیهن به مباحث فنی نفت به قدری سیاسی است که تعجب همه فعالان صنعت نفت حتی مدیران اصلاحطلب را نیز برانگیخته است و گویا در پشتپرده این اتفاقات باید دنبال انگیزههای سیاسی مدیرمسئول این روزنامه گشت و نه انتقادات و راهکارهای دلسوزانه و فنی.
معاون سیاسی دفتر روحانی یا مالهکش خباثتهای اروپا و آمریکا؟!
معاون سیاسی دفتر روحانی در زمان ریاست جمهوری وی، به جای تخطئه سیاستهای خصمانه آمریکا و اروپا، سیاستورزی یک سال و نیم اخیر ایران را عامل تشدید تنشها معرفی کرد!
حمید ابوطالبی همان کسی است که بلافاصله پس از هیجانات برجام، به عنوان سفیر دولت روحانی برای نمایندگان ایران در سازمان ملل معرفی شد اما مورد بیاحترامی مقامات آمریکایی قرار گرفت و از صدور ویزا به وی نیز ممانعت به عمل آمد.
با این حال، ذرهای از اعتماد و ارادت و خوشبینی وی به طرف غربی کاسته نشده و همواره در تحلیلها، به سمت آن طرف غش میکند.
او در گفتوگو با روزنامه اعتماد و درباره قطعنامه پارلمان اتحادیه اروپا علیه سپاه پاسداران مدعی شد: ایران و غرب وارد بحرانی عمیق و چالشهایی ویژه شدهاند. رابطه ایران و اروپا هم در همان مسیری است که شبیه رابطه ایران و آمریکا شود. این امر نتیجه سیاستورزیهای یکسال و اندی اخیر در داخل و خارج و در رابطه با اروپا و بیتوجهی به تبعات برهم زدن توازن استراتژیک منطقهای است. تبعات آن هم همان تبعاتی است که اقدامات آمریکا ایجاد کرد. البته به وجهی گستردهتر و البته اکنون با اضافه شدن اروپا عمیقتر. از آنجا که در این یکی، دو سال ما اصولاً افراطیتر از سیاستورزیهای دوران جنگ سرد عمل میکنیم، انتهای این مسیر نیز به نظر من قطع کامل روابط با غرب خواهد بود.
وی در پاسخ این سؤال که منظور شما از برهم زدن توازن استراتژیک منطقهای چیست؟ گفت: «من پیش از این به کرات مطرح کرده بودم که اروپا یکی از مراکز ثقل دیپلماسی ایران و متوازن کننده روابط خارجی کشور در برابر روسیه و چین و بحرانها است و تأکید کرده بودم که هر گونه تنش مهم در روابط ایران و اروپا، معنایی جز بحرانی ساختن دیپلماسی کشور و از میان رفتن توازن حیاتی سیاست خارجی ایران نخواهد داشت. متأسفانه توسعه همکاریهای امنیتی- نظامی رو به رشد ایران و روسیه توازن استراتژیک منطقه را بر هم زده و اعراب را برآن داشته تا با توسعه روابط با چین،عراق،کره جنوبی و... از یک سو و اسرائیل و غرب از سوی دیگر، گامهای ویژه برای برقراری دوباره این توازن راهبردی فروریخته شده- با دعوت از آنان به حضور نظامی و امنیتی- بردارند. آنگونه که در این رقابت استراتژیک، تواناییهای منطقهای ایران کاهش یافته و روسیه و ایران قادر به ایجاد چالشهای هژمونیک نباشند.»
برخلاف ادعای حمید ابوطالبی،مواضع خصمانه طرف اروپای (غربی) مربوط به یک سال و نیم اخیر نیست، بلکه به تصریح آقای ظریف، اروپاییها در ماجرای اجرای برجام یازده تعهد خود را نقض کردند و در تمام چند سال صبر و حوصله منفعلانه دولت روحانی،این دولت را بازی دادند و حتی وعدههای توهینآمیز آنها مبنی بر راهاندازی کانال اسپیوی و اینستکس هم عملی نشد.
از سوی دیگر،دولت آمریکا در همان دوره بود که سپاه پاسداران را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد و اقدام به ترور جنایتکارانه شهید سلیمانی کرد و حال آن که زمان جنگ اوکراین و حواشی آن اصلاً پیش نیامده بود تا طرف غربی بهانهجویی کند. در عین حال آقای ظریف آخرین بار در گزارشی به مجلس، اعتراف تلخی کرد مبنی بر این که: «اگر با خوشخیالی، دوستان دوران سختی را در سراب اصلی سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود نرنجانده بودیم، دوستانمان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند».
اولاً و ثالثاً دولتهای اروپایی به عنوان پارسنگ و بازیچه دولت آمریکا- چنانکه در برجام نشان دادند- چگونه میتوانستند «مرکز ثقل دیپلماسی ایران و متوازنکننده روابط خارجی کشور در برابر روسیه و چین» باشند و حال آنکه خود پای ثابت تخاصم و شیطنت و تحریم علیه کشورمان در مقاطع مختلف بودهاند؟ آقای ابوطالبی یا مرکز ثقل و متوازنکننده را متوجه نمیشود، یا دولتهای اروپایی متخاصم در قضایای اخیر را نمیشناسد، و یا اینکه به هر دو موضوع علم دارد، اما مأمور است اقدامات خباثتآلود دولتهای اروپایی را مالهکشی کند.
به نظر میرسد با شناخت شخصیت امثال ابوطالبی، بهتر بتوان فهمید که چه کسانی در دولت سابق، دیپلماسی کشور را در قبال غرب و شرق فلج کردند و موجب خسارات غرب در پایمال کردن حقوق برجامی ایران شدند.
توهم توطئهای و انحصارطلبی مثل دبیرکل حزب کارگزاران
ویدئوی منتشرشده از اظهارات دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، نمونهای شرمآور از انحصارطلبی حاکم بر این حزب است.
روزنامه جوان با اشاره به ویدئوی منتشره نوشت: این ویدئو ترکیبی تهوعآور از خلق و خوی انحصارطلبی و هرجومرج و شخصیتپرستی و دشمنی با مردم است.
حسین مرعشی در این ویدئو میگوید: «تضعیف آقای هاشمی مال انتخابات دور دومش بود، یعنی آنجایی که احمد توکلی براساس یک برنامه از پیش طراحیشده آمد و 4/5 میلیون رأی آقای هاشمی را گرفت. نقطه تضعیف آقای هاشمی از آنجا شروع شد.»
مغز منجمد سیاسی را ببینید! چنان در مرحوم هاشمی همه هستی و وجود حزب و دار و دسته را متبلور میبیند که حضور یک نامزد دیگر به انتخابات را بدون هیچ تفسیر و توضیحی، توطئه تضعیف آقای هاشمی میداند و میگوید برنامه از پیشتعیینشده بوده است! ترجیح این شخص و حزبش در تاریخ انقلاب این بوده که کسی مقابل هاشمی قدعلم نکند و حتی یک چوب خشک هم به انتخابات وارد نشود و شخص هاشمی با خودش یا نهایتاً با کسی که خودش تعیین میکند (جاسبی یا امثال او) رقابت کند. ورود هرکس به انتخابات مقابل هاشمی (در سال ۱۳۷۲) از نظر ایشان یک دسیسه و توطئه بوده است با هدف تضعیف شخص شخیص هاشمی! آن 4/5 میلیون نفر هم از نظر ایشان مردم نبودند، که مشتی توطئهگر و تضعیفگر آقای هاشمی بودند. این سخنان نیازی به توضیح ندارد. یک فاجعه تمامعیار است. وهن سیاست، وهن حکمرانی و وهن
اندیشه است.
مرعشی ادامه میدهد: «آقای هاشمی حتی در ۹۲ هم که کاندیدا شد، دنبال فرصتی بود که اگر یکبار دیگر رأی قابلتوجهی از مردم بگیرد، در قامت خودش ظاهر شود و این فرصت پیش نیامد. در ۸۴ به خاطر شرایط سیاسی پیش نیامد و در ۹۲ هم که شرایط سیاسی و اجتماعی بعد از هشتسال ریاستجمهوری احمدینژاد مهیا شده بود، شورای نگهبان براساس توصیه وزارت اطلاعات ورود کرد که البته آنها (شورای نگهبان و وزارت اطلاعات) تصمیم درستی برای خودشان گرفتند، چون آقای هاشمی ۲۹ میلیون رأی داشت و اگرمیآمد، کار آنها را [خراب میکرد]».
«شرایط سیاسی» از نظر دبیرکل حزب سازندگی چیست؟ شرایطی که در آن هاشمی رأی نیاورد! همین! برای انتخاباتی که وزارت کشور دولت اصلاحات برگزار کرده و بحثی بر سر تقلب و حتی تخلف هم در آن نبود، بهاینخاطر که هاشمی پیروز نشد، پرچم دشمنی با مردم رأیدهنده را در دست میگیرند و برای حزب خودشان مرثیه میخوانند. مرعشی در همین چند جمله مدعی است بهخاطر اینکه احمدینژاد هشتسال ریاستجمهور بوده (و لابد مردم بیزار شده بودند) شرایط رأی ۲۹ میلیونی آقای هاشمی فراهم بود، اما درباره رأی آوردن ۱۷ میلیونی احمدینژاد در ۸۴ همین نتیجه را نمیگیرد و نمیگوید «بهخاطر هشتسال ریاستجمهوری اصلاحات، شرایط سیاسی فراهم شد و مردم به احمدینژاد
رأی دادند.»