kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۶۷۹۳
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۴۰۱ - ۲۱:۳۸

آقا به یاد فاطمه شوریده می‌شوی آری اساس عشق به زهرا مداری است (چشم به راه سپیده)

 
 
چه کنم؟!
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟ 
 من اگر این‌همه بیدار نباشم چه کنم؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خون‌جگر از غمت ‌ای یار نباشم چه کنم؟
عده‌ای بر سر آنند اسیرت نشوند
 من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم
راستی، این‌همه بیمار نباشم چه کنم؟
چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر
عاشق روی تو یکبار نباشم چه کنم؟
ابرویت تیغ مصری است که جان می‌طلبد 
 به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟
خواستم نام مرا هم بنویسند همین
 سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟
من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا
 فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟
حمید رضا برقعی
ما خاک‌نشین‌ها 
 گر آن یار نگاهی به دل ما می‌کرد
گره از کار فرو بسته ما وا می‌کرد
 نفسش جان جهان زنده نماید ورنه
دیگران هم بکنند آنچه مسیحی می‌کرد
 کاش آن عرش‌نشین پادشه کشور جود
گذری از ره ما خاک‌نشین‌ها می‌کرد
گویی از صحبت ما سخت به تنگ آمده بود
داشت با مادر خود فاطمه نجوا می‌کرد
شاید این زمزمه‌اش بود که فرزندت کاش
زود می‌آمد و زخم تو مداوا می‌کرد
 دوش در لحن سکوتش غم جانکاهی داشت
غربتش در دل ماتم‌زده غوغا می‌کرد
گویی از صحبت ما نیز به تنگ آمده بود
داشت با مادر خود فاطمه نجوا می‌کرد
حتم دارم دل اگر از پی نجوایی رفت
تربت گم‌ شده فاطمه پیدا می‌کرد.....
؟؟؟؟؟
آقا شما بپرس!
 آقا دلت گرفته و چشمت بهاری است
از دیده تو کوثر احساس جاری است
آقا به یاد فاطمه شوریده می‌شوی
آری اساس عشق به زهرامداری است
عرض ادب به ساحت مادر فریضه است
این اشک‌ها نشانه والاتباری است
ما کارمان دعای فرج خواندن است و بس
این روزها که کار شما‌ گریه‌زاری است
روضه کجا گرفته‌ایی‌،‌ ای وارث فدک
این روضه بی‌خزان و همیشه بهاری است
بر شیعه زخم خنجرشان کارگر نبود
این زخم سیلی است که بر شیعه کاری است
آقا شما بپرس: که پهلو شکسته را
دیگر چه جای هر شب ناقه سواری است
کوچه به کوچه‌، شهر‌، به صبح ظهورتان
از خون سرخ مادرتان‌، لاله‌کاری است
احسان محسنی‌فر
ولی نشناختم 
بارها روی تو را دیدم ولی نشناختم 
لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم
همچو گل کز دیدن خورشید می‌خندد به صبح 
بر گل روی تو خندیدم ولی نشناختم
کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو
آمدم دور تو گردیدم ولی نشناختم
در کنار مسجد کوفه تو را گفتم سلام
پاسخ از لب‌هات بشنیدم ولی نشناختم
در حریم ساقی کوثر نگاهم بر تو بود
کوثر از جام تو نوشیدم ولی نشناختم
در کنار مرقد شش‌گوشه جدت حسین
خم شدم دست تو بوسیدم ولی نشناختم
ای دل غافل که همچون سایه نزد آفتاب 
پای دیوار تو خوابیدم ولی نشناختم
در منی پیش تو بنشستم ندانستم تویی 
با تو از هجر تو نالیدم ولی نشناختم
در مسیر جمکران عطر دل‌انگیز بهشت
از نفس‌های تو بوییدم ولی نشناختم
غفلت(میثم) ببین یک عمر رخسار تو را
در همه آیینه‌ها دیدم ولی نشناختم
غلامرضا سازگار(میثم)
یادمان بده
بالی برای رفتن تا آسمان بده
راهی برای دیدن رویت نشان بده
ما مردمان ساده‌دل این زمانه‌ایم
اصلا خودت بیا و دعا یادمان بده
ما با سه‌شنبه‌های شما خو گرفته‌ایم
اندازه لیاقتمان جمکران بده
برگرد و تکیه بر روی دیوار کعبه کن
ظهری به وقت شرعی زهرا اذان بده
خود را معرفی کن و یابن‌الحسن بخوان
و بعد قبر مادر خود را نشان بده....
محسن اصلانی
عشق فاطمی 
در سایه نور ‌حضرت ان‌شاء‌الله
در وادی طور ‌حضرت ان‌شاء‌الله
در مکتب ‌عشق فاطمی می‌مانیم
تا صبح ‌ظهور ‌حضرت ان‌شاء‌الله
یوسف رحیمی