kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۲۰۸۱
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۹
یک شهید، یک خاطره

قاب عکسی روی دیوار

 
 
 
مریم عرفانیان
برادرم سال 1363 در دومین دورة انتخابات مجلس شورای اسلامی با 65/7 درصد آراء حوزة انتخابیه‌اش به‌عنوان نماينده‌ تربت‌حیدریه به مجلس راه یافت. ایشان به دليل آشنايي با مسائل قضايي، عضو كميسيون حقوقی و قضايي مجلس شد. همچنین به‌عنوان عضو هیئت‌رئیسة نمایندگان خراسان نقشی چشم‌گیر داشت.
 با این‌همه، حضور در مجلس مانع از آن نشد كه عشق به جبهه را فراموش کند. پنجشنبه اول اسفند سال 1364، همراه آقاي محلاتي و جمعي ديگر از فرماندهان ارتش و سپاه، براي بازديد به سمت اهواز پرواز مي‌كنند که هواپيماي آنها هدف جنگنده‌های دشمن قرار مي‌گيرد. 
***
یکی از دوستانِ برادرم نقل می‌کرد يک روز که به کاشمر می‌رفتم، داخل قهوه‌خانه‌ای رفتم تا برای‌ رفع خستگی‌ چای‌ بنوشم‌. عکس «شهيد مهدي يعقوبي» روی دیوار نصب بود. از صاحب‌ قهوه‌خانه‌ پرسیدم: «با شهيد چه نسبتي داري؟» یک‌دفعه ديدم اشک از چشمان همسرش جاري شد و گفت: «شوهرم در تربت‌حیدریه زنداني بود و نمی‌گذاشتند به ملاقاتش بروم. پيش آقاي يعقوبي رفتم و جريان رو براي ايشان تعريف کردم. بچه‌ام را هم بغل کرده بودم و از کاشمر آورده بودم تربت‌حیدریه. بچه بی‌قراری می‌کرد، ایشان گفت: اين بچه که گناهي نداره، حتماً برنامة ملاقات شما رو فراهم می‌کنم.
 همانجا مجوز ملاقات را داد و گفت: شما در محل کار باشيد، ما همسرتان رو می‌آوریم.
رفتارشان خيلي برايم غیرمنتظره بود و مرا تحت تأثير قرارداد. بعد هم شوهرم را برای ملاقات آوردند.»
زن همان‌طور که اشک می‌ریخت ادامه داد: «هرگز محبت و مهرباني آقاي يعقوبي رو فراموش نمی‌کنیم. از روزي که شنيدم ايشان شهيد شده، فکر می‌کنم، برادر خودم شهيد شده است.»
 خاطره‌ای از شهید مهدی یعقوبی
راوی: علی‌اکبر یعقوبی، برادر شهید