هذیانگویی مشاور بیکار شده وزارتخانههای صمت و رفاه(خبر ویژه)
«فیاض- ز» که از بازداشتیهای فتنه 1388 محسوب میشود، در روزنامه اعتماد نوشت: باورتان نميشود كه چقدر دعوت به آرامش، گفتوگو، اصلاح، مذاكره، منطق، سخت شده است. سخت نه؛ به اتمام رسيده است. اين بزرگترين تهديد عليه ثبات رواني و سياسي كشور است. از حكومت سخن نميگويم كه به تعبير من خود را به دست باد داده است. از كليت جريان ملي در داخل و خارج سخن ميگويم. اين راديكاليسم افسارگسيخته اگر منجر به هر تحولي شود، قطعا يكي از آنها دموكراسي نخواهد بود. ما در زنجيره خشونتهاي پي در پي همه خوب و بد خود را به تاراج مينهيم. بايد براي اين امر فكري كرد. اما اگر از من چاره بخواهيد، پاسخي ندارم. من حتي امكان توجيه دختران خودم را نيز ندارم، چه برسد به دانشجويان يا نيروي مخاطب بيروني. اگر منصفانه پاسخ دهم كه مسئول اين وضعيت كيست؟ پاسخ ميدهم بيترديد سهم جمهوري اسلامي ايران بيش از بقيه است. اين سيستم سياسي كه امثال من همه جوانياش را در جبههها براي اعتلاي آن صرف كرد، با بيتدبيري منحصربهفردي به نابودي خويش همت گماشته است.
او سپس به اظهارات یک مدیر بانکی همتیپ خودش اشاره میکند که پسرش میخواهد به کانادا برود و میافزاید: با صداي لرزان ميگفت نميدانم چطور بايد رفتنش را تحمل كنم. اما بخش عجيب ماجرا آن بود كه به همكارش ميگفت: همه روياي من خريدن زميني در شمال و ساختن كلبهاي بود كه در ايام بازنشستگي در آن استراحت كنم. دوست داشتم يك شاسيبلند بخرم. اما الان همه دار و ندارم را ميفروشم تا او از اين «خرابشده» برود! خرابشده، مثل پتك خورد بر سرم. راستش بدون آنكه كسي بفهمد شروع كردم به گريستن. ياد شبي افتادم كه رفيق لنگرودي من گفت من روي سيمهاي خاردار ميخوابم و شما از من رد شويد. ما گريه كرديم. همديگر را در آغوش كشيديم و از روي جنازه او رد شديم. ما دوستانمان را در بيابانهاي تف كرده جا گذاشتيم. ما در اروندرود خوراك كوسهها شديم[؟!] همه آنها از جلوي چشمانم گذشت. از اينكه دخترانم امثال مرا مسئول اين وضعيت ميدانند. اينكه كشوري ساختهايم كه هيچكس از زندگي در آن شادمان نيست. در آن بانك هيچكس نفهميد كهنهسربازي از خجالت با چشماني خيس آنجا را ترك كرده است. كاش برخي از ما هنر به موقع برخاستن را داشتيم. كاش داشته باشيم».
یادآور میشود «فیاض-ز» با وجود تحصیلات در حوزه تاریخ، در طول دولت اشرافی مدعی اعتدال و اصلاحات، مشاور وزرای اقتصادی مهمی مانند وزیر صمت و رفاه و همچنین مشاور رئیس سازمان برنامه و بودجه بود و از امتیازات و حقوق ویژه این مناصب با وجود نداشتن کمترین تخصص متناسب با این دستگاهها بهره برد.
در همین دولت اشرافیتزده بود که به نام تدبیر و امید، تیشه به ریشه امید و اعتماد مردم بهویژه جوانان زده شد و بدترین مدیریت اقتصادی به نمایش درآمد. با این وجود امثال این مشاوران و مدیران اشتباهی تا روز آخر بر مسند بودند و نسخههای انحرافی میپیچیدند و برخی دولتمردان را در توهم غربگرایی و سیاستبازی نگاه میداشتند.
نامبرده چنان در دولت سابق جا خوش کرده بود که حتی در اسفند 97 بهعنوان یکی از گزینههای سخنگویی دولت مطرح شد. او تا مدتها مشاور وزیر رفاه در امور بینالملل بود و ضمنا در وزارت صمت نیز تردد داشت؛ چنانکه در جریان سفر وزیر صمت به پاکستان در هیئت همراه حضور داشت. این فعال فتنه همچنین در برخی جلسات کمیته حزب سرمایهگذاری خارجی وزارت اقتصاد هم شرکت داشته است. اما تشکیل دولت جدید، موجب قطع مواجب بیحساب وی و بسیاری از افراد مشابه شده و به همین دلیل به نظر میرسد سیاهنمایی وی بیش از آنکه به واقعیات جامعه مربوط باشد، به نابودی آن امتیازت مفت به دست آمده برمیگردد. از جمله تراوشات این استاد کمسواد تاریخ، طرح این ادعا بوده که انرژی هستهای میخواهیم چه کار؟ تأسی نامبرده به ادبیات سیاسیون عصر قجری و پهلوی در تحقیر منابع مهم تولید انرژی در حالی است که کشورهای بزرگ اروپایی بهویژه پس از بحران اخیر، سیاست گسترش برنامه هستهای را با جدیت بیشتری دنبال میکنند.