تفکیکناپذیری علم و عمل(2) (پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا میتوان با علم تنها به قلههای پیشرفت و انسانیت و اخلاق فاضله رسید؟ یا برعکس با کار و عمل بدون علم و آگاهی، انسان میتواند به چنین اهدافی نائل گردد؟ یا اینکه دو مقوله علم و عمل با هم و در کنار هم همزمان میتواند انسان و جامعه را به اوج رشد و تعالی در انسانیت و دیانت برساند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به مباحثی همچون جایگاه و اهمیت کسب علم در آیات و روایات، کارکردهای علم در حیات انسان و لزوم کار و عمل و پرهیز از بیعملی پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
لزوم توأم شدن همزمان علم و عمل
دانش و عمل و کار و تلاش دو بال و دوبازوی قدرتمند انسانها برای رسیدن به قلههای سعادت فرد و جامعه است. دانش حق عمومی و کار و عمل وظیفه عمومی است. بلکه، هر یک از این دو هم حق عمومی و هم وظیفه عمومی است. اسلام درباره دانش و کسب علم میگوید: فریضه است، یعنی به فرموده پیامبراکرم(ص) به هر فرد مسلمان اعم از زن و مرد واجب است که کسب علم و دانش کنند، طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمهًْ (وسایل الشیعه، ج 18، ص 4) یا اینکه برای تاکید بیشتر به فراگیری علم و دانش میفرماید: «اطلبوالعلم ولو بالصین» علم را ولو (هر کجا هست طلب کنید اگر چه در دورترین نقطه یعنی) در چین طلب کنید و فراگیرید (بحارالانوار، ج 1، ص 180) همچنین درباره کار و عمل و کوشش میفرماید: و ان لیس للانسان الا ما سعی» نصیب هر کس تنها همان است که سعی و کوشش کرده است (نجم- 39) بنابراین شعار اسلام این است: دانش برای همه و کار و عمل برای همه. ما به حکم اسلام هم باید دانش را مقدس و محترم بشماریم و هم کار و عمل و تلاش را، باید این دو مقوله را قواما و همزمان بخواهیم. زیرا علم بدون کار و عمل، درخت بدون ثمر و میوه است، و عمل و کار بدون علم هم تلاش بیهوده است. علم چراغ است، و کار و تلاش حرکت. چراغ هنگامی مفید است که شخص بخواهد در شب با او حرکت کند. حرکت نیز هنگامی به مقصد میرسد که چراغ باشد و انسان راه را از بیراهه تمییز دهد. پس چه سود که یک نفر چراغ داشته باشد اما در گوشهای بنشیند و یک نفر دیگر بیچراغ آهنگ حرکت و رفتن کند. هر دوی اینها ما را به سرمنزل مقصود نمیرساند.
تفکیک ناپذیری علم و عمل
مطابق دستور اسلام که کسب علم و دانش و عمل به آن حق همه و وظیفه عمومی و همگانی است، اما از طرفی نباید میان دانش و علم و کار و تلاش جدایی و تفکیک صورت گیرد و برخی طبقه عالمه را تشکیل دهند و برخی دیگر طبقه عامله را. هر کسی در هر طبقهای که هست باید کار و عمل مشروع داشته باشد و به آن عمل و کار خود نیز دانا و بصیر باشد. در میان همکاریها و تفاهمها و دست به دست هم دادنها هیچکدام مانند همکاری دانش و کار و عمل نیست که علم و عمل، دانش و کار به کمک یکدیگر برخیزند و دست یکدیگر را بفشارند، از قاضی و معلم و سیاستمدار گرفته تا کشاورز و کارگر معدن و کارگر کارخانه و تاجر و کاسب باید با اسلوب صحیح علمی به کار خود آشنا باشند که ثمره آن افزایش و ارتقای محصول کار و بالا رفتن ارزش و جایگاه فرد و جامعه است.
تفکیک نابخردانه علم و عمل قبل از اسلام
در دورههای قبل از اسلام، تاریخ اجتماعاتی را نشان میدهد که در آن بین دانش و کار و عمل جدایی بوده است. آن اجتماعات از طبقات انحصاری و دربسته تشکیل میشده، یعنی افراد هیچ طبقهای از طبقات کشاورز و صنعتگر و تاجر و سپاهی و اداری و روحانی حق ورود به طبقه دیگر را نداشتهاند، جز طبقه روحانی و اولیای امور کشور کسی حق درس خواندن و کسب دانش نداشت. کسانی که مغزشان کم و بیش با دانش آشنا بود، بازویشان با کار و عمل آشنا نبود، و بالعکس کسانی که بازویشان با کار و عمل آشنا بود، مغزشان از دانش و علم نهی بود. کار وظیفه طبقات پایین و کسب علم حق طبقات بالا بود. اسلام با شعار علم برای همه و کار و عمل برای همه، این آیین را منسوخ کرد، اما طولی نکشید که مسلمانان دستور اسلام را فراموش کردند و بین دانش و عمل و کار جدایی انداختند و همین امر رمز عقبماندگی آنان به حساب میآید.