علل همراهی نکردن طرفداران امام حسین(ع)(2) (پرسش و پاسخ)
پرسش:
چه علل و اسبابی موجب شد طرفداران امام حسین(ع) با ایشان همراهی نکنند و با تنها گذاشتن حضرت موجب شهادت ایشان و 72 تن از یاران باوفایش شوند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به چهار علت شامل: 1- مسلمانان حرفی به جای مسلمانان عملی 2- عدم تشکل و ضعف امکانات مادی هواداران امام حسین(ع) 3- تشکل اداری و قدرت اقتصادی دشمنان امام 4- تهدید و تطمیع مردم پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
5- تطمیع سران قبایل
اقدام دیگر ابن زیاد برای سرکوب طرفداران امام حسین(ع) در کوفه، دادن رشوههای کلان به سران قبایل و اشراف کوفه بود. این اقدام با توجه به نظام قبیلهای کوفه، برای خاموش کردن آتش انقلاب فوقالعاده مؤثر بود. در این باره «مجمعابن عبدالله عائذی» یکی از کسانی که حوادث کوفه را به امام حسین(ع) گزارش میداد، به آن حضرت چنین گفت: اشراف، رشوه و فسادشان بسیار شده و کیسههایشان پرگردیده و دوستیشان به سوی دیگری جلب شده و خیرخواهیشان، خالصانه برای او است، و بر ضد تو یک دست شدهاند. اما دیگر مردمان، هنوز دلهایشان با تو است و فردا شمشیرهایشان برضد تو آخته است. (تاریخ طبری، ج 5، ص 405)
6- بازداشت شماری از رهبران مسلمانان
یکی دیگر از اقدامات ابن زیاد، بازداشت جمعی از رهبران طرفدار امام حسین(ع) بود. طبری در این باره مینویسد: ابن زیاد دیگر بزرگان (کوفه) را به خاطر ترس و دلهرهای که از آنها داشت، در نزد خود بازداشت کرد. زیرا همراهانش اندک بودند.(همان، ص 369) از جمله کسانی که توسط ابن زیاد بازداشت شد، «مختار ابن ابی عبیده ثقفی» بود که تا شهادت امام حسین(ع) در زندان بود.
7- شدت اعمال خشونت
سیاست خشونت و کشتن، یکی دیگر از ابزارهای ابن زیاد برای سرکوب طرفداران امام حسین(ع) در کوفه بود. در این باره گزارش شده: «ابن زیاد وقتی وارد قصر شد و شب را به صبح رساند مردم را گرد آورد و چنین سخن تند و تهدیدآمیزی گفت (و به دنبال آن) کشت و ترور کرد و خون ریخت و پردهدری نمود (کشف الغمه، ج 2، ص 255) «هانی ابن عروه» یکی از سران و رهبران معروف طرفدار امام حسین(ع) بود که توسط ابن زیاد،دستگیر شد و پس از آزار و شکنجه فراوان به شهادت رسید.
۸- سوء استفاده از چهرههای پرنفوذ مذهبی و اجتماعی
در کنار سایر عوامل و علل سرکوب طرفداران امام حسین(ع) در کوفه، یکی از خطرناکترین سیاستهای «ابنزیاد» سوءاستفاده از چهرههای مذهبی و مورد اعتماد مردم مانند: «شریح قاضی» بود. پس از بازداشت «هانی ابن عروه»، افراد قبیله مذحج، برای آزاد ساختن او، قصر دارالاماره را احاطه و محاصره کردند. ابنزیاد احساس خطر کرد و به شریح قاضی دستور داد: «برو و هانی را ببین و به مردم بگو که او زنده است» شریح به بازداشتگاه هانی آمد. هنگامی که چشم هانی به شریح افتاد، در حالی که خون بر محاسن او جاری بود، فریاد زد: ای خدا! ای مسلمانان! خاندانم نابود شدند. اهل دیانت کجایند؟ اهل شهر کجایند؟ و هنگامی که سر و صدای افراد قبیله خود را که در بیرون دارالاماره برای آزادسازی او جمع شده بودند، شنید، گفت: اگر ده نفر به اینجا بیایند مرا نجات میدهند! شریح قاضی بدون توجه به آنچه دید و شنید به طرف مردمی که اطراف قصر را گرفته بودند آمد و به آنها گفت: امیر وقتی از حضور و سخنان شما درباره بزرگتان (هانی) مطلع شد، فرستاد که پیش او بروم. من هم پیش او رفتم و او را دیدم و امیر به من دستور داد که با شما دیدار کنم و به شما بگویم که بزرگتان زنده است و خبر کشته شدنش دروغ است. (الکامل فی التاریخ، ج 2 ص 538) آری ابنزیاد با به کارگیری سیاست زر و زور و تزویر، شعلههای انقلاب کوفه را در نطفه خفه کرد. مسلم را کشت و فضای سیاسی اجتماعی کوفه را چنان دگرگون ساخت که از مردم کوفه سپاهی انبوه به کربلا فرستاد و حادثه خونین کربلا و عاشورا را پدید آورد!