به بهانه 29 شوال، سالگرد تحمیل عهدنامه ننگین گلستان
همیشه پای یک شبهروشنفکر فراماسون در میان است!
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
تزار روسیه در سال 1218 هجری قمری براساس وصیتنامه منسوب به پطر کبیر، گرجستان را که متعلق به ایران بود، به خاک روسیه ملحق اعلام نمود و به مرزهای آن تجاوز کرد. جنگ 10 سالهای شروع شد1 که در انتها با شکست ایران و نقش موذیانه فراماسونرهایی مانند سرگور اوزلی2، به قرارداد ننگین گلستان انجامید و ولایات قرهباغ، گنجه، شکی، شیروان، قراباغ، دربند، باکو و قسمتی از طالش و تمامی داغستان و گرجستان به تصرف روسیه درآمد.3
عهدنامه گلستان در واقع تصمیم و اراده و دستپخت تشکیلات فراماسونری بهخصوص فراماسونهای انگلیسی و فرانسوی و عوامل داخلیشان یعنی شبهروشنفکران وطنی بود. همچنان که تحریک روسیه تزاری برای جنگهای ده ساله علیه ایران و اشغال بخشهایی از خاک ایران، توسط همین کانونهای ماسونی طراحی گردید.
پس از آن نیز در طول سالهای جنگ، دولتهای فرانسه و انگلیس خصوصا به وسیله تشکیلات فراماسونری دو لژ بزرگ «گراند اوریان» و «اسکاتی» بهگونهای پنهان درصدد تضعیف دولت مرکزی و جدا ساختن بخشهایی از خاک ایران بودند.
اگرچه در آن ایام سخت، دلاوریهای عباسمیرزا و سپاهیانش مثالزدنی است اما در این میان، شبهروشنفکران و به اصطلاح ملیگرایانی مانند آخوندزاده و طالبوف که در خدمت ارتش تزار بودند و سایر طیف شبهروشنفکری هم که یا در خانهها خزیده و یا شیفته پیشرفتهای فرنگ و بهخصوص بریتانیا بودند، دفاع از خاک وطن را جز دفاع از سنتهای ارتجاعی و به اصطلاح پوسیده نمیدانستند.
از همینرو حراست و دفاع از خاک وطن را طبق معمول برعهده به قول خودشان متعصبین و سنتیها گذاشتند و خود بهدنبال یادگیری تجدد وارداتی و تقدیس پیشرفتهای غرب رفتند و ناراحت از این بودند که چرا آن متعصبین و سنتیها نمیگذارند آداب و رسوم غرب با ورود آنها به خاک ایران و اشغال این سرزمین، کوچه و پسکوچههای شهر و روستای ما را نیز به قدوم خود مزین نموده و این شیفتگان غرب را از افاضات خویش بهرهمند سازد!
در آن میان و در حالی که سپاهیان ایران و عباسمیرزا در شرایط سخت و رنجآوری به لحاظ نیرو و آذوقه و بودجه قرار داشتند، آیتالله شیخ محمدجعفر نجفی معروف به «کاشفالغطاء» برای دفاع از مرزهای ایران، فتوای جهاد صادر کرد و چنان که از کتاب مشهورش یعنی «کشفالغطاء» معلوم است، او براساس اعتقاد به ولایت فقیه چنین فتوایی را صادر نمود.4
یکی دیگر از عالمان تاثیرگذار در جنگهای ایران و روس، سید علی طباطبایی معروف به آسید علی صاحب ریاض است که کتاب معروفی به نام «ریاض المسائل فی بیان احکام شرع بالدلائل» در شرح «مختصر النافع» علامه حلی دارد.
آسید علی صاحب ریاض، پدر عالم مجاهد، آیتالله سید محمد مجاهد است که در جنگ دوم ایران و روس، شخصا شرکت داشت.5 سیدعلی طباطبایی صاحب ریاض نیز رسالهای در وجوب جهاد با کفار نوشت و تمام مسائل مهم جهاد از قبیل بسیج، کمک مالی، سربازگیری، مخارج جنگ، غنائم، هزینه از انفال یا خمس یا زکات و یا مالیات، غسل و کفن شهدا را در آن آورد.
این دو مرجع بزرگ تشیع در نجف تنها بر فتوای خود اتکاء نکرده و از آنجا که میدانستند بعضی از مردم ایران مقلد مراجع ساکن ایران هستند به هریک از روحانیونی که مرجع تقلید مردم بودند، شرحی صادر نموده و به قم و کاشان و یزد و اصفهان و شیراز و سایر بلاد ارسال داشتند تا دیگر علمای ایران نیز حکم صادر کنند.
از جمله از علمای محلی، ملا احمد نراقی، میرمحمدحسین سلطان العلما(امام جمعه اصفهان) و ملا علیاکبر اصفهانی که اعظم علما محسوب بودند، بدین دستور احکامی صادر نمودند و برای اطلاع مردم ایران، مباشر این امر، میرزا بزرگ فراهانی، عبارت بیانات مجتهدین را به صورت رساله درآورده، در تمام شهرهای مملکت منتشر ساخت. بهدنبال صدور و انتشار فتاوای روحانیون و علمای شهرهای مختلف، در اندک وقت کلیه شهرهای ایران بهخصوص آذربایجان به شورش پرداخته و با وسایل لازم آماده جدال عمومی با ارتش تزار شدند.6
در جنگ دوم ایران و روس که در سال 1240 هجری قمری مقارن با 1824 میلادی با تصرف شهر گوگچه آغاز شد، علمای نجف جلسهای مشورتی برگزار کردند و به این نتیجه رسیدند که در ابتدا یکی از علما به صورت انفرادی حکم جهاد اعلام نموده و پس از مطالعه، تصمیم نهایی گرفته شود. بنابراین به آرای جمهور مجتهدین، ابتدا به وسیله ملارضا خویی، حکم جهاد مسلمین در برابر اشغالگران جایز شمرده شد. میرزا محمد صادق وقایع نگار در کتاب «تاریخ جنگهای ایران و روس» در این باره مینویسد: «...چون علمای نجف، دولت را هم برای جهاد عامه موافق دیدند با تدارک لازم به عزم جهاد به ایران وارد شدند. عموم ایرانیان پایبند به دین و وطن برای استقبال علما شتافتند و از آنان پذیرایی شایانی به عمل آوردند. علما به هر محل و مکانی که ورود میکردند، حس وطنپرستی را بین عموم، شایع نموده، از همان روز ورود به وسیله معتمدین خود، نامهها به تمام فضلای بلاد به تحریر آوردند و تمام مسلمین را به اقدام جهاد دعوت کردند...»7
سرانجام دهه آخر شوال 1241، آیتالله مجاهد وارد تهران شد و در روز هفدهم ذیقعده، آقاسید محمد و حاجی ملاجعفر استرآبادی، آقاسید نصرالله استرآبادی، حاجی سید محمدتقی قزوینی، سید عزیزالله طالش و دیگر علما و فضلا وارد لشکرگاه شدند. در روز شنبه هجدهم، حاجی ملا عبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر از علما و حاجی ملامحمد میرحاجی ملااحمد که او نیز از بزرگان مجتهدین بود از راه رسید.
محمدتقی سپهر (لسانالملک) در جلد اول کتاب «ناسخ التواریخ» (تاریخ قاجاریه) مینویسد:
«...و این جمله مجتهدین که انجمن بودند به اتفاق فتوا راندند که هرکس از جهاد با روسیان باز نشیند، از اطاعت یزدان سر برتافته، متابعت شیطان کرده باشد...»8
علیرغم پیروزیهای اولیه سپاه ایران که به دنبال فتوای جهاد علما و بسیج عمومی مردم به دست آمد، اما بهدلیل بیکفایتی شاه و عدم تامین مالی سربازان که موجب انحلال ارتش ایران گردید، جنگ مغلوبه شد و شکست ایرانیان آغاز گردید. با شکست ایران، آیتالله سیدمحمد مجاهد دچار بیماری سختی گشت و پس از چندی به دیار باقی شتافت.9
به این ترتیب جنگی که با مجاهدت علما و تبعیت مردم از آنها میرفت تا حیثیت از دست رفته ایران را بازگرداند با غفلتی نابخشودنی بار دیگر منجر به قراردادی ننگین اینبار تحت عنوان ترکمانچای شد.
نکته قابل توجه اینکه در انعقاد هر دو پیمان گلستان و ترکمانچای، فراماسونرهای بینالمللی مانند «سر هاردفورد جونز» و «سر گور اوزلی» با شبهروشنفکران وطنی از جمله افرادی مانند میرزا ابوالحسن خان ایلچی که از نخستین شبهروشنفکرها و فراماسونهای ایرانی به شمار میآید، همکاری تنگاتنگ داشتند.
گفتنی است كه «سر هارفورد جونز» در ايجاد جنگ ايران و روس نقش ناجوانمردانهاي ايفا كرد و جنگي را كه او به ايران تحميل نمود، نتايج ناگواري برای این سرزمین به بار آورد. عبدالهادی حائری در کتاب «نخستین رویارویی اندیشهگران ایرانی» مینویسد:
«...سر هارد فورد جونز سفير انگليس در ايران با تقديم هداياي گرانبها سعي و كوشش بيش از حدّ به عمل آورد تا قرارداد[صلح] امضاء نشود و بالاخره همين طور هم شد...»10
جنگهای ایران و روس بنا به تصریح مورخین و کارشناسان تاریخ از جمله مهمترین علل افول ایران در ابتدای حاکمیت قاجار بود. از دیگر فراماسونهایی که به همراه «جونز» به ايران آمد، «جيمز موريه» بود. وی در تاريخ هفتم ماه مه 1809، «ميرزا ابوالحسنخان ايلچي» را به عنوان سفیر ایران با خود به لندن برد تا مقدمات پيوند همهجانبه ايران و انگليس را فراهم آورد! پیش از اینها «سرگوراوزلي» قبل از آمدن به ايران سمت مهمانداري «ايلچي» را برعهده داشت و سرانجام او را وارد حلقه برادران ماسوني كرد!11
«سر گور اوزلي» در مدتي كه سمت سفير انگليس در ايران را داشت، چنان نفوذي در دربار قاجار پيدا كرد كه فتحعليشاه همه مسائل مورد نظر خود را با او در ميان ميگذاشت و صميميت فوقالعادهاي ميان او و پادشاه و درباريان پيدا شده بود!12 بنا به نوشته «تاريخ فراماسونري جهان» اثر «روبرت فريك گاوله» همو بود كه با همفكري «ابوالحسن خان ایلچی» معاهدههاي ننگين «تركمانچاي» و «گلستان» را بر ايران تحميل كرد، قطعات مهمی از خاک ایران را جدا نمود و در اندك مدتي درباريان قاجاريه را به حلقه فراماسوني درآورد.
اسماعیل رایین در جلد اول کتاب «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» مینویسد که سر گور اوزلی خود از رؤساي فراماسونري به شمار میآمد و در کتاب «نخستین رویارویی اندیشهگران ایرانی» آمده که اعتقاد اوزلی درباره ايران و ايراني اين بود: «باور صادقانه من آن است كه اكنون صرفا ايمني سرزمينهاي [تحت اشغال انگلستان] در هندوستان مورد توجه است، برگزيدن سياست واگذاري ايران در ناتواني و وحشيگري كنونياش از دنبال كردن برنامهاي ناسازگار با اين سياست بهتر است»13
«سر گور اوزلي» با همكاري دست پرورده خود يعني «ميرزا ابوالحسن خان ايلچي» امتيازات زيادي براي انگلستان كسب كرد و با دستي پر از ايران رفت!»14
از آن پس نیز در ننگینترین قراردادهای تاریخ این سرزمین، واگذاری خفتبارترین امتیازات به خارجیها، رقم زدن فاجعهبارترین رویدادهای این مملکت و... همواره شبهروشنفکران فراماسون حضور داشتند و طرح و برنامههای بیگانگان را با نازلترین مواجب همراهی کردند!
____________________________
1- تادیوس سه ویتوخوسکی- شکلگیری هویت ملی در یک جامعة مسلمان- کاظم فیروزمند- تهران- نشر شادگان- 1381 2- عبدالرزاق بن نجفقلی دنبلی - مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای اول ایران و روس- غلامحسین زرگری نژاد- تهران- 1383 3- رضاقلیخان هدایت- تاریخ روضهًْالصفای ناصری- جمشید کیانفر- تهران- نشر اساطیر- 1380 4- روح الله حسينيان- چهارده قرن تلاش شيعه براي ماندن و توسعه- صفحههای 167 تا180 5- علي دواني- مفاخر اسلام- جلد 8- صفحه 623 6- ميرزا محمدصادق وقايعنگار- تاریخ جنگهای ایران و روس- صفحه 172 7- همان – صفحه 233 8- محمدتقي لسانالملك سپهر- ناسخالتواريخ (تاريخ قاجاريه)- به اهتمام جمشيد كيانفر- تهران- نشر اساطير- 1377 9- رضا قليخان هدايت- فهرسالتواريخ- پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي- 1373- صفحه 402
10- عبدالهادی حائری- نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران... - امیرکبیر- چاپ پنجم- تهران- 1387 - صفحه 255 11- روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم - محمود محمود- انتشارات اقبال- جلد 7 - صفحه 3 12- اسماعیل رایین- فراموشخانه و فراماسونری در ایران- جلد اول- 1374- صفحه 321 13- عبدالهادی حائری- پیشین- صفحات 262 و 263 14- ناسخالتواریخ قاجاریه- پیشین