بــرخی عــوامل دیــنگریــزی
1. عدم تعلیم درست مفاهيم دينى
علّت انكار و اعراض بسيارى از افراد تحصيل كرده اين است كه مفاهيم مذهبى و دينى به طرز صحيحى به آنها تعليم نشده است.
در واقع آن چيزى كه آنها انكار مىكنند مفهوم واقعى خدا و دين نيست، چيز ديگرى است.
افرادى مانند من كه با پرسشهاى مردم درباره مسائل مذهبى مواجه هستيم كاملًا اين حقيقت را درك مىکنيم كه:
بسيارى از افراد تحت تأثير تلقينات پدران و مادران جاهل يا مبلّغان بىسواد، افكار غلطى در زمينه مسائل مذهبى در ذهنشان رسوخ كرده است و همان افكار غلط اثر سوء بخشيده و آنها را درباره حقيقت دين و مذهب دچار ترديد و احياناً انكار كرده است.
ازاينرو كوشش فراوانى لازم است صورت بگيرد كه اصول و مبانى مذهبى به صورت صحيح و واقعى خود به افراد تعليم و القا شود.
اين بنده شخصاً سالهاست كه اين مطلب را احساس كردهام و وظيفه خود دانستهام كه فعّاليتهاى مذهبى خود را تا حدودى كه توانايى دارم در راه تعليم صحيح و معقول مفاهيم دينى و مذهبى متمركز كنم.تجربه نشان داده است كه اينگونه فعّاليتها بسيار ثمربخش است.
2. غرق شدن در شهوات حيوانى
يكى از چيزهايى كه موجب اعراض و تنفّر مردم از خدا و دين و همه معنويّات مىشود آلوده بودن محيط و غرق شدن افراد در شهوتپرستى و هواپرستى است.
محيط آلوده همواره موجبات تحريك شهوات و تن پرورى و حيوان صفتى را فراهم مىكند.
آن كه اسير شهوات است،جاذبههاى معنوى، اعمّ از دينى و اخلاقى و علمى و هنرى، كمتر در او تأثير دارد لهذا اقوام و ملّتهايى كه تصميم مىگيرند روح مذهب و اخلاق و شهامت و شجاعت و مردانگى را در ملّتى ديگر بكشند وسائل عيّاشى و شهوترانى و سرگرميهاى نفسانى آنها را فراهم و تكميل مىكنند.
در تاريخ اندلس اسلامى يعنى اسپانياى فعلى مىخوانيم كه نقشهاى كه مسيحيان براى تصرّفاندلس و بيرون كشيدن آن از دست مسلمين كشيدند اين بود كه به صورت دوستى و خدمت، وسائل عيّاشى براى آنها فراهم كردند: باغها و بوستانها، وقف ساختن شراب و نوشانيدن مسلمين شد. دختران زيبا و طنّاز در خيابانها به دلربايى و عاشقسازى پرداختند.سرگرميهاى شهوانى ازهرجهت فراهم شد و روح ايمان و جوانمردى مرد.
پس از اين جريان بود كه توانستند مسلمانان را بىدرنگ از دم تيغ بگذرانند.
استعمار غرب نيز اين برنامه را در قرون اخير به صورت دقيقى در كشورهاى اسلامى اجرا كرد.
3. مبارزه با نیازهای طبیعی مردم به اسم دین
يكى ديگر از موجبات اعراض و روگرداندن از دين، جنگ و ستيزى است كه برخى از داعيان و مبلّغان دينى بىخرد ميان دين و ساير غرايز فطرى و طبيعى بشر ايجاد مىكنند و دين را به جاى اينكه مصلح و تعديل كننده غرايز ديگر معرفى كنند آن را ضد و منافى و دشمن ساير فطريّات بشر معرّفى مىكنند.
يكى از مختصّات دين اسلام اين است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گرفته، هيچكدام را از قلم نينداخته و براى هيچكدام سهم بيشترى از حقّ طبيعى آنها نداده است.
معنى فطرى بودن قوانين اسلامى هماهنگى آن قوانين و عدم ضدّيت آنها با فطريّات بشر است؛ بعضى از مقدّسمآبان و مدّعيان تبليغ دين، به نام دين با همه چيز به جنگ برمىخيزند؛شعارشان اين است: اگر مىخواهى دين داشته باشى پشت پا بزن به همه چيز، گرد مال و ثروت نگرد، ترك حيثيّت و مقام كن، زن و فرزند را رها كن، از علم بگريز كه حجاب اكبر است و مايه گمراهى است،شاد مباش و شادى نكن، از خلق بگريز و به انزوا پناه ببر و امثال اينها. بنابراين اگر كسى بخواهد به غريزه دينى خود پاسخ مثبت بدهد بايد با همه چيز در حال جنگ باشد.
بديهى است وقتى كه مفهوم زهد، ترك وسائل معاش و ترك موقعيّت اجتماعى و انزوا و اعراض از انسانهاى ديگر باشد؛ وقتى كه غريزه جنسى، پليد شناخته شود و منزّه ترين افراد كسى باشد كه در همه عمر مجرّد زيسته است؛وقتى كه علم دشمن دين معرّفى شود و علما و دانشمندان به نام دين در آتش افكنده شوند و يا سرهاشان زير گيوتين برود مسلّماً و قطعاً مردم به دين بدبين خواهند شد.
راهکارهای مبارزه با دینگریزی
مربّيان دين بايد اوّل بكوشند خودشان عالم و محقّق و دينشناس بشوند و به نام دين مفاهيم و معانى نامعقولى در اذهان مردم وارد نكنند كه همان معانى نامعقول منشأ حركتهاى ضدّ دينى مىشوند،
ثانياً، در اصلاح محيط بكوشند و از آلودگيهاى محيط تا حدود امكان بكاهند،
ثالثاً، از همه مهمتر و بالاتر اينكه به نام دين و به اسم دين با فطريّات مردم معارضه و مبارزه نكنند؛ آن وقت است كه خواهند ديد مردم «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللهِ أَفْواجاً »(1)
گرایش اروپا به اسلام
شكست دينها- و دینگریزی- در دنيا زير سر كسانى است كه ميان دين و ساير نيازهاى بشرى جنگانداختند و ما بيش از هر جاى ديگر غرامت اشتباه جناب كليسا را بايد بپردازيم.
اشتباهى كه كليسا مرتكب شد، بعدها غرامتش را تا اندازهاى دنياى اسلام مجبور شد بپردازد، براى اينكه افراد تشخيص ندادند، خيال كردند به طور كلى خاصيت دين همين است؛ ندانستند يك دينى هم در دنيا ظهور كرد كه اين دين، گذشته از معنويت بسيار عالى كه دارد،خودش يك تمدن به وجود آورد، خالق يك تمدن شد، ملل متنوع گوناگون را به يكديگر پيوند داد و بزرگترين تمدنهاى عالم را به وجود آورد، تمدنى كه حق بسيار عظيمى بر تمدن امروز اروپا دارد و خوشبختانه تدريجاً دنياى اروپا دارد اقرار و اعتراف مىكند.
اين دنياى اروپا كه مىگويند از دين خودش دست برداشت، بله از دين خودش كنارهجويى كرد،
اما به كدام طرف رفت؟ به سوى اسلام. تاريخ تمدنها را به دقت بخوانيد.
يكى از علل تمدن اروپايى، انشعاب پروتستانهاست كه اينها را در ميان اهل مذهب مسيح نظير شيعهها در ميان اهل اسلام مىدانند، با اين تفاوت كه اينها هزار و پانصد سال بعد از مسيح آمدند ولى تشيع از زمان پيغمبر است.
اين گروه- كه البته عددشان هنوز به عدد كاتوليكها نمىرسد ولى جمعيت بسيار معتنابهى هستند- اصلاحات اساسى در دين مسيح انجام دادند.
در ميان اصلاحاتى كه از اينها ذكر كردهاند در درجه اول سه چيز است:
1. برداشتن فاصله ميان انسان و خدا و به تعبير سيد جمالالدين اسدآبادى و ديگران «ارزش دادن به شخصيت انسانى».
گفتند «پاپ واسطه است» يعنى چه؟!
خدا به همه مردم نزديك است، خدا را بدون واسطه كشيش بلكه هيچ بندهاى پرستش كنيد.
خدا به تمام بندگان نزديك است، درددل هر بندهاى را مىشنود. اى انسان! در تماس گرفتن با خدا احتياج به واسطه ندارى.
2. براى عقل در حريم دين حق قائل شدند؛ گفتند آن مسائلى از مسائل دينى و اصول دينى كه ضد عقل است طردكردنى است، بايد دورش افكند.
3. موضوع عمل و توجه به معاش و سعى و كار، آنهم به حد اعلى، به تعبير قرآن جهاد و سخت كوشى و اينكه بهبود معاش هم عبادت است.
اين سه اصل هر سه مستقيم از اسلام گرفته شد.
بعد از جنگهاى صليبى و تماس شرق و غرب، بعد از آنكه با ارزشهاى اسلامى آشنا شدند، اين سه اصل را از اسلام گرفتند و به نام اصلاحات در دين مسيح وارد كردند
گو اينكه هنوز اينها را- مخصوصاً آن بخش اول را- به طور كامل نتوانستهاند رعايت كنند.(2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱) مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (خورشيد دين هرگز غروب نمىكند)، ج۳، ص: 403-406با تلخیص و ویرایش جزئی.
۲) مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى جهان امروز(پانزده گفتار))، ج۲۱، ص:۴۶۳-۴۶۱- با تلخیص و ویرایش جزئی.