نبرد «جهاد تبیین» و «جنگ شناختی» در شیارهای خاکستری مغز(یادداشت روز)
ناتو تا سال 2020 پنج حوزه جنگی را به رسمیت میشناخت؛ زمین، هوا، دریا، فضا و فضای سایبری. از یک سال پیش کارشناسان این سازمان میگویند عملاً باید یک حوزه دیگر را هم به پنج مورد فوق افزود؛ «جنگ شناختی» (cognitive warfare). این حوزه جدید چیست و جنگ در آن چه ابعاد و ویژگیهایی دارد و چرا ما باید در این زمینه تامل کنیم؟ دقت در چیستی و چگونگی این جنگ، پاسخ سوال بعدی یعنی نسبت ما با آن را روشن میسازد.
در «جنگ شناختی»، ذهن انسان به میدان نبرد تبدیل میشود. «جیمز جوردانو»، متخصص علوم اعصاب، مغز انسان را میدان نبرد قرن بیستویکم معرفی میکند. هدف این است که نه تنها آنچه مردم فکر میکنند، بلکه نحوه تفکر و عمل آنها نیز تغییر کند. اگر این جنگ با موفقیت انجام شود، باورها و رفتارهای فردی و گروهی را شکل داده و تحت تأثیر قرار میدهد تا به نفع اهداف تاکتیکی یا استراتژیک مهاجم باشد. در شکل حداکثری خود، این پتانسیل را دارد که کل جامعه را بشکند و از هم بپاشد، بهطوری که دیگر اراده جمعی برای مقاومت در برابر نیات دشمن را نداشته باشد. در این میدان نیروی مهاجم میتواند بدون توسل به زور یا اجبار آشکار، جامعه را تحت سلطه خود درآورد.
یکی از ویژگیهای مهم این جنگ در هم آمیختن فضای زمانی جنگ و صلح است. وقتی از جنگ سخن به میان میآید، اذهان بهطور سنتی تصاویری از درگیریهای نظامی را به خاطر میآورند؛ بمباران هوایی، موشکباران، نبرد نیروهای پیاده و زرهی، درگیریهای دریایی و... وقتی خبری از این تصاویر نباشد بطور خودبخود مفهوم صلح جای آن را میگیرد. در جنگ شناختی این دو فضای زمانی از یکدیگر جدا نیستند. نکته دیگر در پیوستگی زمانی این جنگ است. بسته به اینکه هدف از راهاندازی «جنگ شناختی» چه باشد، طول مدت آن متغیر است. یک عملیات منحصر و مجزا در این میدان میتواند بر هدف محدود جلوگیری از انجام یک مانور نظامی طبق برنامهریزی، یا مجبور کردن به تغییر یک سیاست عمومی خاص تمرکز کند. چندین عملیات متوالی را می توان با هدف بلندمدت برهم زدن انسجام جوامع یا اتحادها، از طریق ایجاد شک و تردید در مورد اساس حکومت، براندازی فرآیندهای مردمسالارانه، برانگیختن اغتشاشات مدنی یا تحریک جنبشهای جداییطلبانه، راهاندازی کرد. در چنین حالتی که هدفی استراتژیک دنبال میشود، این جنگ میتواند حتی چند دهه به طول انجامد.
به نظر میرسد در این میدان بهطور مشخص دو گروه مورد هجمه قرار میگیرند؛ رهبران و مردم. ممکن است در آنِ واحد هر دو گروه یا یکی از آنها هدف این جنگ باشند. هدف قرار دادن رهبران در ابتدای امر هدفی سهلالوصولتر است. ادراکات سران یک جامعه مورد تهاجم قرار میگیرد تا در ذهن آنان احتمال رسیدن به هدف اصلی کمرنگ شده و چارهای جز سازش و تسلیم در برابر مهاجم، پیش پای خود نبینند. البته ماجرا همیشه به این سرراستی و وضوح نیست. گاهی وقتها نیروی مهاجم در «جنگ شناختی»، سازش و تسلیم را در زرورقی از پیروزی و مصالحهای از جنس برد - برد به حریف تحمیل میکند. توافق هستهای سال 2015 موسوم به برجام نمونهای تاریخی از چنین موردی بود. یکی از روزنامههای حامی دولت تدبیر و امید تیتر زد؛ «پیروزی بدون جنگ» و این دقیقاً خلاصهای از هدف و ماهیت «جنگ شناختی» است. این دستکاری ادراکی نباید و نمیتواند موقت باشد و باید تا رسیدن به نقطه نهایی ادامه یابد. نقطه نهایی جایی است که طرف مقابل کاملاً تسلیم یا کنترل شود. تلاش مستمر آمریکا برای تحمیل برجام2 و 3 و... در همین راستا قابل تفسیر است.
این همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب از سالها پیش در قالب «اختلال در دستگاه محاسباتی» بارها نسبت به آن هشدار دادهاند. اینها تنها چند نمونه از این هشدارها هستند؛
- آنچه ما امروز در مجموعه رفتار دستگاه استکبار مشاهده میکنیم، همین است؛ هدف ایجاد اختلال در نظام محاسباتی و دستگاه محاسباتی من و شما است. در میدانهای دیگر، استکبار نتوانسته است، کاری از او برنیامده است.(16 تیر 1393)
- یکی از کارهای مهمّ دشمنان همین است: با شما که مواجه میشود، نیّت شما را که میداند، تصمیم شما را که میداند، درصدد برمیآید کاری کند تا محاسبات شما عوض بشود، دستگاه محاسباتی شما را دچار اختلال کند؛ یکی از کارهای مهمّ دشمن در عرصههای گوناگون این است. (14 خرداد 1398)
- تخریب محاسبات؛ ببینید یکی از کارهای دشمن این است که محاسبات مسئولان کشور و مؤثّران فکری کشور و در درجه بعد آحاد ملّت را تغییر بدهد و در محاسبات اینها اثر بگذارد؛ مثل اینکه شما فرض بفرمایید بتوانید در رایانه یک شخصی یک بدافزار را وارد کنید که همه چیزهایی را که این رایانه به شما خواهد داد، عوضی بدهد، غلط بدهد؛ در رایانه عمومی و کلّی مدیریّت یک کشور، در اندیشه آنها، در محاسبات آنها گاهی دشمن تأثیر میگذارد. (8 آبان 1398)
- مهم این است که دستگاه محاسباتی را حفظ کنیم، سالم نگه داریم، نگذاریم دچار اختلال بشود. اگر دستگاه محاسباتی ما اختلال پیدا کند، بسیاری از امکانات ما هم از دست ما خواهد رفت، شرایط خوب ما تبدیل به شرایط بد خواهد شد.(21 مهر 1399)
در «جنگ شناختی» گروه دوم هدف، مردم هستند. اعمال نفوذ و تغییر در ذهن چند شخصیت سیاسی نیاز به ابزار زیادی ندارد چرا که میتوان به طرق مختلف آشکار و پنهان نقاط قوت و ضعف و منافذ ذهنی این افراد را شناخت اما وقتی شما با یک جمعیت چند میلیونی مواجه هستید، تلاش برای تاثیرگذاری بر آنها نیازمند داشتن اطلاعات از تکتک آنهاست. چند دهه پیش ابزار دقیق و قابل اتکایی برای این شناخت وجود نداشت. ظهور شبکههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند این مانع را برطرف کرده است. امروزه با کمک منبعی به نام «بیگ دیتا» که محصول رشد انفجاری فناوریهای دیجیتالی است، جوامع بزرگ تبدیل به یک شیء شدهاند که میتوان ادراک آن را دستکاری کرد. چرا دشمن در برابر ساماندهی و حکمرانی در فضای مجازی چنین واکنشهای سختی از خود نشان میدهد؟ پاسخ در مسئله کلیدی «جنگ شناختی» علیه تودههاست. آمریکایی که حتی انتشار تصویر و نام شهید سلیمانی در شبکههای اجتماعی را برنمیتابد، هرگونه تلاش ایران برای برقراری ضابطه و قاعده در این فضا را با ادعای آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات به شدت مردود میشمارد. گردش اطلاعات آزاد است اما نه هر اطلاعاتی!
در چنین فضای سخت و سهمگینی چرایی مطالبه رهبر انقلاب درخصوص لزوم «جهاد تبیین» قابل درک است. در واقع «جهاد تبیین» آنتیویروس «جنگ شناختی» پیچیده دشمن است. غرب، «علوم مغزی» را به جنگافزار مبدل کرده تا با بهرهبرداری از آسیبپذیریهای مغز انسان، زمینه «هک مغزی» و در نهایت «مهندسی اجتماعی» را فراهم سازد تا به «پیروزی بدون جنگ» دست یابد. از این روست که چند روز پیش حضرت آیتالله خامنهای فرمودند؛ «این را من از روی اطّلاع عرض میکنم که امروز انبوهی از رسانهها - نمیشود شمرد، بهخصوص با این وضع فضای مجازی- با هزاران متخصّص: متخصّص هنر، متخصّص رسانه، متخصّص علوم ارتباطات، با پشتیبانی مالی انبوه، با پشتیبانی امنیّتی انبوه در کارند؛ برای چه؟ برای اینکه در نظام جمهوری اسلامی افکار را برگردانند، مذاقها را برگردانند، ایمانها را و باورها را تضعیف کنند، تخریب کنند؛ این [جور] است. حالا دیگران برای کشورهای دیگر چه کار میکنند، آنها بحثهای دیگری است؛ این مطلبی که من عرض میکنم، هدفی است متوجّه به کشور ما، مردم ما، جمهوری اسلامی ما، باورهای ما، اعتقادات ما. هزاران دستگاه دارند در این زمینه کار میکنند با پولهای گزاف و پشتیبانیهای گوناگون. خب، این یک حرکت شیطانی است و جبهه شیطان است... از خودمان سؤال کنیم که ما در این جهادی که وجود دارد، در این جنگ بیامانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت -این جنگی است بین اینها - ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟»
محمد صرفی