اخبار ویژه
پیشبینی رویترز از قیمت 100 تا 150 دلاری نفت
با تحولات اخیر در سیاست جهانی و تنشهای ژئوپولیتیک، نفت 100 دلاری هم در دسترس است.
در حالی که قیمت جهانی نفت در اثر حملات موشکی مقاومت یمن به بالای 87 دلار صعود کرده، روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی نوشت: در روزهای اخیر، تنشهای ژئوپلیتیک موتور محرک رشد بهای نفت خام بودهاند. این بار انفجار در خط لوله کرکوک عراق به جیهان ترکیه بهای نفت برنت را از ۸۹دلار در هر بشکه و وستتگزاس اینترمدییت را از ۸۷دلار در هر بشکه فراتر برد. نفت در قله هفتساله خود قرار دارد و دیدگاههای نهادهایی مانند اوپک و آژانس بینالمللی انرژی نشانهای از ادامه این روند دارند. همچنین بسیاری از تحلیلگران و حتی منابعی در اوپک میگویند که نفت ۱۰۰دلاری حالا دیگر در تیررس بازار است. از سوی دیگر، نظرسنجی رویترز از کارشناسان بازار انرژی نشان میدهد که آنها نیز با اطمینان بیشتری از ادامه سیر صعودی بهای نفت در کوتاهمدت و بلندمدت میگویند. بسیاری از کارشناسان انتظار دارند در پنجسال آینده بهای نفت از ۱۲۰ یا حتی ۱۵۰دلار در هر بشکه نیز گذر کند.
قیمت نفتخام هفته گذشته برای چندمین روز متوالی افزایش یافت؛ زیرا قطعشدن خط لوله انتقال نفت عراق به ترکیه و همزمان تنشهای ژئوپلیتیک روسیه و امارات متحده عربی، نگرانیها را در مورد چشمانداز محدودیت عرضه افزایش داد.
غیر از انفجار در خط لوله کرکوک- جیهان تنشهای ژئوپلیتیک در شرق اروپا و نقاط دیگر خاورمیانه، عامل افزاینده دیگر در بازار نفت بود. امارات، سومین تولیدکننده بزرگ اوپک است.جنبش حوثیها همچنین امارات را تهدید به انجام حملات بیشتری کرده است که میتواند در صورت وقوع شرایط بازار نفت را به لبه بحرانی بزرگ بکشاند. در همین حال، دومین تولیدکننده بزرگ نفت جهان نیز درگیر تنشهای ژئوپلیتیک خود است و نگرانیها درباره حمله روسیه به اوکراین، به شکل بیسابقهای افزایش یافته است.
آژانس بینالمللی انرژی (IEA) هم در گزارش جدید خود گفته که مازاد عرضه جهانی در حال کاهش است و تقاضای نفت نیز در مسیر رسیدن به سطوح پیشاهمهگیری قرار دارد. همچنین بانک گلدمنساکس پیشبینی کرده که بهای نفتخام در سهماهه سوم سالجاری میلادی به ۱۰۰دلار در هر بشکه خواهد رسید. دادههای اوپک نشان میدهد که ذخایر نفتی به شکل قابلتوجهی کمتر از میانگین پنجساله است. همچنین یک منبع در اوپک به خبرگزاری رویترز گفته که ممکن است در چند ماه آینده به دلیل بهبود تقاضا و ظرفیت محدود اوپکپلاس برای افزایش عرضه، افزایش قیمت نفت همچنان ادامه یابد و قیمت هر بشکه نفتخام از سطح ۱۰۰دلاری هم عبور کند.
جان کمپ، ستوننویس رویترز در مقاله جدید خود به نظرسنجیای که از متخصصان بازار انرژی انجام داده است، اشاره میکند و انتظار دارد قیمتهای نفت خام در آینده باز هم افزایش پیدا کند. تقریبا همه پاسخدهندگان فکر میکنند که قیمتها در سال ۲۰۲۵ تا سطوح ۱۱۰دلار یا ۱۲۵دلار در هر بشکه خواهند رسید. همچنین تعداد کارشناسانی که فکر میکنند بهای نفت خام در پنجسال آینده از ۱۲۰دلار یا حتی ۱۵۰دلار عبور خواهد کرد، به شکل معناداری افزایش یافته است. این نظرسنجی با شرکت بیش از ۱۰هزار متخصص بازار انرژی و سایر بخشها انجام شده است.
شرق: نیاز روسیه به ایران بیش از نیاز ایران به روسیه است
یک روزنامه غربگرا برخلاف فضاسازی همطیفان خود نوشت: ایران در رابطه با روسیه، دست بالاتر را دارد.
شرق در یادداشتی به قلم کوروش احمدی خاطرنشان کرد: با فروپاشی روسیه شوروی، متحدان جهانی این کشور از اطرافش پراکنده شدند و از موقعیت یک قدرت جهانی به موقعیت یک قدرت منطقهای تقلیل یافت. فروپاشی شوروی نهتنها به موقعیت اروپای شرقی بهعنوان سپری دفاعی برای روسیه در برابر غرب پایان داد، بلکه همه کشورهای این منطقه، به استثنای صربستان، به ناتو پیوستند.
اکنون روسیه در خارج نزدیک خود، یعنی در 15 جمهوری سابق شوروی نیز در موضع دفاعی قرار دارد. از این تعداد قبلا سه جمهوری به ناتو پیوستهاند و شش جمهوری دیگر عمدتا از مسکو بریده و به غرب نزدیک شدهاند. بنابراین اولویت سیاست خارجی مسکو در این دوره، جلوگیری از الحاق آن شش جمهوری به ناتو (تا حد اعزام صد هزار سرباز به مرز اوکراین) و بریدن این شش جمهوری از روسیه است. در نتیجه سیاست خارجی روسیه عمدتا در رابطه با این اولویت شکل گرفته.
روسیه که از اواسط دهه 2010 عزم بازگشت به خاورمیانه را عمدتا با هدف بهدستآوردن حربهای برای چانهزنی با غرب کرده، به کمک ایران نیاز داشته است. مسکو برای پیشبرد سیاستش در خاورمیانه، به علت ضعف اقتصادش نمیتواند مانند چین به حربههای اقتصادی متکی باشد. غلبه اولویتهای ژئوپلیتیک در سیاست خاورمیانهای ایران و روسیه، زمینهساز همکاری این دو کشور در منطقه است و روسیه ضمن اینکه در این رابطه به ایران نیاز دارد، نمیتواند سطح بالای کمی و کیفی روابطش با اسرائیل و نیازش به شورای همکاری برای کنترل بازار جهانی نفت و جذب سرمایه از این منطقه را نادیده بگیرد. نتیجه چنین تناقضی این شده که ضمن همسویی با ایران در سوریه برای حفظ بشار اسد، همزمان دست اسرائیل در سوریه را نیز باز گذاشته است. این در حالی است که نیاز روسیه به ایران در خاورمیانه بیشتر از نیاز ایران به روسیه است.
با توجه به عوامل یادشده، تهران اساسا دست بالا را در رابطه با روسیه دارد و میتواند جایگاهی اصیل در سیاست خارجی روسیه و نه در استراتژی چانهزنی آن کشور مطالبه کند. این مهم تنها در صورت وجود توازن در سیاست خارجی ایران بهعنوان یکی از مهمترین عوامل میتواند محقق شود. همانطور که ترکیه با تکیه بر توازن در سیاست خارجی توانست امتیازات زیادی از روسیه ازجمله سیستم دفاع هوایی اس400 و بسیاری امتیازات دیگر را به آسانی به دست آورد، ایران نیز تنها از طریق موازنه، اعم از مثبت یا منفی، میتواند مسکو را ملزم به رعایت کامل منافع ملیاش بکند.
انتشار این یادداشت در شرق، در حالی صورت میگیرد که غربگرایان میکوشند میان روسیه، با استکبار آمریکا و شوروی، این همانی برقرار کنند و ضمنا هر وقت که کارشناسان میگویند «این روسیه، آن شوروی نیست»، آنها را هو کنند!
با اوباما نسبتی دارید که تحریمهای پسابرجامی را انکار میکنید؟!
روزنامه اعتماد ادعا کرد اگر فرصت دوره اوباما را نسوزانده بودیم، ترامپ نمیتوانست به برجام ضربه وارد کند و خودمان بودیم که به برجام لگد زدیم(!)
این روزنامه به قلم سردبیر خبر آنلاین که با عنوان دزدی خود را «ما اصولگراها» جا میزند، نوشت: «برجام با وجود همه سمپاشيهاي #مااصولگراها، توانست زنجير تحريم را براي مدتي از پاي اقتصاد ايران باز كند. غول نوميدي را براي مدتي توي شيشه حبس كند و لبخند را بر لبان اقشار مختلف مردم بنشاند. منهاي كساني كه توفيق برجام، بسان بغضي نهفته در گلويشان، راه را بر تنفس راحت بسته بود، هوايي تازه براي خلقالله فراهم شده بود. آحاد جامعه ـ غير از #مااصولگراها ـ هرگز چنين احساسي نداشت كه استقلال و عزت و شرف ايران را فروختهايم. برداشت عمومي اين بود كه براي آرامش ملت، قدمي برداشته شده است. بعد از توافق برجام، رقابت خارجيها بر سر سرمايهگذاري در داخل ايران شروع شد. آمريكاييها، اروپاييها و شرقيها (ژاپن) توي صف ايستادند. سرمايهگذاري خارجي، امنيت ميآورد. اين يك واقعيت عيني است. اگر فرصت دوره اوباما را نسوزانده بوديم، ميلياردها دلار سرمايه خارجي كف اقتصاد ايران را پوشانده بود و روي كار آمدن ترامپ هم نميتوانست زيان چنداني به برجام وارد كند. شركتهاي سرمايهگذار چندمليتي به عنوان بخش خصوصي، فشارشان قويتر و ژرفتر از اراده ترامپ بود و او را بهطور كامل مبسوطاليه نميگذاشت. اخم ما به سرمايهگذاري خارجي، مدتها قبل از رييسجمهور شدن ترامپ اتفاق افتاد و در واقع، خودمان بوديم كه پيش و بيش از او به برجام لگد زديم...
البته كه تحريمهاي وضع شده توسط او به غيرانسانيترين شكل انجام شد و ايران را دچار مشقتهاي زيادي كرد. حالا، اما مذاكرات برجام 1400 قرار است توسط دولت اصولگراي رييسي دنبال شود. درست است كه اين دولت نه ظريف دارد و نه عراقچي، اما ميخواهد همه مزيتهاي گذشته را به دست آورد و چيزهايي هم به آن بيفزايد.
اين رويكرد را بايد به فال نيك گرفت و از تيم مذاكره همه گونه حمايت كرد. با اين حال، يكي از خدمتهايي كه ميتوان و بايد به تيم جديد كرد، منطقي كردن انتظارات است. يعني توقعات مردم را مانند دوره روحاني و ظريف بالا نبرد و دولت رييسي را در برابر هجوم مطالبات قرار نداد.
در برجام 1400 حتي در صورت رفع تحريمها، صادرات نفتي ايران به ميزان گذشته نخواهد رسيد، دليلش روشن است. 6ـ5 سال پيش نياز به نفت ايران بسيار بالا بود، اما بعد از شكست برجام، نفتداران منطقه بهويژه عربستان، كمبود بازار را پوشش دادند و حالا ديگر مشتري به اندازه چند سال قبل موجود نيست».
نویسنده این تحلیل توضیح نمیدهد کدام زنجیر تحریم از پای اقتصاد ایران باز شد، در حالی که دولت اوباما و کنگره آمریکا در پسابرجام، زنجیره تحریمهای جدیدتر و گستردهتر مانند ویزا، سیسادا، آیسا و کاتسا را طراحی و به اجرا گذاشتند؟! آیا خبر ندارد که به هواپیمای وزیر خارجهمان در آلمان سوخت ندادند و آمریکاییها معاون سیاسی دفتر آقای روحانی را که به عنوان نماینده جدید ایران در نیویورک (سازمان ملل) معرفی شده بود، تروریست معرفی کردند و از صدور ویزا برای وی خودداری کردند؟!
آیا بیاطلاع است که آقای ظریف ضمن گلایه از بدعهدی طرف آمریکایی، دنبال نامههای آرامشبخش برای بانکها و شرکتهای مایل به همکاری با ایران میگفت که تهدید به مجازات (در صورت تجارت و سرمایهگذاری در ایران) میشدند؟
آیا بیخبر است که ادعای خرید 150 هواپیما از ایرباس و بوئینگ، یک خالیبندی سیاسی در آستانه انتخابات مجلس دهم بود و کلاً چند فروند هواپیما بیشتر- آن هم با تاریخ مصرف انتخابات مهم مجلس- فروخته نشد؟! یا اینکه آیا بیخبر است که تمام به اصطلاح قراردادهای ادعایی فاقد اعتبار و ضمانت بود و به همین دلیل هم همگی زیرپا گذاشته شد؟ به جز چند قرارداد ملغی با فرانسه، (با مهندسی آمریکا) کدام قرارداد دیگر ولو بر روی کاغذ، با کشور دیگری بسته شد؟! آیا خبر ندارند که دوره روحانی، یکی از پایینترین دورههای جلب سرمایهگذاری خارجی بوده است؟!
فرصت اوباما را سوزاندیم، دقیقاً یعنی چه؟! یعنی باید باج بیشتری میدادند و بیشتر تحقیر میشدند؟! یا مثلاً قدرت نظامی و نفوذ منطقهای بازدارنده را هم روی امتیازات یکطرفه هستهای میگذاشتند و در قبال چک بیمحل برجام تقدیم میکردند؟!
سؤال بعدی: برجام را چگونه تنظیم کردند که آمریکا (اوباما، ترامپ، بایدن) توانستند به سادگی آب خوردن، آن را زیر پا بگذارند و 800 تحریم را به 1700 تحریم برسانند؟ «درست است که این دولت، ظریف ندارد» دقیقاً یعنی چه؟! کارکرد ظریف و مجیزگویان مواجببگیری مثل نویسنده تحلیل روزنامه اعتماد در تحویل 1700 تحریم به کشور و زدن رکوردهای تورم و رکورد چیست؟
و سرانجام درباره حجم صادرات در قیمت نفت، باید توجه داشت که به اعتبار تنشزدایی منفعلانه و یکطرفه در برجام، قیمت نفت نصف شد و صادرکنندگان مجبور بودند برای کسب درآمد سابق، دو برابر نفت صادر کنند. ضمن اینکه برجام چنان محکم بود(!) تنظیم شده بود که ایران نتواند از آن خارج شود، اما آمریکا ضمن خروج در برجام و به مدت انفعال دولت روحانی- به تعبیر آقای نوبخت - اجازه فروش یک قطره نفت را به ایران ندهد. این روند را مقایسه کنید با شکستن رکورد 7 ساله قیمت نفت در روزهای اخیر و رسیدن صادرات نفت ایران به بالای یک میلیون بشکه، بدون احیای برجام و لغو تحریمها. و البته این اول مسیر عبور از تحریمهاست.
آمریکاییها فهمیدند غربگرایان نخواستند بفهمند
غربگرایان درباره اهمیت روابط با کشورهای غیرغربی برای مهار تحریمها، خود را به ندیدن و نفهمیدن میزنند، وگرنه حتی رسانههای آمریکایی به اهمیت این روابط در خنثیسازی تحریمها اعتراف دارند.
روزنامه وطن امروز در این زمینه معتقد است: طیف غربگرا پس از تشکیل دولت جدید، بر روابط راهبردی ایران با چین و روسیه و کشورهای دیگر حمله میکنند.
اما چرا این توافق جدای از شریک تجاری بودن برای طرف مقابل اهمیت دارد؟ تا آنجا که از سال ۹۴ و بعد از توافقی تحت عنوان برجام به دنبال آن بوده است. چین بهدلیل مشکلاتی که در مسیر تجارت دریایی خود در چین جنوبی و مداخلات آمریکا و نگرانی از باب ناامنی در مسیر بهویژه در تنگههای مالاکا، تایوان و جبلالطارق وجود دارد قصد دارد جاده ابریشم قدیم را احیا کند. چین میداند توسعه جاده ابریشم با وجود تروریسم تکفیری در منطقه غرب آسیا و آسیای مرکزی دشوار است اما مناسبتر از مسیر دریایی خواهد بود؛ درباره توسعه جاده مورد نظر مهمترین کشور مورد اتکا ایران است زیرا در یک منطقه استراتژیک واقع شده و از طرفی تجربه شکست دادن گروههای تکفیری را دارد. در کنار این موارد، چین نزدیک به ۷۰ درصد انرژی وارداتی و مواد خام نیاز دارد. متأسفانه دولت آقای روحانی پس از برجام تمام شانس خود را به غرب گره زد. دوم بهمن ۱۳۹۴ رئیسجمهور چین با ۶ وزیر، ۳ معاون نخستوزیر، تعداد بسیاری از بازرگانان و خبرنگاران چینی وارد تهران میشود؛ هیئتی بلندپایه که در نوع خود بیسابقه است. این سفر کمتر از ۲ سال از مطرح شدن ابرپروژه جاده ابریشم انجام میشود و فرصتی فراهم آورد که نشست سران ۲ کشور در عالیترین سطح برگزار شود. اما پس از آن هیچ کار عملیای از سوی دولت روحانی انجام نشد. با سیاست بیتوجهی به شرق و خیال همکاری با غربیها دولت آقای روحانی به جای توازن شرایط تماما طرف غرب بود؛ به امید آنکه غربیها کاری کنند، که در همان سالها با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا سیاست فشار حداکثری به اوج خود رسید. چین در زمان تحریمهای سال ۹۰ تماما در کنار دولت ایران بود اما پس از برجام دولت متمایل به غرب در خیلی بخشها غربیها را به چین ترجیح داد، نمونه بارز آن کنار گذاشتن شرکت نفتی CNCP چین از فاز ۱۱ پارس جنوبی و جایگزینی شرکت توتال در این پروژه بود که البته پس از فشار آمریکا، توتال با اطلاعات مهم پارسجنوبی خارج شد. ظریف در روزهای آخر دولت دوازدهم در گزارشی به کمیسیون امنیت ملی مجلس، درباره سیاست و نگاه غلط دولت روحانی اینگونه مینویسد: «اگر درباره ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به اجماع ملی رسیده بودیم و دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از ایران نرنجانده بودیم، دوستان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند». البته برای اصلاحطلبان حتی صحبتهای دیپلمات کهنهکارشان هم چندان اهمیتی ندارد. همکاری ایران با شرق بیشتر از همه به ضرر آمریکا و به منزله پایان فشار حداکثری این دولت تروریست خواهد بود. نشریه فارینپالیسی در این باره مینویسد: «افزایش همکاریهای امنیتی بین ایران و چین، تهدید جدی علیه منافع کلیدی امنیتی آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس است، ایران از محل سرمایهگذاریهای چین در زمینه انرژی و زیرساختی به میلیاردها دلار دست پیدا خواهد کرد و اثربخشی تحریم آمریکا را خواهد شکست».