انتقاد کنیم اما منصفانه
حسین شهسواری
5 روایت از کشتیبان امواج فتنه
رهبر معظّم انقلاب در بخشی از بیانات خود، به این سخنان نیز واکنش نشان داده و میگویند:
«... حالا راجع به اين چند جملهاى که اين جوان عزيزمان گفتند. خب، همينطور که گفتيم، حرف زياد است. در انتقاد از بىانصافىِ يک دستگاه يا يک کس، خود ما بايد دچار بىانصافى نشويم. به اين توجّه کنيم. شما حالا در ذهنتان هست که صداوسیما غیرمنصفانه رفتار میکند؛ خب شما در بیان همین مطلب، غیرمنصفانه عمل نکنید؛ غیرمنصفانه عمل نکنید. صداوسيما آيا وضعيّت واقعى کشور را نشان میدهد؟ نه، ناقص نشان میدهد. خيلى پيشرفتهاى برجسته و بزرگ هست که صداوسيما نشان نمیدهد. دليلش هم اين است که شما مجموعه مرتبط با حوادث گوناگون، از خيلى از حقایق کشور و پيشرفتهاى کشور مطّلع نيستيد؛ نقص صداوسيماى ما است. و الا اگر صداوسيما میتوانست همانجور که تلويزيون فلان کشور غربى با يک سابقه و تجربه فراوان و با استفادههاى هنرى، دروغهاى خودش را راست جلوه میدهد، واقعيّات موجود کشور را درست منعکس کند، شما بدانيد امروز اميد نسل جوان، دلبستگى نسل جوان به کشورش، به دينش، به نظام جمهورى اسلامىاش، به مراتب بيشتر از حالا بود. اين ايراد ما است به صداوسيما. اگر میتوانست درست وضع کشور را منعکس کند، خيلى شعف و بهجتِ بينندگان به مراتب بيشتر از آنى میشد که امروز هست. خيلى از کارها دارد انجام میگيرد که مايه خوشوقتى است، مايه خشنودى است؛ نه فقط در زمينههاى علمى، در زمينههاى اجتماعى، در زمينههاى سياسى؛ مايه سرافرازى است. اين را خيلىها _ اغلب يعنى _ خبر ندارند. بنده غالباً به مسئولين دولتى اعتراضم اين است که چرا نمیتوانيد بيان کنيد. بيان کردن هم يک هنرى است؛ بيان هنرى به خصوص، هنر بزرگى است. اين را ندارند. خیلی از اشکالات در صداوسیما وجود دارد در جهت عکس آنچه که این دوست عزیزمان اینجا بیان کردند؛ واقعاً در جهت عکس.
حالا يکى از ايرادهایى که ما معمولاً داريم به بعضىها اين است که آنچه را که بيگانه بگويد، اين را تلقّى به قبول میکنند؛ آنچه را که خودى بگويد، تلقّى با ترديد میکنند! خب چرا؟ خبری را تلویزیون بی.بی.سی یا رادیوی بی.بی.سی میگوید، این را بعضیها وحی مسلّم میدانند؛ مسلّم است که این اتّفاق افتاده. اگر چنانچه تلویزیون جمهوری اسلامی بیاید آن را نفی کند، آن را قبول نمیکنند. چرا؟ خب، اين تلقّى، تلقّى ناسالمى است؛ اين تلقّى درستى نيست، تلقّى ناسالمى است. اين را بايد اصلاح کرد. البتّه شما جوانهاى خوب انشاءالله بيایيد وارد عرصههاى گوناگون بشويد، عرصههاى تبليغاتى کشور را بگيريد. مطبوعات ما هم همينجور است. بنده روزها معمولاً حدود شانزده هفده تا روزنامه را نگاه میکنم؛ نه اينکه حالا همه صفحات لایى و اينها را نگاه کنم؛ لکن تيترها، اگر سرمقاله قابلتوجّهى داشته باشند، معمولاً نگاه میکنم. خیلی از روزنامههای ما متأسّفانه در انعکاس حقایق ضعیفند و در موارد بسیار مغرضند؛ واقعاً مغرضند. در اصلی فرعی کردن مسائل، غیر منصفانه عمل میکنند.
در همين مسائل اخير، مسائل را بايد اصلى فرعى کرد. مسئله اصلى چيست؟ يک سلسله مسائل فرعى هم پيرامون او است. نه اينکه آن مسائل فرعى کماهمّيّت است، امّا مسئله اصلى اهمّيّتش بيشتر از آنها است. مسئله اصلى در اين قضاياى اخير، اصل انتخابات بود. زير سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترين جرمى بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به اين جرم چشمتان را میبنديد؟! اينهمه زحمت کشيده بشود، مردم بيايند، يک شرکتِ به اين عظمت، يک نصابشکنى، يک رکوردشکنى در دنيا در مردمسالارى، در دموکراسىاى که اينقدر ادّعايش را میکنند، انجام بگيرد، بعد يک عدّه مفت و مسلّم بيايند بدون استدلال، بدون دليل، همان فرداى انتخابات بگويند: انتخابات دروغ است! اين کار کوچکى است؟! اين جرم کمى است؟! يکقدرى بايد منصف بود توى اين قضايا. دشمن هم حدّاکثر استفاده را از اين کرد. يک عدّه هم هستند در داخل کشور، از اوّل با نظام جمهورى اسلامى موافق نبودند _ مال امروز و ديروز نيست، 30 سال است که موافق نيستند _ از اين فرصت استفاده کردند، ديدند عناصرى وابسته به خودِ نظام، از خودِ نظام، دارند اينجور ميداندارى میکنند، اينها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل ميدان؛ و ديديد.
من روز اوّل اين را پيغام دادم به همين حضراتى که صحنهگردان اين قضايا هستند؛ آن ساعات اوّل من به آنها پيغام خصوصى دادم. من اگر يکوقتى توى نماز جمعه يک حرفى میزنم، اين ابتدابهساکن نيست؛ حرف خصوصى، پيغام خصوصى، نصيحتِ لازم انجام میگيرد، وقتى انسان ناچار میشود، يک حرفى را مىآورد در علن بيان میکند. من پيغام دادم، گفتم اين را شما داريد شروع میکنيد، امّا نمیتوانيد تا آخر کنترل کنيد؛ مىآيند ديگران سوءاستفاده میکنند. حالا ديديد آمدند سوءاستفاده کردند. مرگ بر اسرائيل را خط زدند! مرگ بر آمريکا را خط زدند! معناى اين کار چيست؟ آنى که وارد عرصه سياست میشود، بايد مثل يک شطرنجباز ماهر هر حرکتى را که میکند، تا سه تا چهار تا حرکت بعد از او را هم پيشبينى کند.
شما اين حرکت را میکنى، رقيبت در مقابل او آن حرکت ديگر را خواهد کرد؛ بايد فکرش باشى که تو چه حرکتى خواهى کرد. اگر ديدى در آن حرکت دوّم، تو درميمانى، امروز اين حرکت را نکن؛ اگر کردى، ناشى هستى. حالا تعبير بهترش اين است. توى اين کار، توى اين بازى، توى اين حرکت، ناشى هستى، ناواردى؛ یکخرده غلیظتر بخواهیم بگوییم، باید بگوییم ابلهی؛ یک خرده غلیظتر بگوییم، مغرضی. من البتّه نمیگویم این را؛ یعنی اعتقاد ندارم. میگویم ناشیاند، ناواردند، نمیفهمند چهکار میکنند. يک حرکتى را شروع میکنند، ملتفت نيستند که در حرکات بعد و بعد و بعد، چطور درخواهند ماند، مات خواهند شد. اينها را بايد محاسبه میکردند. مطلب اصلى اين بود. زير سؤال رفتن انتخابات، مواجه کردنِ مجموعهاى از مردم _ آنها هيچ نيّت سوئى هم ندارند؛ وارد ميدان انتخابات شدند، طبق عقيدهشان عمل کردند؛ خيلى هم خوب _ با نظام، با کشور، با حرکت عمومى کشور، اينها کارهاى کوچکى نيست. اگر شما منصفيد، آن حرکتهاى جانبى را، آن قضاياى جانبى را ببينيد، اهمّيّتش را هم در نظر داشته باشيد؛ امّا مهمتر بودنِ اين را هم در نظر داشته باشيد.
من البتّه توى اين جلساتى که با شماها داريم، حيفم مىآيد که جز حرف علمى و جز حرف معنوى و جز نصيحت، حرف ديگرى بزنيم و وارد مقولات سياسى و اين چيزها بشويم؛ امّا ديگر حالا در اين مقدارش ناگزير و ناچار بودم. اينى هم که گفتند از رهبرى انتقاد نمیکنند، شما برويد بگویيد انتقاد کنند؛ ما که نگفتيم از ما کسى انتقاد نکند. آمدند به من پنج شش سال پیش گفتند در فلان دانشگاه در آن تخته اعلانات مثلاً علیه رهبری صریح و تند انتقاد میکنند.
من گفتم خب بهتر؛ همین کار انجام بگیرد. توقّع داشتند من یک عکسالعمل منفی نشان بدهم. من گفتم نه، بسیار هم خوب است. آنجا بچّهها میایستند با همدیگر بحث میکنند؛ یک کسی یک چیزی میگوید، یک کسی یک اشکالی میکند، یکی یک جوابی میدهد؛ بنده هم بیاطّلاع نمیمانم. من عقیدهام این است؛ این را بارها من گفتم. ما که حرفى نداريم. من از انتقاد استقبال میکنم؛ از انتقاد استقبال میکنم. البتّه انتقاد هم میکنند. ديگر حالا جاى توضيحش نيست. انتقاد هم هست، فراوان هست، کم هم نيست؛ بنده هم میگيرم، دريافت میکنم و انتقادها را میفهمم.»
این دانشجو شاید بیش از 20 دقیقه صحبت کرد. صحبتی که خارج از زمان برنامه پیشبینی شده بود و همین باعث شد جلسه بیش از حدّ انتظار طولانی شود و به اذان برسد. جالب اینجاست که بعدها برخی رسانههای بیگانه عدم اقامه نماز جماعت توسّط رهبری را نشانهای از غافلگیر شدن ایشان در برابر انتقادها دانستند! درصورتیکه باتوجّهبه زمان پیشبینیشده، اصلاً قرار بر اقامه نماز جماعت نبود. هوچیگری رسانههای بیگانه به اینجا نیز ختم نشد و برخی از آنها به شیوههای گوناگون، برخورد قضایی و سخت با این دانشجو را قطعی جلوه میدادند. فضاسازیهایی که حتّی واکنش و سخن جالب این دانشجو در مصاحبه با رسانهها را به دنبال داشت: «از اخباری که درباره برخورد با من منتشر شده، خندهام میگیرد.»