پیامآور راه علی(ع)
صادق شعاعی
شهید حسن ترکآبادی مسئول روابط عمومی و بخش فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گیلانغرب در روز 26/8/1339 دیده به جهان گشود.
وی در سالهای پیروزی انقلاب تا 22 بهمن بیشتر وقت خود را به پخش فرامین امام و تشویق مردم به اعتصاب میگذراند و بعد از پیروزی انقلاب بیشتر شبها و گاهی به طور شبانهروز در خیابانها پاسداری میداد.
با به کار افتادن مدرسه عالی شهید مطهری جزو اولین سری طلبههای آن مدرسه بود که به مدت یک سال و اندی در مکتب استادان گرامی همچون حجتالاسلام امامی کاشانی به فراگیری علوم دینی اجتماعی و سیاسی پرداخت که پس از یک سال فراگیری علم اسلامی به دلایلی مدرسه تعطیل گشت و چون حسن علاقه داشت تا فعالیت خود را در این زمینه ادامه دهد به سپاه پاسداران انقلاب رفت و در بخش فرهنگی و روابط عمومی پادگان امام حسین(ع) در تهران مشغول به خدمت شد ولی چون وی علاقه به مستضعفین و مردم عشایری داشت مأموریتی چند روزه برای شهرستان گیلانغرب گرفت و با مسافرتی به آن دیار و با دیدن ظلمی که از زمان طاغوت بر آنجا باقی مانده بود خود را موظف دید که فعالیت خود را در آنجا ادامه دهد و به همین دلیل بود که در تاریخ 8/1/60 به منطقه مورد نظر رفت. او فعالیت گسترده خود را در آنجا شروع کرد و به عنوان بخشدار گیلانغرب از طرف استانداری باختران و با همکاری مردم منطقه و دوستان نقش انقلاب را در زندگی مردم روشن کرد و با توجیه کردن مسائل و روشن کردن ظلمی که از طرف صدامیان به آنان وارد میشد مردم را با انقلاب اسلامی همگام نمود، به طوری که مردم محلی فعالیت بیشتری در جنگ با صدام از خود نشان دادند و با این روش و اخلاق متواضعی که داشت فرزندی برای آن دیار شده بود به طوریکه پس از
هفت ماه که در آنجا بود یک مرخصی 15روزه گرفت و به تهران آمد نامههای فراوان از مردم و دوستانش میآمد و علاقه شدیدی داشتند که هرچه زودتر حسن ترک آبادی به منطقه بازگردد گوشهای از نامهای است که دوستان فرستاده بودند و عیناً برای شما در اینجا نقل میکنیم.
«سلام بر حضرت بقیهًْالله ارواحنا له الفداء
سلام و درود بر شهیدان و رزمندگان راه اسلام.
سلام گرم به تو برادر حسن ترکآبادی!
ای که گام خویش در راه حق گذاشته و همچون کوه استواری!
ای که آیات بر حق کتاب آسمانی را چون انبیاء و اولیاء خدا عمل میکنی!
ای که چون دلاوران صدر اسلام و کربلا در صحنه نبرد حاضری!
ای که با عمل خودت نهضت حضرت مهدی(عج) را به تعجیل میاندازی!
ای که دعوت حق پذیرفته و لبیکم گفته و پیرو امام خمینی هستی!
درود بر تو درود بر شماها و صدها سلام و درود و تهنیت بر شما!
برادر حسن ترکآبادی خیلی ممنون هستیم که نامه برای ما نوشتهاید و خیلی خوشحال شدم و تمام بچهها سلامت هستند و همه برادران به حضور شما سلام میرسانند و اوضاع و احوال جبههها خوب است الحمدلله و ابتکار عمل در دست نیروهای خودی است...
به امید پیروزی مسلمین بر کفار
برادرت علی 17/8/60»
شهید حسن ترکآبادی با الهام از قرآن کریم میگفت: آنان که مورد هجوم و ستیز قرار گرفتند حق دارند پیکار کنند چرا که ستم دیدهاند و خداوند بر یاری آنان تواناست. و باز در جایی میگفت همچنان که امام علی(ع) میفرماید ما را حقی است اگر دادند بهتر و اگر نه آنرا مطالبه خواهیم کرد اگر چه با سوار شدن بر پشت شتران و پیمودن راههای دور باشد باز در جایی دیگر میگفت انسانهای باایمان را خدا همواره مورد آزمایش خویش قرار میدهد.
بعد از شهادت این پاسدار همیشه در سنگر وقتی از مردم گیلانغرب و دهکدههای اطراف میپرسیدیم حسن چگونه فردی بود از او راضی بودید یا نه، میگفتند مانند فرزندی برای ما بود او کسی بود که تمام نکات اسلامی در او نهفته بود او کسی بود که هر کسی مشکلی داشت یا اختلافی میان عدهای پیش میآمد حسن مشکلگشای آن مشکل بود و به همین دلایل مدتی به عنوان بخشدار گیلانغرب از طرف استانداری باختران خدمت میکرد. ولی به علت نزدیک شدن عملیات در گیلانغرب از این کار استعفاء داده و پس از مدتی در شب 20/9/60 در عملیاتی که نام او مطلعالفحر بود شرکت نمود که روز بعد این عملیات امام امت فرمود این مطلعالفجر امیدوارم طلوع فجری برای رزمندگان ما باشد و اما عملیاتی با نام مطلعالفجر که با سلاحهای سبک که در اختیار سپاه بود عملیات شروع شد. عملیاتی که صدها نیروی سپاهی در آن شرکت داشتند و فقط چندین نفر سالم برگشته و مابقی شهید شدند. یکی از دوستان که زنده برگشته بود چنین نقل میکرد:
اواسط حمله بود در این حمله بچهها شجاعانه از کوه بالا میرفتند. حسن را دیدم که ترکش خورده است. گفتم حسن تو را به پشت جبهه برسانم، اما گفت که دوستان و برادران بجنگید و پدر صدامیان را در بیاورید و مثل همیشه با نوایی آرام گفت برادران بجنگید من رفتم پس از 5ساعت آتش توپخانه بعثیها بر سر ما چند نفری که زنده مانده بودیم برگشتیم و از آنجا هویزه دیگر تشکیل شد و هویزه دیگر بوجود آمد حسن در آخرین لحظات دیدارمان میگفت به همه بگویید به همه بگویید که اطاعت از فرمان امام اطاعت از قوانین اسلام عزیز است.
بدینسان بدن زخم خوردهاش زمین گرم اسلام را، جبال پاک قرآن را سخرههای سخت ایران را در آغوش گرفت و زمزمهای عاشقانه سر داد که:
من حسنم پیام آور راه علی
که من حسنم پاسدار خون حسین
که من حسنم خصم هر نفاق
که من حسنم یار و یاور رضا(ع)
که من حسنم، حسن حزبالله
که فدایـــــی شــــدم ز برای الله
در روزگار گهگاه نسیمهای الهی میوزد هان این نسیمها را غنیمت بشمارید.
«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار»
والسلام علی من التبع الهدی.