با خورشید انقلاب(خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)
کتابخانه شخصی رهبر انقلاب
بسياري از اشخاصي كه كتابي تأليف ميكنند، نسخهاي هم براي ايشان ميفرستند. اين كتابها گاهي رسماً همراه با نامهاي به دفتر رهبري فرستاده ميشود كه به دست ايشان ميرسد. گاهي هم بعضي از ناشرها، انتشارات خودشان را براي ايشان ميفرستند. اعم از ناشرهايي كه كتاب را با بودجه دولت چاپ ميكنند و جزو دستگاههاي فرهنگي كشور هستند و رهبري نسبت به كار آنها نظر دارند و آنها كتابهايشان را بهعنوان جزئي از كارنامهشان براي ايشان ميفرستند يا ناشرهايي كه به جهت علاقه براي ايشان كتاب ميفرستند و ميخواهند ايشان را از نوع كارهايي كه دارند ميكنند، مطلع كنند. البته رهبر انقلاب از كاستيها و نارساييها در حوزه نشر هم اطلاع دارند اما در اين زمينه اقدام مستقيم نميكنند.
ناشراني هستند كه وقتي ميخواهند براي من كتاب بفرستند، دو نسخه ميفرستند. من هم ميدانم كه دليل ارسال دو نسخه، رساندن آن به آقاست. گاهي ايشان ميگويند: از كجا مطمئن هستي كه اين را براي من فرستادهاند؟ ميگويم: من حدس قوي و قريب به يقين ميزنم كه اينها ميدانند من خدمت شما ميرسم و اين را براي شما فرستادهاند. يكبار ايشان فرمودند: «در اينکه اين كتابها مال شماست، شك نيست. پس شما اين كتابها را مال خود بدان، بعد آن را به من هديه كن!» گفتم: «اگر شما اينقدر احتياط ميكنيد، چشم!» بعدها كه آن ناشر را ديدم، گفتم: «چرا دو نسخه از فلان كتاب فرستاده بوديد؟» گفت: «يكي از آنها براي اين بود كه بدهيد خدمت آقا.» گفتم: «من هم به ايشان گفتم، ولي ايشان باز همترديد داشتند.» ناشر گفت: «نه؛ هروقت كه من كتابي ميفرستم، معنايش اين است كه نسخه دوم را به ايشان برساني.» بعد هم دو دوره از سي جلد انتشارات يكسالهاش را فرستاد. انتشارات سخن و آقاي علياصغر علمي كه كارهاي ادبي و تاريخي و روشنفكري منتشر ميكنند، يكي از همينهاست. ديگراني هم هستند كه وقتي ميآيند ديدن من، خواهش ميكنند كه يك نسخه از آخرين آثارشان را خدمت آقا بدهم. من هم هر كتابي كه فكر ميكنم ايشان نسبت به آن ممكن است نظري داشته و حساس باشند و يا از انتشار اين كتاب به جهتي از جهات خوشحال شوند، خدمتشان ميبرم.
درباره كتابهاي خودم هم معمولاً قبل از چاپ نظر ايشان را ميگيرم. البته من كتابنويس حرفهاي نيستم كه مرتب كتاب بنويسم، ولي در اين سالها هر كاري كه كردهام، خدمت ايشان ارائه دادهام. ايشان هم اگر نظري داشتهاند، فرمودهاند. اين اظهارنظرها معمولاً مكتوب نيست؛ مينشينم پاي صحبتشان و گوش ميكنم. چندي پيش همترجمه قرآن را به ايشان دادهام. رفتم خدمتشان و ايشان يادداشتهايشان را درباره بخشي از اينترجمه قرآن، در دست داشتند و مورد به مورد گفتند كه مثلاً اينجا نظر من اين است و من هم يادداشت كردم. پيغام دادهام كه لطفاً زمانی قرار بدهيد تا بياييم و بقيه نظر شما را هم بشنويم. تاكنون نظر ايشان را به تفاريق درباره ترجمه بيست جزء از قرآن كريم شنيده و يادداشت كردهام.
به هر حال ايشان كتابخانه بزرگي دارند؛ حدوداً ده سال پيش، ميگفتند اين كتابخانه سي هزار جلد كتاب دارد. جالب است كه كساني مانند مرحوم آيتالله نجفي مرعشي اصلاً نيتشان اين بود كه كتابخانه درست كنند، اما كتابخانه آقا بهطور طبيعي درست شده است. بخشي از اين كتابخانه در منزل شخصي ايشان جا گرفته. آقازادههايشان هم كمك ميكنند تا اين كتابخانه بهخوبي اداره شود.
در اين كتابخانه بخشي هست كه هر چاپي از قرآن از داخل و خارج كه به دست آقا ميرسد، آنها را در آن ميگذارند. در نتيجه مجموعهاي از انواع قرآنها آنجا هست كه شايد دوتا قفسه شده باشد. ايشان هم باتوجه به مضمون برخي روايات كه ميگويد اگر قرآني در خانه باشد و آن را نخوانند، اين قرآن نزد خداوند متعال از بيتوجهي شكوه ميكند، به تناوب از هريك از اين قرآنها استفاده ميكنند. ضمن اينكه تدبر در قرآن اصولاً مهمترين مورد در ميان مطالعات ايشان است.
اينها مربوط به حوزه زندگي شخصي ايشان است. از نگاه رسمي هم ايشان همواره به مسئولان توصيه ميكنند كه مكان و امكانات مناسب براي كتابخانهها فراهم كنيد. به دستگاههاي فرهنگي هم متناسب با مأموريت و وظيفهشان مرتباًً توصيه ميكنند كه بيشتر و بهتر كار كنيد، كتاب تأليف كنيد و در اختيار مردم قرار بدهيد. به مردم هم توصيه ميكنند كه بيشتر كتاب بخريد و بخوانيد؛ البته كتابهاي خوب و مفيد. گاهي كه خدمت ايشان ميروم، ميگويم: «ميخواهم به شما مژده بدهم كه ناشري پيدا شده و مثلاً براي تاريخ ايران برنامهاي دارد كه دويست جلد كتاب منتشر كند و تا حالا بيست دفتر از آنها چاپ شده كه اينهاست...» ايشان هم بسيار خوشحال ميشوند. آقاي خامنهاي، ايران اسلامياي ميخواهند كه مردمش دانشمند و دانشدوست و كتابخوان و اهل فكر و فرهنگ باشند. اين آرزويي است كه ايشان براي اين كشور و اين مردم در سر دارند.
* دکتر حداد عادل - ماهنامه امتداد- ویژهنامه رهبری.