سلام ما را به امام حسین(ع) برسان(حدیث دشت عشق)
بسیجی شهید غلامرضا بازاری دهم اردیبهشت سال 1350 در اهواز دیده به جهان گشود و در 22 دی سال 1365 در عملیات کربلای 5 به فیض شهادت نائل شد. وی در سن 15 سالگی در منطقه شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش در قطعه 2 گلزار شهدای اهواز، ردیف 17 مزار 16 آرام گرفت. مادرش میگوید: «چهار روز بود که شهید شده بود اما ما نمیدانستیم. اما همسایهها میدانستند. ۵۲ روز ناپدید بود. سر نداشت بدنش پر از ترکش بود. پوتین برای پایش بزرگ بود. کف پایش زخم شده بود پماد میزد و باندپیچی میکرد و پوتین پایش میکرد. وقتی میخواست برود خط مقدم پوتین همرزمش را میپوشد، آدرس آن رزمنده روی پوتین بود. به شهادت رسید و سرش از بدنش جدا شد او را میبرند هندیجان. آن خانواده برای دیدار آخر آمدند، وقتی او را دیدند، گفتند پسرمان نیست، پیکرش در همدان پیدا شد. وقتی پیکرش را آوردند اهواز، رفتم زیر تابوتش گفتم خدا بچه سالم به من داده پیکر بیکفن، بیسر بیغسل تحویل دهم؟ گفتم خودم تحویل حضرت پیغمبر(ص) دهم. میرفتم و با خودم زمزمه میکردم این گل پرپر از کجا آمده از سفر کرب و بلا آمده. در سردخانه که بود دستش روی سینهاش بود، همان حالتی که حالت تعظیم و احترام است؛ گفتم غلامرضا سلام من را به حضرت پیغمبر(ص) برسان. سلام من را به
امام حسین(ع) برسان. وقتی گذاشتمش در قبر گفتم شیرم حلالت مادر، هیچ زحمتی برایت نکشیدم تو مال من نبودی مال خدا و امام حسین(ع) بودی.»