طمع دشمن روی موج فتنه
زمینهپژوهی یک رخداد تاریخساز- مصطفی غفّاری
صراحت بیشتر با مردم
آیتالله خامنهای تأکید کردند که استفاده از حرکات خیابانی بهعنوان «اهرم فشار» علیه نظام، ناشی از یک خطای محاسباتی است؛ و تن دادن به مطالبات غیرقانونی زیر چنین فشاری، آغاز دیکتاتوری به شمار میرود.
گذشته از اینها، فقط یک هشدار لابهلای سخنان رهبر انقلاب در این خطبهها دیده و شنیده شد؛ یک تهدید خاص که فقط در مردمسالاری دینی که مبتنی بر رابطه وثیق امام و امّت است، معنا مییابد: صراحت بیشتر با مردم
در مورد معرّفی «فرماندهان پشتصحنه». امّا حتّی در همین تهدید خاص هم رهبری لحنی صمیمی
پیش میگیرند تا معترضان را به راه قانون دعوت
کنند:
«من از همه این دوستان، این برادران، میخواهم بنا را بر برادری بگذارید، بنا را بر تفاهم بگذارید، قانون را رعایت کنید. راه قانون باز است؛ راه محبّت و صفا باز است؛ از این راه بروید. و امیدوارم خدای متعال توفیق بدهد که همه از این راه بروند. خب، همه پیشرفت کشور را میخواهند. جشن پیروزی 40 میلیونی را این برادران گرامی بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب کند؛ همچنانی که دشمن میخواهد خراب کند. البتّه اگر کسانی بخواهند راه دیگری را انتخاب بکنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد.»
خطاب سوّم: وقتی دشمن به طمع میافتد
مطالعه رویکرد و رفتار سیاستمداران و رسانهداران غربی در مورد انتخابات ریاستجمهوری سال 88 نتایج قابلتوجّهی دارد. آنها از مدّتها قبل از انتخابات، تلاش کردند تا با ایجاد تردید در مردم، مشارکت عمومی را پایین بیاورند تا ذخیره مشروعیّت نظام را مخدوش کنند؛ امّا هنگامی که در اوّلین ساعات پس از انتخابات، از مشارکت حدّاکثری مردم «شوکّه» شدند، راه دیگری در پیش گرفتند؛ چون میدانستند نتایج این حضور مردمی چه اثراتی بر افزایش «اقتدار ملّی» ایران خواهد داشت.
«فهمیدند که باید خودشان را با این شرایط جدید وفق بدهند؛ هم در امور بینالملل، هم در امور خاورمیانه و جهان اسلام، هم در مسئله هستهای. در مسائل ایران شوکّه شدند؛ فهمیدند که سرفصل جدیدی در مسائل مربوط به جمهوری اسلامی پیدا شد، که مجبورند این را بپذیرند.»
اشاره رهبر انقلاب به نامهای است که چند روز پیش از انتخابات از سوی باراک اوباما رئیسجمهور
ایالات متّحده دریافت کرده بودند؛ با مضمون دوستی و تلاش برای در پیش گرفتن رویکردی تازه در روابط دو کشور بهدور از دشمنیها!
امّا در عرض چند روز، اعتراض برخی نامزدها حکومتگران آمریکایی را به طمع انداخت تا بر اردوکشی خیابانی، موجسواری کنند. امیدواری دشمن به استفاده از اجتماعات اعتراضی برای ضربه زدن به اعتماد عمومی، موجب شد تا نقابهای تزویر کنار برود و روشن شود که چرا اظهار دوستی دولتمردان ایالات متّحده برای ایرانیان باورپذیر نیست.
دبیر وقت شورای عالی امنیّت ملّی ایران، بعدها گفت که پیش از انتخابات، اوباما به رهبر معظّم انقلاب نامه نوشت که مسائل منطقهای بدون ایران حل نمیشود و کشورهای مختلف از ایران دعوت به همکاری کردند. این اتّفاقات در حالی انجام شد که عدّهای بر اساس توهّمات، پیروزی و مشروعیّت نظام را زیر سؤال بردند و همین باعث شد تا همان کشورها نامه بنویسند و درباره وضعیّت دموکراسی در ایران اظهار نگرانی کنند.
کار به جایی رسید که حتّی سران رژیم اسرائیل نیز برخی از جناحهای سیاسی را سرمایه اجتماعی خود در ایران عنوان کردند؛ احتمالاً با این «خیال احمقانه» که ایران هم کشوری مانند گرجستان است که با صرف چندین میلیون دلار از جیب یک سرمایهدار صهیونیست مانند
جرج سوروس، بتوانند در آن انقلاب مخملی به راه بیندازند و رؤیای «تغییر رژیم» ایران را تعبیر کنند. درحالیکه اصل برگزاری انتخابات در این سطح نشان داده بود که «خطّ انقلاب 40 میلیون رأی دارد؛ نه 24 و نیم میلیون رأی که متعلّق به رئیسجمهور منتخب است.»
سیاستمداران آمریکایی شرم کنند
از ابتکارات رهبر انقلاب در خطبههای خرداد 88، به رخ کشیدن یک برخورد خشن در کارنامه سیاه
حقوق بشری دولت ایالات متّحده بود؛ درحالیکه آن روزها سیاستمداران غربی - به خصوص آمریکاییها - مدام از وضعیّت «حقوق بشر شهروندان ایرانی» ابراز نگرانی میکردند، آیتالله خامنهای ماجرای سرکوب و کشتار اعضای «فرقه دیویدیها» طیّ «واقعه ویکو» در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون رئیسجمهور دموکرات
ایالات متّحده را یادآور شدند و از دولتمردان غربی خواستند در اظهارات خود، شرم و حیا پیشه کنند.
«جمهوری اسلامی، پرچمدار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطهای که مردم مظلوم واقع شدند، نشانه همین است. نشانه این است که پرچم حقوق بشر بهوسیله اعتقاد به اسلام، ایمان به اسلام در این کشور برافراشته شده است. ما احتیاج نداریم که برای حقوق بشر کسی ما را نصیحت کند.»
خطاب آخر: راه اقتدار
آیتالله خامنهای در پایان این خطبهها خطاب به
امام زمان(عجّلالله فرجهالشّریف) گفتند:
«ای سیّد ما! ای مولای ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم، اندک آبرویی هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سیّد ما، مولای ما، دعا کن برای ما؛ صاحب ما تویی؛ صاحب این کشور تویی؛ صاحب این انقلاب تویی؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعای خود، با حمایت خود، با توجّه خود، پشتیبانی بفرما.»
این رفتار آیتالله خامنهای، یادآوری جهتگیری اصلی نظام اسلامی بود؛ چرا که از رهبر تا شهروندان، همه باید مبتنی بر احساس مسئولیّت در برابر خدا و ائمّه - بهعنوان ناظران اعمال - و بر اساس حجّت شرعی عمل کنند.
چرا خطبه خرداد 88 نقطه عطف است؟
1. درحالیکه در نخستین هفته پس از انتخابات، روش رهبر انقلاب تذکّر به صحنهگردانان ماجرای انتخابات بود تا در مسیر برادری و قانونمداری گام بردارند، بعد از این خطبهها که در حکم اتمام حجّت و فصلالخطاب برای همه نیروهای متعهّد به چهارچوبهای نظام به شمار میرفت، هرگونه حرکت فراتر از مرزهای قانونی، «گناهی نابخشودنی» بود؛ چون کشور را به «لبه پرتگاه» میبرد.
به همین دلیل بسیاری از نخبگان سیاسی و هواداران نامزد معترض بلافاصله بعد از این خطبهها، راه خود را عملاً جدا کردند؛ اگرچه ممکن بود همچنان ابهام و انتقادی داشته باشند.
2. در سراسر این خطبهها، رهبر انقلاب تأکید داشتند که دو طرف معادله تا آن مقطع، نیروهای درون نظام بودهاند. از آن پس نیز راههای قانونی برای رسیدگی به هرگونه اعتراضی باز است؛ امّا باید مرزبندی روشنی با دشمنانی که دنبال خدشه در اعتماد مردم و تخریب چهره نظام هستند، انجام شود؛ امّا سران معترض به سازوکارهای قانونی پایبند نماندند و با پشتیبانی روشنی که دشمنان نظام از اعتراضات نشان دادند، بازیگران هفته اوّل، کمکم به «بازیچه دشمن» تبدیل شدند. این را میتوان یکی از دلایل رویگردانی بدنه هواداران خیابانی آنها نیز دانست.
3. شاید هزینههایی که به دلیل خطای برخی خواص بر دوش کشور بار شد، تا هنگام برگزاری خطبههای نماز جمعه جبرانپذیر بود، امّا ادامه مسیرهای غیر قانونی اجازه ترمیمپذیری حیثیّت و اقتدار ملّی را نمیداد. حتّی تا
10 روز بعد از این خطبهها که شورای نگهبان نتایج انتخابات دهم ریاستجمهوری را رسماً تأیید کرد، راه برای اعتراض از مجاری قانونی باز بود؛ امّا سران معترض نه مستندات کافی ارائه نمودند، نه با نهادهای رسیدگیکننده همکاری کاملی داشتند.
4. خطبه 29 خرداد 88، نقطه عزیمت یکسری ریزشها و رویشها بود. آنهایی که با لجاجت بر طیّ مسیر غیرقانونی بعد از این اتمام حجّت رهبری پافشاری داشتند، عملاً شناسنامه انقلابی خود را باطل کردند؛ چرا که سوابق آنها زمانی میتوانست در محاسبات و قضاوت مردم مؤثّر باشد که در تداوم راه طیشده حرکت کنند، نه در مسیر عکس. مردم ایران اشاره حکیمانه امام در وصیّتنامه تاریخیشان را به خاطر داشتند که «میزان، حال فعلی افراد است.». هرچند عدّهای از خواص در آزمون انتخابات ریاستجمهوری سال 88 مردود شدند، امّا عموم مردم درست تشخیص دادند و درست هم عمل کردند. به این ترتیب، ریزش برخی نخبگان با رویشهایی در بدنه جبران شد.
5. در نظام اسلامی، مسئولان بدون مردم هیچاند؛ بنابراین در وضعیّتی که 40 میلیون نفر در یک تراز بینظیر در انتخابات شرکت کرده بودند و نشان دادند که به امانتداری نظام اعتماد دارند، مطالبه ابطال انتخابات
آن هم بدون دلایل موجّهِ کافی، نهتنها نمیتوانست خواست اکثریّت مردم تلقّی شود، بلکه شروع خودکامگی اقلّیّت بود. رهبر انقلاب در این شرایط، با پذیرش هزینههای فراوان، از جمهوریّت نظام - نهتنها رأی اکثریّت - پاسداری کردند و در عمل این رهنمود امام خمینی(قدّسسرّه) را نشان دادند که «ولایت فقیه است که جلوی دیکتاتوری را میگیرد؛ اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری میشود. آن فقیهی که برای امّت تعیین شده است و امام امّت قرار داده شده است، آن است که میخواهد این دیکتاتوریها را بشکند و همه را به زیر بیرق اسلام و حکومت قانون بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است.»1
6. اعتماد به سازوکارهای قانونی و دستاندرکاران اجرا و نظارت بر انتخابات، سیره امام و رهبری در همه دورهها بوده است؛ حتّی در مواردی که صحّت انتخابات به دلیل اغراض شخصی و اهداف سیاسی از سوی برخی مورد تردید قرار گرفته، ایشان اجازه ابطال انتخابات را ندادند؛ چنانکه در سیره سیاسی امام در مورد مجلس سوّم و در مشی سیاسی آیتالله خامنهای در مورد مجلس ششم نیز دیده میشود.
7. برگزاری سالم و حماسی یازدهمین انتخابات ریاستجمهوری در خرداد 1392 توسّط همان کارگزاران اجرایی و نظارتی انتخابات 88 و در همان چهارچوبها و سازوکارها، رقابتهای جدّی و شفّاف نامزدها، پیروزی نامزد منتخب با کسب اندکی بیش از 50 درصد از کلّ آراء، تبعیّت سایر نامزدها از قانون و تبریک به منتخب ملّت، نشان داد که نظام اسلامی، نه اعتماد عمومی نسبت به خود را از دست داده و نه اهل خیانت در «حقّالنّاس» است؛ بلکه فارغ از نتیجه نهایی، مشارکت حدّاکثری مردم و التزام به قانون در همه مراحل انتخابات را پشتوانه مشروعیّت و اقتدار مردمسالاری دینی میداند.
پانوشت:
1- صحیفه امام(ره)، ج 11، ص 22.