باید آخرین نفر باشم!
همسر شهید رجایی میگوید: به خاطر ترور منافقین مجبور شدیم پنجره اتاقها را ببندیم، به همین دلیل اتاقها خیلی گرم شده بود. آقای رجایی با دیدن این وضع، در تعاونی محل برای خرید کولر ثبتنام کرد. یک روز یک کولر آوردند تا نصب کنند. به ایشان گفتم: «سفارش شما بوده؟» گفت: «نه من سفارش ندادهام، میتوانید کولر را برگردانید.» بعدا از ایشان سؤال شد: چرا با وجود اینکه کولر نداشتید آن را برگرداندید؟ جواب داد: «اگر قرار است کولر داشته باشیم، ما هم مثل بقیه مردم باید در نوبت قرار بگیریم. اگر هم قرار است به من کولر بدهند، به خاطر مسئولیتی که دارم، باید آخرین نفری باشم که کولر بگیرم» تا زمان شهادت ایشان کولر نداشتیم.
(حسن عسكریراد، خاطراتی از شهید رجایی، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 1382، ص 110)