از ادعای ختم انقلاب تا جعل پشتوانه انقلابی برای نامزدها(خبر ویژه)
روزنامه زنجیرهای غربگرا که چند سال قبل مدعی ختم انقلاب شد، حالا در حمایت از نامزدی افرادی مثل علی مطهری، سیدحسن خمینی و محسن هاشمی تیتر میزند «چهرههای انتخاباتی با پشتوانه انقلابی»!
شرق در تیتر نخست خود مینویسد: یک ماه دیگر، ثبتنام برای سیزدهمین دوره ریاستجمهوری در وزارت کشور آغاز خواهد شد و مانند دورههای گذشته شخصیتهای سیاسی سرشناس و معروف تا چهرههای معمولی بخت خود را برای رسیدن به صندلی ریاست دولت در میدان پاستور آماده میکنند. در میان این افراد هستند، کسانی که بهواسطه رابطه نسبی با بزرگان انقلاب و سیاستمداران از چهرههای سرشناس محسوب میشوند و این پتانسیل را دارند (یا در خود میبینند) که راه پدران خود را بروند و مسئولیتی را بپذیرند.
شرق درباره سوابق سیدحسن خمینی نوشت: درحالحاضر در میان خانواده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، سیدحسن خمینی نوه امام، سیاسیترین شخصیت محسوب میشود. او که در آستانه 50 سالگی قرار دارد، فرزند مرحوم سیداحمد خمینی است و تولیت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) و حرم ایشان را بعد از پدر بر عهده دارد. سیدحسن مانند پدر در هیچ گروه و حزبی قرار نگرفته و تقریبا هیچ فعالیت اجرائی نیز نداشته اما همیشه از حامیان اصلاحات بوده و از دولت حسن روحانی نیز حمایت کرده است. او البته در سال 94 برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبتنام کرد اما چون در امتحان اجتهاد شرکت نکرد، صلاحیتش از سوی شورای خبرگان احراز نشد.
شرق در ادامه علی مطهری و محسن و فائزه هاشمی را هم به اعتبار نسبت با شهید مطهری و مرحوم هاشمی رفسنجانی، چهرهای با «پشتوانه انقلابی» معرفی کرده است.
گزارش شرق در حالی است که همین روزنامه 25 مرداد 1394، اهمیت هاشمی را در اعلام ختم دوره انقلاب خوانده و نوشته بود: «هاشمی که دو دوره رئیسجمهوری مقتدر بود، کارش به جایی کشید که در انتخابات مجلس بیم آن میرفت رای نیاورد و بالاخره در جایگاه آخر - نفر سیام در لیست نمایندگان تهران - قرار گرفت... او موسس اولین دولت پساانقلابی ایران است. او با نامگذاری دولتش - دولت سازندگی - به تلویح اعلام کرد که یک دوره تمام و دوره دیگری آغاز شده است. در آن زمان به جز هاشمی چه کسی میتوانست چنین موضعی - ختم دورهای و آغاز دورهای دیگر - را اینقدر صریح اعلام کند به عبارتی، هاشمی با رمز سازندگی، انقلابی در دل انقلاب سامان داد. پیامد جانبی این سیاست هاشمی، خواسته یا ناخواسته به کنار رفتن آدمهایی انجامید که آمادگی روحی یا استطاعت ورود به دوران تازه را نداشتند. پس به ناچار کنار رفته یا بازنشسته میشدند. از همینجا واگرایی آغاز شد. قرائت هاشمی از آرمانهای انقلاب به نحوی بود که بسیاری را با چهرهای از انقلاب مواجه میکرد که هم غرابت داشت و هم دشوار بود. از این رو شکاف تاریخی به وجود آمد... اما اهمیت هاشمی، نه در روانشناسی شخصیت سیاسی او، که در ایجاد شکاف بین دو دوره [انقلاب و پساانقلاب!] نهفته است. هاشمی هیچگاه از الفاظ و تعابیری دال بر «ما و دیگری» استفاده نمیکند، اما عملکرد و کارنامه سیاسیاش بر دورانی گواهی میدهد که تمایز میان «ما» و «آنها» نیروهای انقلابی را به دو طیف متفاوت تقسیم کرد و در این میان اگر سهمی به مخالفان داد، برای همراه کردن آنها بود که کارساز نیفتاد».
یادآور میشود شرق همان روزنامهای است که تیتر زد «امضای کری تضمین است» اما بعدها مدیر آن اعتراف کرد برای جا انداختن برجام، مجبور به اغراق و دروغ و بزک آن شدهاند.