اخبار ویژه
کارنامه درخشان اصلاحطلبان در شورای شهر اول و پنجم!
مدعیان اصلاحطلبی بدترین کارنامه را در مدیریت دورههای مختلف شورای شهر برجای گذاشتهاند.
روزنامه وطن امروز در نقد فرافکنیهای محمود میرلوحی از اعضای شورای شهر تهران نوشت: نام شورای شهر اول تهران با جریان دوم خرداد گره خورده است که در واقع بین دو حزب مشارکت و کارگزاران تقسیم شده بود.
همه دعواها در این شورا از انتخاب شهردار تهران آغاز شد و برای شوراییها مهم بود که شهردار پایتخت به مشارکت نزدیک باشد یا کارگزاران. ابتدا قرار بود آقای دانشآشتیانی که مشارکتی بود به عنوان شهردار انتخاب شود و تا مرز انتخاب هم رفت اما آقای عبدالله نوری در اعتراض به این انتخاب، تهدید به استعفا کرد. این ماجرا موجب شد بزرگان اصلاحطلب در منزل نوری گرد هم بیایند و به نوعی با روبوسی و وسط قضیه را گرفتن، دانشآشتیانی را از انتخاب ساقط کنند. در نهایت، آقای مرتضی الویری با 15 رأی به خیابان بهشت رفت.
اما عمر شهرداری آقای الویری 3 سال بیشتر نپایید چون تاب اختلاف با شوراییها را نیاورد و از سمت خود استعفا کرد. خودش در این باره میگوید: «شورای شهر دچار مشکلاتی بود؛ اینکه جنبه سیاسی بر جنبه تخصصی غلبه داشت و ۲ گرایش سیاسی موجود در شورای شهر (مشارکت و کارگزاران) تمایل داشتند شهردار طبق سلیقه آنان عمل کند».
پس از الویری، آقای ملکمدنی شهردار تهران شد و این سرآغاز حاشیههایی تازه بود. مخالفان ملکمدنی، طرفداران او در شورای شهر را به دریافت پول، گرفتن آپارتمانهای لوکس در الهیه و... متهم میکردند و در مقابل، طرفداران ملکمدنی اجازه استیضاح او را در شورای شهر نمیدادند. اختلافات به وزارت کشور و دفتر رئیسجمهوری و نمایندگان ۳ قوه کشید تا اینکه معاون وقت امور اجتماعی و شوراهای وزارت کشور بحث «انحلال شورای شهر» را مطرح کرد.
خانم بروجردی بعدها گفت: «شورای تهران را خود شورا منحل کرد، نه وزارت کشور. هر 10 روز یک بار باید جلسه شوراها برگزار شود ولی به دلیل اختلافی که بین ۲ جناح درونی شورا وجود داشت، جلسهای برگزار نمیشد. قانون این بود که اگر اینها نتوانند ۳ ماه جلسه شوراها را شکل بدهند، باید شوراها منحل بشود و اینها ۳ ماهشان گذشته بود». سرانجام پس از مدتها جدال، هیات حل اختلاف مرکزی که شامل نمایندگانی از قوا بود و حکمیتی رسمی میان طرفین دعوا در شورای شهر داشت، رأی به انحلال شورای اول شهر تهران داد.
همان زمان موسویلاری گفت: «این تصمیم برای آسایش مردم تهران گرفته شد».
آقای عطریانفر از فعالان جبهه اصلاحات و عضو شورای اول نیز در نشستی که آذرماه سال 85 برگزار شد، به صراحت اذعان کرد: «شورای اول تهران شورای موفقی نبود و نمیتوان به عملکرد آن افتخار کرد».
و اما شورای پنجم؛ شورایی که از ترس عدم ورود یک عضو اصولگرا به آن یعنی آقای مهدی چمران، پرونده انتخاب آقای محسن هاشمی به عنوان شهردار تهران را همان ابتدا بست تا منتقدان به شورا، با اکثریتی کامل به تمشیت امور پایتخت بپردازند.
اما در این شورا هم دقیقا مثل شورای اول، نخستین و مهمترین بحث بر سر انتخاب شهردار بود. همانطور که شورای اول یک رکورد بیسابقه از خود برجای گذاشت و انحلال شورا را در تاریخ پارلمان شهری ایران به نام خود ثبت کرد، شورای پنجم هم در عرصهای دیگر رکوردزنی کرد و توانست در طول یک سال، انتخاب 4 شهردار و سرپرست شهرداری را در کارنامهاش به ثبت برساند.
در بیان چکیدهای از عملکرد این شورا در عرصه مدیریت شهری نیز همین بس که محسن هاشمی، رئیس شورا 7 تیر 99 در گفتوگویی با روزنامه اصلاحطلب «شرق» گفت: «فکر میکنم مدیریت شهری در این دوره در حوزه حملونقل موفق عمل نکرده است... شهرداری نتوانست از فرصت استفاده کند...»
تورم در دولت روحانی بالاترین رکورد پس از دولت هاشمی
دو روزنامه حامی دولت میگویند: دولت روحانی رکورد تورم در یک دهه گذشته را جابهجا کرده و بالاترین رکورد تورمی 25 سال اخیر، پس از رکورد ثبت شده در دولت هاشمی محسوب میشود.
روزنامه دنیای اقتصاد با بررسی آمار تورم در سال 1399 نوشت: تورم سال گذشته، در قله تورمی طی دهه 90 بود.
تورم سالانه در سال پایانی دهه 90 به بالاترین سطح خود در دهه 90 رسید. تورم مذکور در سال 99 برابر 36/4 درصد ثبت شده است. آمارها از اختلاف 14/4 واحد درصدی با تورم هدفگذاری شده (معادل 22 درصد) دلالت دارد. کارشناسان اقتصادی بر این باورند که تا اردیبهشت سال جاری وعده هدفگذاری بانک مرکزی محقق نشود.
بررسیهای رسمی نشان میدهد نرخ تورم سالانه اسفندماه برای خانوارهای کشور به میزان 36/4 درصد رسیده که نسبت به همین شاخص در ماه قبل معادل 2/2 واحد درصد افزایش داشته است. همچنین بنابر آمارهای رسمی نرخ تورم سالانه برای خانوارهای شهری و روستایی به ترتیب به میزان 36/2 درصد و 37/7 درصد گزارش شده است که برای خانوارهای شهری 2/1 واحد درصد افزایش و برای خانوارهای روستایی 2/7 واحد درصد افزایش داشته است.
این شاخص در سال 92، معادل 32/8 درصد بود.
همچنین روزنامه همشهری در گزارش اقتصادی خاطرنشان کرد: کشور در سال 1399 بالاترین نرخ تورم سالانه را پس از نرخ تورم 49 درصدی 1375 تجربه کرد و اصلیترین چالش پیشرو در سال 1400 این است که آیا دوباره ارتفاع تورم بیشتر خواهد شد یا اینکه روند صعودی میانگین قیمت سبد کالاها و خدماتی مصرفی مردم در شهر و روستا متوقف خواهد شد؟ مسئله مهمتر در سطح کلان این است که آیا باید سیاست بانک مرکزی مبنی بر اتخاذ سیاست نرخ تورم هدفگذاری شده را که خرداد سال گذشته از آن رونمایی کرد، شکستخورده بدانیم و در مسیر دیگری گام برداریم؟ پاسخ به این پرسشها با در نظر گرفتن 3 شاخص نرخ تورم ماهانه، نقطهبهنقطه و سالانه اسفندماه سال 99 و کسری بودجه احتمالی سال 1400 هرچند سخت و پیچیده است، اما روشن است که دستکم در فصل بهار امسال روند صعودی قیمتها هرچند با درجه نوسان متفاوت، ادامه خواهد داشت.
مرکز آمار ایران در نخستین روز فروردین 1400 و در شرایطی که ایرانیان روز نخست نوروز خود را جشن میگرفتند، رسما اعلام کرد که نرخ تورم سالانه در پایان سال 1399، به 36/4 درصد رسیده است.
این نرخ تورم همانگونه که روزنامه همشهری در دوم اسفندماه پارسال پیشبینی کرده بود، بالاترین نرخ تورم سالانه ایران در 25 سال گذشته به حساب میآید.
اقتصاد کشور بهویژه مردم در انتظار باز شدن شیرهای تخلیه تورم هستند، اما با بودجه به شدت انبساطی 1400 با چاشنی منابع ناپایدار و هزینههای پایدار، باز کردن شیرهای تخلیه تورم، سخت و پیچیده است.
یادآور میشود اشاره روزنامه همشهری به رکورد تورمی 25 سال قبل، مربوط به تورم سال 74 در دولت کارگزاران سازندگی(هاشمی) است.
روحانی ناموفق بود او سر رشتهای در مدیریت دولت ندارد
یک عضو حزب کارگزاران، کارنامه اقتصادی دولت روحانی را ناموفق ارزیابی کرد.
هدایت آقایی در روزنامه جهان صنعت نوشت: دولت آقای روحانی مدیریت قوی نداشت و در مدیریت اجرایی ضعف عملکرد داشت یعنی دولت آقای روحانی عملا به بنگاه داد و ستد و معامله در برخی حوزههای اجرایی و انتصاب وزرا و سازمانهای بزرگ تبدیل شد. حتی خود رئیسجمهوری با وجودی که سالها در بدنه حاکمیت حضور داشت اما به این دلیل که کوچکترین کار اجرایی حتی در حد یک استاندار انجام نداده بود، این ضعف به شدت خودش را نشان داد.
با وجودی که آقای روحانی سالها در شورای عالی امنیت ملی، مجلس و خبرگان مسئولیت و نمایندگی داشته است اما نمایندگی در این شوراها و مجامع به هیچ عنوان نمیتواند خلأ تجربه اجرایی را پر کند.
اولا به دلیل ضعف تجربه اجرایی و دوم به دلیل مشورت غلط اطرافیان روحانی، ضعف مدیریت دولت او در زوایای سازمانها و مدیریتهای اجرایی خودش را نشان داد. میتوان اینطور جمعبندی کرد که دولت آقای روحانی در حوزه اقتصادی کارنامه موفقی نداشت.
سفره مردم را کوچک کردید اما میگویید خط قرمز شماست؟!
آقای روحانی در حالی میگوید ملزومات سفره مردم خط قرمز دولت است که طبق گزارش مرکز آمار، در 7 سال دولت وی، سفره مردم کوچکتر شده است.
رئیسجمهور اخیراً گفته بود آمارها و شاخصهای کلان اقتصادی نشانگر مسیر مثبت میباشد و کالاهای اساسی و ملزومات سفره مردم خط قرمز دولت است. روزنامه وطن امروز در نقد این سخنان نوشت: رشد افسارگسیخته قیمت اقلام خوراکی در نهایت منجر به واکنش رئیسجمهور شد. او در حالی «سفره مردم» را خط قرمز دولت عنوان کرد که طی سالهای اخیر به دلیل تورم شدید و افزایش قیمت ارز، مصرف سرانه اقلام خوراکی مردم کاهش پیدا کرده و دولت تاکنون هیچ اقدامی در این راستا انجام نداده است.
نفس ورود رئیسجمهور به موضوع گرانیها و حمایت از سفره مردم، امری میمون و پسندیده است اما سوال اینجاست که روحانی پیش از این متوجه لطمه وارد شدن به خط قرمز دولت نشده بود؟ به روایت گزارش اخیر مرکز آمار، تورم نقطه به نقطه اقلام خوراکی در بهمنماه سال جاری به 64 درصد رسیده است. این یعنی قیمت کالاهای خوراکی در بهمنماه سال جاری نسبت به سال گذشته حداقل و طبق آمارهای رسمی دولت 64 درصد افزایش داشته است. البته رصد بازارهای مختلف حاکی از افزایش به مراتب بیشتر قیمتهاست. اساسا به سختی کالایی را میتوان پیدا کرد که در یک سال منتهی به اسفندماه جاری کمتر از 100 درصد رشد قیمت داشته باشد. مرغ و روغن مایع و جامد از جمله مهمترین کالاهایی بودند که در طول سال جاری کمیاب شده و مردم برای تهیه آنها به زحمت افتادند. شرایط زمانی بغرنج میشود که متوجه شویم دولت برای کنترل قیمت این اقلام، قریب به 10 میلیارد دلار ارز ترجیحی اختصاص داده و به نوعی از ذخایر ارزی برای کنترل قیمت آنها بهره گرفته است اما باز هم این حمایتهای غیرمستقیم باعث تاثیر مثبت در سفرههای مردم نشده است.
در کنار افزایش قیمت اقلام خوراکی، دیگر کالاها هم در سالهای اخیر بشدت افزایش قیمت داشته است. قیمت ارز به عنوان یکی از اصلیترین مؤلفههای تاثیرگذار بر دیگر کالاها در دولت روحانی 8 برابر شده است. رکورد بیسابقه دلار 33 هزار تومانی هم در همین دولت به ثبت رسیده است. قیمت مسکن هم در این دوره بیش از 600 درصد طبق دادههای آماری بانک مرکزی افزایش داشته به طوری که قیمت هر مترمربع واحد مسکونی در دولت روحانی از متری 3/8 میلیون تومان در تابستان 92 با رشد 647 درصدی به 28 میلیون و 389 هزار تومان در پایان بهمن سال 99 رسیده است. رشد هزینههای مربوط به مسکن خانوار باعث شده به سفرههای مردم صدمه وارد شود.
سؤال اینجاست که چرا روحانی در تمام این سالها به فکر سفره مردم نبوده یا اقدامی برای آن انجام نداده و به جای آن، به انکار مشکلات و سوء تدبیر خود پرداخته است؟ روزنامه وطن امروز، نتیجه سیاستهای دولت را خط قرمز کشیدن بر سفره مردم خوانده است.
توضیح صادق خرازی درباره یک خبر ویژه
در پی انتشار اظهارات آقای سید محمدصادق خرازی (مصاحبه با شفقنا)، وی توضیحی به این شرح ارائه کرد:
1- مصاحبه اینجانب به هیچ عنوان تبرئه بایدن یا هیچ فرد دیگری در سیاستهای خصمانه آمریکا نسبت به ایران نیست. کما این که در مصاحبههای متعدد قبلی در مورد غیر قابل اعتماد بودن ایالات متحده آمریکا در سیاستهای اعمالی علیه مردم ایران صحبت کردهام و دیدگاه من در این مورد هیچ تغییری نکرده است. بر این باورم تا زمانی که بایدن و دولت آمریکا به برجام بازنگردند هیچ عقل سلیم و هیچ دیپلماتی گفتوگو با این کشور را عقلانی و منطقی نمیداند و موضع رهبر معظم انقلاب در قبال ایالات متحده آمریکا دیپلماتیکترین و عقلانیترین موضع ممکن براساس منافع ملی است. تجربه سیاسی و دیپلماتیک بنده و شناختم از واقعیات سیاست خارجی آمریکا و دولت جدید این کشور این است که در نهایت این دولت به همان دلیلی که در مصاحبه مذکور گفتهام، چارهای جز بازگشت به برجام نخواهد داشت و دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد و حقانیت مواضع جمهوری اسلامی بر همگان اثبات خواهد شد.
2- آنچه که نباید فراموش کرد این است که دیپلماسی و سیاست خارجی عرصه شناخت از کوچکترین فرصتها و بهرهگیری از آن در جهت منافع و امنیت ملی است. در سیاست خارجی نباید دچار کور رنگی شد و یا سیاه و سفید دید، طیفی از رنگها و یا طیفی از خاکستریها وجود دارد که کارشناسان و رهبران کشورها برای نیل به اهداف ملی خود آن را مورد لحاظ قرار میدهند. اولویتهای دولت جدید آمریکا در منطقه را باید شناخت و براساس آن به نفع کشور و مردم باید استفاده کرد. کما این که دشمن شناسی هم جنبه شناخت تهدیدها و هم جنبه شناخت فرصتها را دارد.
3- برای فهم دوستان جریده کیهان نسبت به دقایق سیاست خارجی آنان را به بازخوانی کلام مقام معظم رهبری جلب میکنم. سخنرانی ایشان در 22 مرداد 1397 و جمله معروف «نه جنگ و نه مذاکره با دولت ترامپ» و سخنرانی نوروز امسال که خطاب به دولت بایدن فرمودند: «در صورت لغو واقعی تحریمها بدون هیچ مشکلی به تعهدات برجام خود باز خواهیم گشت.» این سخنان مقام معظم رهبری دقیقاً به پایبندی اصول و بهرهگیری از فرصتها در دوران بایدن اشاره دارد.
4- به دوستان کیهان توصیه میکنم با مطالعه دقیق و کاربست مواضع مقام معظم رهبری، قدری سیاست خارجی را از ایشان بیاموزید.»
کیهان: از این که آقای خرازی، موضع خود را تلویحاً اصلاح و اعلام کند که آمریکا غیرقابل اعتماد است، استقبال میکنیم. در عین حال، ایشان همچنان اصرار به خلط مباحث و سادهسازی ماجرا دارد. آقای خرازی در مصاحبه مذکور که کیهان بخشهایی را منتشر کرد، گفته بود «من معتقدم «در میان دولتهایی که در آمریکا بودند سیاست خارجی آقای بایدن در چهل سال گذشته نزدیکترین سیاست به ایران خواهد بود ولی به شرطی که ما طرف مقابل خود را بفهمیم و بشناسیم. اینکه میگویم نزدیکتر است به این معنی نیست که آنها عاشق چشم و ابروی جمهوری اسلامی باشند یا مبانی ایدئولوژیک انقلاب اسلامی را درک کرده باشند بلکه شرایط ما و آمریکاییها در منطقه بهگونهای است که آمریکا امروز میتواند نزدیکترین سیاست را به ایران داشته باشد. تفکری در آمریکا وجود دارد که میپرسد تا کجا و چقدر باید هزینه اسرائیل را بدهیم؟! از دنیای اسلام دور شدهایم. اگر دقت کنید ما اوباما را به سمت نگاههای انتزاعی هل دادیم. اوباما به دانشگاه الازهر مصر رفت و اولین سخنرانی تاریخی باراک حسین اوباما در الازهر مصر بود و وقتی وارد مسجد الازهر شد مثل مسلمانان کفشهای خود را درآورد و با پای بدون کفش رفت و احترام گذاشت.
دولت بایدن و سیاست خارجی بلینکن و تیم امنیت ملی او همه در مورد اعراب متفقالقول هستند. با عربستان سعودی در موضوع یمن مشکل دارند. با امارات مشکل دارند و در قبال عراق نیز عقیده دارند که هرچه زودتر باید عراق را به مردم این کشور تحویل بدهیم و باید دورهگذاری منطقی داشته باشیم.»
او این را هم گفته بود که «ما و آمریکا باید یک روز بنشینیم و مسائلمان را با هم حل کنیم و این به نظر بزرگان کشور بستگی دارد.»
در حالی که دولت دموکراتها (اوباما) واضع تحریمهای فلجکننده، خرابکاری هستهای و ترور دانشمندان، جنگ نیابتی داعش علیه ایران و طراح آشوب 88 بود و دولت بایدن نیز مسیر همان دولت به علاوه فشار حداکثری ترامپ را به اذعان تحلیلگران آمریکایی ادامه میدهد، آقای خرازی از کجا دریافته که سیاست خارجی بایدن نزدیکترین سیاست به ایران است؟! وقتی محافل صهیونیستی و آمریکایی انتصاب آنتونی بلینکن به وزارت خارجه را هدیه ویژه بایدن به اسرائیل توصیف کردند، آقای خرازی چگونه ادعا میکند که بایدن و دموکراتها با اسرائيل فاصله و زاویه دارند؟ وقتی حمله به یمن با چراغ سبز اوباما انجام شد و جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه لبنان و فلسطین با حمایت دولت وی (به معاونت بایدن) صورت گرفت، آقای خرازی با کدم سند مدعی قرابت دولت بایدن و جمهوری اسلامی ایران میشود؟! چون گفت
«فشار حداکثری شکست خورد اما روشهای هوشمندانهتری هم برای سختگیری بیشتر علیه ایران وجود دارد؟!
از طرف دیگر مگر به توصیه همین حضرات مدعی اعتدال و اصلاحات، دولت پای مذاکره با آمریکا و حل مسئله هستهای نرفت؟ نهایتش چه شد؟ مسئله حل شد و تحریمها لغو گردید یا در همان دولت اوباما (به معاونت بایدن) دهها تحریم افزونتر در قالب سیسادا و آیسا اعمال نشد؟ با طرف عهدنشناس که بارها در طول این 40 سال قول و قرارهایش را زیر پا گذاشته و برجام، آخرین آن است، بنشینیم و مذاکره و مثلا توافق کنیم که چه بشود؟! از نگاه آقای خرازی آیا دولت بایدن حاضر است برای بازگشت به برجام، 1500 تحریم پسابرجامی دولتهای اوباما و ترامپ را لغو کند؟ و اگر نمیکند که قطعا نمیکند، فاکتور کردن «بازگشت آمریکا به برجام»(؟!) چه ارزشی دارد جز اینکه نیاز آمریکا را برطرف میکند؟ مگر نه اینکه رهبر معظم انقلاب سیاست روشن نظام را بارها در این زمینه روشن کردند؟ اگر بنا بود رهبر انقلاب به خوشخیالی بلاوجه امثال آقای خرازی بها بدهند و عبرتها را نادیده بگیرند که نمیفرمودند با آمریکا مذاکره نمیکنیم و آمریکا برای بازگشت به برجام، ابتدا باید همه تحریمها را بردارد و این برداشتن در عمل (نه روی کاغذ) باشد و راستیآزمایی شود، آنگاه آمریکا میتواند سر میز برجام و 5+1 برگردد؟!
اتفاقا رهبر انقلاب از همان سال 92 بارها گفتند به دولت آمریکا (همین دموکراتها) اعتماد و خوشبینی ندارد اما برجام یک تجربه است. پس از آن هم با اشاره به بدعهدیهای همان دولت تصریح کردند برجام بدون لغو تحریمها، خسارت محض است.