آینده تحولات غرب آسیا و اخراج آمریکاییها از منطقه- بخش پایانی
دست برتر ایران از فرات تا بابالمندب!
گروه گزارش
سال 2001 که آمریکا سرمست از قدرت نظامی به افغانستان حمله کرد شاید کمتر کسی تصور میکرد 19 سال بعد از آن، مایک پمپئو در قامت وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا با رهبران طالبان دیداری رسمی برگزار کند!
دیداری که در آن برخی اعضای حاضر در هیئت سیاسی طالبان حتی از ایستادن مقابل وزیر خارجه آمریکا هم دریغ کرده، پیش روی پمپئو و همراهانش روی صندلی لم بدهند! اینها اما واقعیات جهان امروز ما و آمریکای 2020
است.
آمریکا دو سال بعد و در 2003 به عراق هم حمله کرد تا ایران را از دو جهت محاصره کرده باشد، ولی در آنجا هم عایدی بهتری از افغانستان دشت نکرد. شکست در لبنان، سوریه، فلسطین، یمن و جای جای منطقه غرب آسیا را هم میتوان به فهرست شکستهای یانکیها در دو دهه اخیر افزود.
ناظران سیاسی در غرب میگویند عامل این شکستهای دومینووار کسی جز جمهوری اسلامی ایران نیست و به راستی، درست هم میگویند.
حالا اما پس از شهادت ناجوانمردانه سپهبد حاج قاسم سلیمانی توسط آمریکا و تحولات پس از آن، اوضاع منطقه در شرایط حساس و متزلزلی قرار دارد. تزلزلی که البته رعشههای آن قرار است زیر پای سربازان آمریکایی را خالی کند نه کس دیگری را.
پایگاههای آمریکا در غرب آسیا در خطری جدی
تکثیر گفتمان و پایگاههای مقاومت در تمام این سالها، فضا را برای تنفس آمریکاییها در غرب آسیا تنگ و تنگتر کرده است.
دکتر علی اصغر زارعی کارشناس مسائل حوزه غرب آسیا در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:«اینکه شما میبینید یکی از فقیرترین کشورهای اتحادیه عرب به نام یمن توانسته با دست خالی شش سال رژیم عربستان و ائتلاف عبری-عربی-غربی را در هر سه جبهه دیپلماسی، رسانهای و نظامی مستاصل کند، نشان دهنده حجم و میزان قدرت فزاینده جبهه مقاومت است. در سرزمینهای اشغالی هم جنبشی که توانی از خود نداشت، بدون تکیه به جریان سازش، امروز سلاحها و امکانات بسیار پیشرفتهای را در اختیار دارند که به وسیله آن توانستهاند در جنگهای مختلف رژیم صهیونیستی را شکست داده وادار به عقبنشینی کنند. بٌرد موشکها و قدرت دفاعی مقاومت در نوار غزه به صورتی است که هیچ نقطهای از سرزمینهای اشغالی در امان نیست. آنها از استراتژی نیل تا فرات به دیوارکشی دور خود روی آوردهاند و این نشان میدهد امروز این رژیم جعلی در آستانه فروپاشی است و متلاشی شدن آن اجتناب ناپذیر است.»
زارعی در بخشی دیگر از این گفتوگو با اشاره به وضعیت عربستان به عنوان عضو دیگری از پازل جریان سازش، میگوید:«رژیم سعودی به دلیل هزینههای بسیار سنگین در حمایت از داعش، جنگ یمن و همراهی با آمریکا در کاهش قیمت جهانی نفت، برای اولین بار دچار کسری بودجه بسیار بالایی شده است. انتقادات از بدنه جامعه عربستان به بدنه حاکمیتی تسری یافته است. مخالفتهایی با ماجراجوییهای بن سلمان در بین شاهزادهها شکل گرفته و شکست و ناکامی پیاپی آنها در منطقه و یمن باعث شده در عرصه دیپلماسی و رسانهای و انسانی متحدین گذشته آنها راه خود را از سعودیها جدا کنند. عربستان به دنبال راه برون رفت آبرومندانه از یمن است. اختلافات بین عربستان و امارات نشان میدهد تداوم مقاومت سرانجام میتواند سعودیها را وادار به پذیرش شکست و واقعیات در صحنه یمن کند.»
یمن؛ بال پولادین جبهه مقاومت
مسئله یمن و وضعیت این کشور طی شش سال جنگ تحمیلی علیه آن از عجایب تاریخ معاصر است. یمن در حالی که با فقر دست و پنجه نرم میکند و از همه سو تحت تحریمهای آمریکا و متحدانش است، در حال پیشروی در جبهههای مختلف جنگ در برابر سعودیها است. امری که ناظران جهانی را به تعجب واداشته، عربستان را مستاصل کرده و متحدان سعودیها را به اختلاف و جدایی از آنها در جبهه جنگ یمن کشانده است. یمن اکنون عضو جدید و قوی پنجه جبهه مقاومت است. عضوی که تا تسلیم کامل عربستان، خیال تسلیم شدن ندارد.
سیدهادی سیدافقهی کارشناس مسائل منطقه در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:«وضع امروز و پنج سال قبل یمن و عربستان باید مقایسه شود. الان توازن بازدارندگی و توازن هراس در یمن چگونه است؟ یمنیها ضربات و حملات شان دردناکتر شده یا سعودیها دارند پیروزی کسب میکنند؟ در حدود سه چهار ماه اخیر حدود یک میلیون کیلومتر مربع از خاک یمن که در اشغال عربستان، امارات و مزدوران آنها بود، آزاد شده و الان به مارب رسیدهاند. یمن الان تبدیل به یک خطر جدی برای عربستان شده است. من به جرات میگویم اگر انصارالله مارب را آزاد کردند، عربستان دیگر در روی زمین، حرفی برای گفتن ندارد و روی زمین توانش به نزدیک صفر خواهد رسید. هر جا انصارالله اراده عملیات کنند با حداقل تلفات و حداکثر غنائم پیروز هستند.»
این کارشناس مسائل منطقه با بیان اینکه مارب بعد از صنعا و عدن، سومین شهر بزرگ و استراتژیک یمن است، میگوید:« انصارالله برای اینکه با حداقل تلفات و حداقل خرابی زیرساختها مارب را آزاد کند، با عشایر مهم و تعیینکننده در معادلات مارب مذاکره میکند. همین حالا بعضی از عشایر اعلام آتش بس کرده و برخی آشتی کرده، در کنار انصارالله بر علیه مزدوران سعودی میجنگند. این از مارب. در جنوب یمن چه خبر است؟ جنگ بیامان بین مزدوران منصورهادی به پشتیبانی عربستان و نیروهای شورای انتقالی جنوب که از حمایت امارات متحده عربی
بهره مند هستند! اینها چیزهای سادهای نیست و نشان میدهد سعودی فرآیند واپسگرا را در یمن طی میکند و در حال شکست خوردن است. پدیده فرار جالب است! انصارالله قبل از اینکه به جایی حمله کند رسما اعلام میکند داریم میآییم و اگر میخواهید فرار کنید، و آنها هم فرار میکنند! اکنون انصارالله از طریق پهپادهای انتحاری، موشکهای کروز و بالستیک ضربات بزرگی را به سازمان رزم سعودی وارد میکند. اینها نشان میدهد وضعیت یمن بعد از شهادت سردار سلیمانی قویتر شده و زمینهای بیشتری آزاد شده است.»
تداوم دست برتر حزبالله در لبنان
لبنان به عنوان دیگر بال جبهه مقاومت طی سالهای گذشته تحولات متعددی را پشت سر گذاشته و مکرر درگیر فتنه تکفیریها بوده است. در ماههای اخیر و پس از انفجارهای بندر بیروت اما فشار رسانهای زیادی علیه حزبالله از سوی رسانههای وابسته به غرب و نزدیک به سعودی اعمال شد.
با این حال، حزبالله همچنان به عنوان یک بازیگر معقول و مسلط در سطح لبنان، محبوب و موثرتر از گذشته حضور دارد. سیدافقهی در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:« هدف دشمن بعد از انفجار بیروت خلع سلاح حزبالله بود. فشارها و جنگ روانی و تظاهرات قبل از آن هم هدفش خلع سلاح حزبالله بود. در جریان انفجار بندر هم به دروغ گفتند علت انفجار انبار سلاح حزبالله است! امروز حزبالله در لبنان کجاست؟ آمریکا توانست با تحریمهای سنگین خودش بر مردم لبنان و فشار اقتصادی مردم را به حزبالله بدبین کند؟ نه! الان طرفداران حزبالله بیشتر شدهاند چون با عقلانیت دارد بحران را مدیریت میکند طوری که مکرون هم مجاب میشود در هر دو سفرش به لبنان با نماینده حزبالله مذاکره کند. بعد میگوید من هرگز نمیتوانم حزبالله را خلع سلاح کنم و نباید این اتفاق رخ دهد. چرا مکرون این موضع را میگیرد؟ چون میداند حزبالله اکنون تبدیل به یک قدرت منطقهای شده است.»
تحمیل معادله وحشت بر اسرائیل پس از شهادت یکی از اعضای حزبالله طی حمله هوایی رژیم صهیونیستی به سوریه، واقعیت دیگری است که هم میتواند از تکرار حملات هوایی اسرائیل به سوریه جلوگیری کند، هم فشار روانی بر دشمن صهیونیستی را تا حد ترس از خود و شلیک به سربازان خودی افزایش داده است. واقعیتی که نشان میدهد ارتشی که پیش از این طی شش روز تمام ارتشهای عربی را شکست داده بود، تحت تاثیر گفتمان مقاومت و جمهوری اسلامی تا چه حد ذلیل و زبون شده است. حضور هوشمندانه حزبالله در جریان تحولات سیاسی چند ماه اخیر لبنان، بخش دیگری از واقعیت قدرت نرم جبهه مقاومت در سطح منطقه به شمار میآید.
سیدافقهی در همین زمینه با اشاره به پیوستگی وضعیت لبنان و سوریه به یکدیگر میگوید:« وضع سوریه در حال حاضر به خاطر بحث کرونا و گفتوگوهای پشت پرده درباره ادلب، راکد است. حضور آمریکاییها در شرق فرات و تسلط آنها بر چاههای نفت خیلی مهم نیست و جنبه سیاسی سمبلیک دارد.چون کل نفتی که از این منطقه صادر میشود روزانه نزدیک به 50 هزار بشکه در روز است.»
نمایش عادی سازی بیحاصل
روی آوردن به حرکات نمایشی و تبلیغاتی، تنها واکنش آمریکاییها به حضور مسلط جبهه مقاومت در عرصه میدانی منطقه طی سالهای گذشته بوده است. طرح مسائل پوچی چون معامله قرن و اخیرا اعلام عادی سازی روابط چند کشور حوزه خلیجفارس با رژیم جعلی صهیونیستی را میتوان در رده اینگونه اقدامات تبلیغاتی جای داد.
سیدهادی سیدافقهی کارشناس مسائل منطقه در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:«عادی سازی سه بٌعد عربی، زودگذر و استراتژیک دارد. در بٌعد عربی، این اقدامات قابل دفاع و عقلانی نیست. جز اینکه بگوییم این اقدام، خیانتی است که طی آن کشورهای عرب دارند امتیاز بزرگی را بدون هیچ دستاوردی تقدیم اسرائیل میکنند. مثلا واقعا هنوز معلوم نیست که عربستان یا امارات چه نیازی به اسرائیل دارند؟ آیا ما واقعا آنقدر برای عربستان خطرناک هستیم که به خاطر آن بخواهد با اسرائیل ائتلاف کند و آیا اسرائیل فرضا در زمان جنگ احتمالی، قویتر از آمریکاست که هم اکنون متحد عربستان است؟ لذا فرآیند عادی سازی در بعد عربی، چیزی جز دوشیدن گاوهای شیرده برای منافع زودگذر ترامپ و نتانیاهو در رقابتهای انتخاباتی نیست.»
این کارشناس مسائل منطقه معتقد است:« ترامپ دنبال انفجار بمبی در عرصه سیاست خارجی بود تا آن را در داخل آمریکا خرج کند و ضعیفترین کشورهایی که ممکن بود در این مسیر از ترامپ تبعیت کنند، همین گاوهای شیرده کوچک بودند. عربستان هم روابط گستردهای با رژیم صهیونیستی دارد، ولی آنها به خاطر موقعیت مکه و مدینه و ادعای رهبری اهل سنت در جهان اسلام، هنوز در اعلام عادی سازی شک دارند و ظاهرا منتظر نتایج انتخابات آمریکا هستند. چون ممکن است جوبایدن پیروز شود و نمیخواهند امتیاز مفتی بدهند که بعدا نتوانند جبران کنند.»
سیدافقهی با بیان اینکه بعد مهمتر این عادی سازیها، مسئله معامله قرن است و این تحرکات میتواند نقش پیشگام و مقدمه برای معامله قرن را در برنامه ترامپ ایفا کند، میگوید:« در موضوع معامله قرن، گروههای مختلف فلسطینی، محور مقاومت و حتی اروپاییها مخالفت کردند، بنابراین فشار وارد میکنند تا تابوشکنی برای بند زدن معامله قرن هم بتواند دستاوردهایی داشته باشند ولی در داخل فلسطین حتی با سد محکم محمود عباس روبهرو شدهاند. لذا این یک روند شکست خورده است و همانطور که رهبری گفتند این عادی سازیها تداومی نخواهد داشت.»
شکست؛ سرنوشت ناگزیر آمریکا در غرب آسیا
سیدافقهی بٌعد سوم از فرآیند عادی سازی را تغییر معادلات راهبردی منطقه معرفی کرده، آن را مهمتر از موضوع معامله قرن برمی شمارد. وی در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:« اگر رژیم صهیونیستی بتواند وارد منطقه شود و فعالیت اقتصادی امنیتی در حوزه خلیجفارس و دریای عمان داشته باشد برای ما میتواند ایجاد مزاحمت کند. آمریکا و اسرائیل در بلندمدت قصد دارند با تغییر معادله بازدارندگی ما را به لحاظ امنیتی، سیاسی و اقتصادی مهار کنند. با این حال باید بدانیم که این یک روند ابتر است. لذا میبینیم که کشورهای مغرب، لبنان، عربستان، کویت، عمان، قطر و حتی سودان تن به این ریسک مقطعی نمیدهند.»