kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۱۴۳۳
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۶
آینده تحولات غرب آسیا و اخراج آمریکایی‌ها از منطقه- بخش نخست

ترسیم تاریخ جدید منطقه با دستان حاج قاسم




گروه گزارش
تحولات منطقه غرب آسیا طی دهه اخیر سیر شتابان و بی‌سابقه‌ای داشته است. نکته قابل تامل در این زمینه اما آن است که دخالت‌ها و حضور مخرب نیروهای فرامنطقه‌ای در این قطب انرژی جهان، نه تنها مسیر تحولات را به سمت تامین خواسته‌های این کشورها نبرده، که منافع استعماری آنها در درازمدت را هم در این منطقه حساس، در معرض خطر و نابودی قرار‌داده است.
 روی دیگر این سکه اما گسترش روزافزون نفوذ و اعمال قدرت جمهوری اسلامی در منطقه طی بازه زمانی مورد اشاره بوده است.
تحولاتی که پیش از این، برخی تحلیلگران برای رخ دادن آنها، گذر دهه‌ها و بلکه سده‌ها را هم ناکافی تصور می‌کردند، امروز با سرعتی باورنکردنی تبدیل به بخشی از واقعیت منطقه شده‌اند.
 قرار گرفتن در متن این تحولات عظیم و عمیق اما بعضا می‌تواند ما را از توجه به عظمت آنها غافل کند. به عنوان مثال سال 1389 که اعتراضات مردمی به صورت دومینووار در کشورهای عربی پا می‌گرفت، هیچ کس تصوری از امروز یمن در فردای سقوط علی عبدالله صالح نداشت. یمن امروز اما تفاوت‌های شکلی، ماهیتی و هویتی با یمن ده سال پیش از این دارد.
سوریه به عنوان دیگر کانون تحولات منطقه طی یک دهه اخیر، عرصه رخداد وقایعی دردناک و البته تغییراتی بزرگ در معادلات منطقه‌ای و جهانی بوده است. سال 88 کسانی با حمایت پیدا و پنهان غرب قصد داشتند کار جمهوری اسلامی ایران را طی یک کودتای رنگی تمام کنند، ایران اما نه تنها بر فتنه 88 غلبه کرد که طی یک دهه پس از آن، نقش تاریخی خود را به عنوان لنگر ثبات در منطقه پرتلاطم غرب آسیا به رخ جهانیان کشید. به اعتراف کارشناسان غربی، طی یک دهه اخیر تقریبا هر آنچه جمهوری اسلامی در عرصه منطقه‌ای خواسته و در جهت امنیت و منافع ملت ایران و مردم منطقه بوده، تحقق یافته و هر چیزی که محور عربی-عبری-غربی خواسته و اراده انجام آن را کرده، رخ نداده است. امری که ناگزیر ایران را در تراز یک قطب تمدنی و ابرقدرت مسلط بر رقبای استعمارگر و مجهز خود به دنیا معرفی نموده است.
نقش بی‌بدیل سردار دل‌ها
 به اذعان دوست و دشمن، مرد شماره یک و بازیگر اصلی این میدان، کسی نبوده است جز شهید بزرگ اسلام و فرزند برومند ملت ایران،
حاج قاسم سلیمانی.
 ایران طی دهه اخیر نه تنها ذره‌ای تغییر در مسیر و اهداف خود نداشته، که به صورت مستقیم از فروپاشی و تجزیه کشورهای منطقه به دست داعش و غرب هم جلوگیری کرده است. زنده نگاه داشتن آرمان فلسطین به عنوان مسئله اصلی در دل تمام این بحران‌ها، بخشی دیگر از رویکرد اصولی و ثبات محور ایران طی تمام این سال‌ها به شمار می‌آید. غرب هم در مقابل همواره سعی داشته با گره زدن پرونده منطقه‌ای ایران به زلف مذاکرات هسته‌ای، آنچه را در عرصه میدانی به دست نیاورده، پشت میز مذاکره به نتیجه برساند. صحنه منطقه غرب آسیا اما این روزها به سمت پیچیده‌تر شدن حرکت می‌کند. باز شدن پای رژیم کودک کش صهیونیستی به منطقه خلیج‌فارس و عزم جدی گروه‌های مقاومت بر اخراج قطعی آمریکا از منطقه، مسائل کوچکی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.
تحرکات و تحریکات مکرر ترکیه در مرزهای عراق و خاک سوریه گرهی دیگر بر گره‌های پیچیده و آینده قریب‌الوقوع منطقه حساس غرب آسیا است. سمت و سوی تحولات جدید اما به کدام جهت خواهد بود؟ در گزارش پیش رو سعی کرده‌ایم پاسخی متین و مستند به این پرسش اساسی بدهیم. با ما همراه باشید.
تغییر صحنه شطرنج، ممکن نیست
پر واضح است که معکوس شدن روند تحولات، امری نزدیک به محال است. به بیانی دیگر آمریکا و غرب توان لازم برای بازگرداندن شرایط به روال پیش از خیزش بیداری اسلامی را ندارند. گزینه جایگزین غرب برای مدیریت شرایط در ماه‌های آینده اما کدام است؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید این واقعیت را بدانیم که دست ایالات متحده برای اعمال قدرت در منطقه غرب آسیا طی سال‌های گذشته به صورت مکرر تهی و تهی‌تر شده است.
راهبرد جنگ نیابتی هم که به عنوان روشی جایگزین پس از شکست در حمله مستقیم به عراق و افغانستان انتخاب شده بود، اکنون با سختی‌های متعدد در میدان عمل رو‌به‌رو شده است. مهم‌ترین مشکل در این مسیر شاید به گل نشستن عربستان در یمن باشد. حکام سعودی که طی دهه اخیر به عنوان صندوق پول و منبع تربیت سرباز تکفیری برای آمریکا نقش ایفا کرده‌اند اکنون برای اولین بار
در تاریخ این کشور خود را با یک کسری بودجه نجومی رو‌به‌رو می‌بینند.
مسئله دیگری که کار آمریکا را برای شکل دادن به جنگ نیابتی در منطقه مشکل‌تر کرده است، اختلافات عمیق گاوهای شیردهش با یکدیگر بر سر نحوه شیر دادن یا شاخ زدن است! صندوق داران و حامیان مالی تکفیری‌ها طی چند سال اخیر، حالا در صحنه میدانی به دشمنی‌های علنی و سختی علیه هم روی آورده‌اند.
چنین واقعیتی مدیریت صحنه را برای آمریکایی‌ها سخت‌تر از چند سال گذشته کرده احتمال موفقیت آنها در جنگ سخت با حربه تکفیری‌ها را هم کاهش داده است. اینها اما همه به معنای این نیست که دستان ایالات متحده کاملا بسته است. آمریکایی‌ها در عین حال به خوبی می‌دانند با تکثیر گروه‌های مقاومت در منطقه و شکست و گسست جبهه عربی-عبری-غربی طی سال‌های اخیر، طراحی صحنه شطرنجی جدید بسیار سخت و طاقت فرسا است و ناگزیر باید در همین صحنه طراحی شده با دستان قدرتمند حاج قاسم و فرزندانش بازی کنند.
کارشناسان سیاسی معتقدند ماه‌های آینده خواه‌ناخواه صحنه تلاش غرب برای تعریف میدانی جدید برای مقابله با ایران در سطح منطقه خواهد بود. از «کنش‌های سیاسی و دیپلماتیک» تا «دوشیدن اجباری گاوهایی که شیرشان به خشک شدن نزدیک شده»، یا «شکل دادن ائتلاف‌هایی جدید و جدیدتر» هر یک می‌تواند گزینه‌ای روی میز ایالات متحده باشند و البته همه این طرح و نقشه ناموفق خواهد بود.
مجموعه این واقعیات می‌تواند مجددا صحنه منطقه را که اکنون تحت تاثیر کرونا و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کمی آرام شده شعله‌ور کند. تصور قدرتمند بودن آمریکا در سطح منطقه اما هنوز هم در اذهان بخشی از سیاستمداران ما و البته حکام بی‌اراده کشورهای پیرامون خلیخ فارس پررنگ است.
 بر همین اساس شهادت ناجوانمردانه سردار سلیمانی در حمله تروریستی آمریکا، رخ دادن برخی تحولات سیاسی در کشور عراق و حرکت ارتجاع عرب به سمت اعلام عادی ‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی گمانه‌ای را برای معکوس شدن مسیر تحولات در اذهان ایجاد کرده است.
برایان هوک مسئول سابق میز ایران در وزارت خارجه آمریکا پس از شهادت سردار سلیمانی در همین زمینه به رسانه‌ها گفته است:« مهره «شاه» از بازی شطرنج حذف شده و ایران عقب کشیده است.» از آن پس، یک خط رسانه‌ای پرحجم به دنبال القای همین موضوع در رسانه‌های عربی، غربی و دنباله‌های فارسی زبان آنها بوده و سعی در تحریف واقعیات میدانی منطقه داشته‌اند.
در روی زمین اما چه خبر است؟ چه خبر خواهد شد و واقعیات صحنه میدانی چقدر با این تحلیل آمریکایی‌ها و پروپاگاندای رسانه‌ای آنها
منطبق است؟
ناامن شدن عراق برای سربازان آمریکایی
سیدهادی سیدافقهی کارشناس مسائل منطقه در همین زمینه به گزارشگر کیهان می‌گوید:« آمریکا دچار یک توهم و خطای محاسباتی شده بود و تصور می‌کرد اگر حاج قاسم را از سر راه بردارد، توانایی تغییر مسیر تحولات را دارد، ولی بعد از به شهادت رسیدن سردار سلیمانی در عملیات تروریستی آمریکا اوضاع به صورت دیگری رقم خورد و وضعیت آمریکایی‌ها برای حضور و اثرگذاری در منطقه غرب آسیا بسیار سخت‌تر شده است.»
سیدافقهی با اشاره به تحولات عراق پس از شهادت فرمانده نیروی قدس سپاه می‌گوید: «اولین اقدام، تصمیم پارلمان بود که توافقنامه همکاری‌های راهبردی بین آمریکا و عراق را به صورت قاطع لغو کرد و بر همین اساس، در حال حاضر حضور آمریکایی‌ها در عراق یک حضور قانونی نیست. »
این کارشناس مسائل غرب آسیا در ادامه می‌گوید: «اگر چه دولت عادل عبدالمهدی و مصطفی الکاظمی به این اقدام مهم پارلمان اهتمام کافی نداشتند ولیکن این قانون به قوت خودش باقی است و هیچ کس نمی‌تواند آن را لغو کند. »
سیدافقهی مسئله و واقعیت دوم صحنه عراق پس از شهادت سردار سلیمانی را اوج گیری مجدد اقدامات مقاومت مسلحانه عراق دانسته تاکید دارد:
« آمریکایی‌ها در صورت تداوم حملات به نیروهایشان در عراق چاره‌ای جز ترک این کشور نخواهند داشت.»
این کارشناس مسائل منطقه‌ای در همین زمینه به گزارشگر کیهان می‌گوید: «عملیات بر علیه کاروان‌های نظامی آمریکا قبلا دو-سه هفته یکبار بود ولی الان در هفته چند عملیات انجام می‌شود. قبلا بر علیه اهداف متحرک بود ولی تدریجا به سمت اهداف ثابت رفته است. این واقعیات نشان می‌دهد نیروهای مقاومت عراقی در تحمیل شرایط جدید بر نیروهای آمریکایی مصمم‌اند واقعیاتی چون حمله به مرکز آموزش زبان آمریکایی در نجف یا حمله به سفارت آمریکا در منطقه سبز مسائل کوچکی نیست و نشان می‌دهد هدف گروه‌های مقاومت فارغ از هدف حملات، اخراج قطعی نیروهای آمریکایی از خاک عراق است.»
سیدافقهی در بخش دیگری از همین گفت‌وگو با اشاره به تصمیم آمریکا به تجمیع نیروهایش در دو پایگاه و خالی کردن ده پایگاه نظامی دیگرش در کشور عراق، آن را نشانه‌ای از تحت فشار بودن آمریکایی‌ها در دوره جدید دانسته، می‌گوید:« علاوه‌بر تجمیع نیروهای آمریکایی در دو پایگاه عین الاسد استان انبار و حریر در اربیل، دستور ترامپ برای کاهش نیروهای آمریکایی، نشانه دیگری از نامطلوب بودن وضع آمریکایی‌ها در عراق است.»
الکاظمی قادر به نجات آمریکا نیست
سیدافقهی در زمینه دستور ترامپ مبنی بر کاهش نیروی نظامی آمریکا در عراق می‌گوید:«آمریکایی‌ها مشخصا این اقدام را تحت فشار و برای تخفیف فشار افکار عمومی عراق انجام می‌دهند ولی از همین اقدام تحت فشار هم برای خالی کردن زیر پای نمایندگان انقلابی پارلمان عراق استفاده خواهند برد.»
 این کارشناس حوزه غرب آسیا بر این باور است که کاهش نیروها را نباید به معنای تصمیم آمریکا به ترک کامل عراق تلقی نمود. حضور مصطفی الکاظمی در سکان هدایت نخست‌وزیری عراق واقعیتی است که می‌تواند در بازی کردن آمریکا با افکار عمومی عراق پیرامون خروج نیروهای نظامی این کشور از عراق به یاری ایالات متحده بیاید.
سیدافقهی کارشناس حوزه غرب آسیا در همین زمینه با اشاره به سمپاتی شدید الکاظمی به آمریکا، می‌گوید:«این خروج تحت فشار و مقطعی،
می‌تواند تبدیل به کارتی در دست الکاظمی برای مقاومت در برابر اعتراضات نمایندگان انقلابی پارلمان عراق شود. چنان‌که هم خودش و هم سخنگوی دولتش این مسئله را مطرح کرده‌اند که جنجال بر سر خروج آمریکایی‌ها از عراق لازم نیست، چون دارند خارج می‌شوند!»
محمد علی امیدی کارشناس مسایل سیاسی در این باره می‌گوید:«مسئله خروج آمریکایی‌ها از عراق اما بیش از آنکه موضوعی سیاسی باشد، واقعیتی میدانی و عملیاتی است. لذا در صحنه عمل نه سخنان ترامپ موثر خواهد بود و نه وعده‌های الکاظمی.»
وی تصریح می‌کند:«واقعیت این است که خروج یا عدم خروج نظامی آمریکا از عراق مانند سال‌های پیش از این به حجم خسارت آنها و میزان اراده گروه‌های مقاومت عراقی برای تحمیل خواسته ملت عراق بر تروریست‌های آمریکایی بستگی مستقیم دارد.»
این کارشناس معتقد است:«آینده حضور آمریکایی‌ها در عراق، چشم‌انداز روشنی نخواهد داشت. اخیرا روزنامه واشنگتن پست در ششم مهر ماه جاری از قصد مقامات آمریکا برای تعطیلی سفارت این کشور در عراق خبر داد.
این روزنامه به نقل از مقامات وزارت خارجه آمریکا اطلاع می‌دهد که وزیر خارجه آمریکا به مصطفی الکاظمی نخست‌وزیر عراق ابلاغ کرده است که کاخ سفید قصد دارد به زودی سفارت این کشور را در بغداد تعطیل کند. به نوشته واشنگتن پست، حملات راکتی مکرر به سفارت آمریکا در بغداد، نقش مستقیمی در اتخاذ این تصمیم
داشته است!»