اخبار ویژه
آرمان: در جبهه اصلاحطلبان خوئینیها را جدی نمیگیرند
یک روزنامه زنجیرهای اصلاحطلب میگوید: موسویخوئینیها در میان این طیف جایگاهی ندارد و او به خاطر اینکه در میان مردم فاقد محبوبیت است، بهعنوان گزینه مهم اصلاحطلبان جا زده میشود(!)
آرمان با اشاره به بیانیهپراکنی گاه به گاه دبیر مجمع روحانیون نوشت: موسوی خوئینیها در حالي اخيرا جلد برخي از رسانههاي اصلاحطلب و البته اصولگرا را به خود اختصاص داده است که اصلاحطلبان در آستانه انتخابات 1400 يکي از بيسابقهترين و عجيبترين دوران خود را پشت سر ميگذارند، شکست فاحش در انتخابات مجلس يازدهم و سردرگميشان در اوضاع نابسامان اقتصادي، اجتماعي و سياسي از سويي ديگر، عملا جريان اصلاحطلبان را در نوعي آچمز سياسي قرار داده است. وضعيت به نحوي است که تنها سازوکار انتخاباتي اصلاحطلبان موسوم به شوراي عالي ديگر محلي از اعراب ندارد، چرا که هم رئيس آن محمدرضا عارف و هم نايبرئيسش يعني موسوي لاري مدتهاست که از آن استعفا دادهاند. از طرفي رئيس دولت اصلاحات و «تکرار کردنهايش» نيز به کار نميآيد چرا که رئيس دولت اصلاحات هم چون گذشته نيست. در چنين شرايطي است که برخي چهرهها سعي در سناريوسازي جديد دارند و آن هم مطرح کردن موسويخوئينيها در اين آشفتگي است.
البته به نظر ميآيد که در اقدامي بيسابقه جريان اصولگرا تمايل بيشتري به اين کار هم دارد، نشان به آن نشان که فرهيختگان در گزارشي در اينباره مينويسد: «رئيس دولت اصلاحات بعد از حمايت تام و تمامش از حسن روحاني طي سالهاي 92 و 96 و همچنين ليست اميد در انتخابات مجلس دهم، نهايتاً مجبور به عذرخواهي از مردم شد يا به عبارتي چارهاي جز اين کار نداشت، چراکه ريزش بدنه تحت تاثير ناکارآمدي اين دو آنقدر مشهود بود و هست که براي بقا حتي او را هم مجبور به فاصلهگذاري با دولت و عذرخواهي از مردم ميکند. در چنين شرايطي و زماني که انتقادها به ليدري رئيس دولت اصلاحات بالا ميگيرد، بيسري در جريان اصلاحطلب بهعنوان يک امر مشهود به چشم ميآيد و شايد بيراه نباشد بگوييم سيدمحمد موسويخوئينيها درصدد به دست گرفتن ليدري همه يا بخشي از جريان اصلاحات برآمده است».
اين اظهارات در حالي مطرح مي شود که موسويخوئينيها در جديدترين نامه سرگشادهاش به مخالفت با ايده عدم شرکت در انتخابات پرداخته و از سياسيون و مردم خواسته تا با هدف کاهش مشکلات کشور در انتخابات حضور پيدا کنند. اين اظهارات در حالي است که اصلاحطلبان تاکنون درباره نحوه ورود به انتخابات هيچ تصميمي نگرفتهاند.
اما در صحنهسازي اصولگرايان و البته بازي برخي از چهرههاي اصلاحطلب در اين زمينه و نام بردن از دبيرکل مجمع روحانيون به عنوان چهرهاي که بناست ليدري جريان اصلاحطلب را برعهده بگيرد چند هدف دنبال ميشود؛ ايجاد اختلاف درباره شوراي عالي سياستگذاري و سازوکار انتخاباتي اين جريان و معرفي شخصي که به خاطر نقشش در دهه شصت، نميتواند ميان مردم پايگاه اجتماعي ويژهاي داشته باشد. اصولگرايان و برخي جريانات خاص اصلاحطلب در حالي نام موسويخوئينيها را در اين برهه مطرح يا او را بهعنوان رئيس شوراي عالي سياستگذاري معرفي ميکنند که اولاً ديگر سازوکاري به نام شوراي عالي وجود ندارد و اکثريت نيز براين موضوع اعتقاد دارند که اساسا بايد سازوکار انتخاباتي اصلاحطلبان تغيير کند و اين تغيير به اين معناست که ديگر شوراي عالياي نخواهد بود که موسويخوئينيها بخواهد رئيس آن شود. از طرفي کاهش محبوبيت رئيس دولت اصلاحات نيز نميتواند دليلي بر جايگزين شدن موسويخوئينيها به جاي او باشد، چرا که وي به مراتب از محبوبيت کمتري برخوردار است و به عقيده بسياري بايد پاسخگوي عملکردش در دهه اول انقلاب باشد. موسويخوئينيها به اين واسطه نه چهره قابل توجيهي در ميان مردم دارد و نه در درون جريان اصلاحطلب. به همين دليل به نظر ميآيد معرفي وي بيشتر يک آدرس غلط دادن از سوي اصولگرايان به اصلاحطلبان بوده؛ آدرس غلطي که برخي از چهرههاي جريان اصلاحات نيز آن را باور کرده و آن مسير را پيش گرفتند.
روحانی آمریکا را لعنت کرد یا دوباره آدرس غلط داد؟!
«وقتی ریشه مشکلات اقتصادی مردم از نظر روحانی در آمریکاست احتمالا کلید حل مشکلات هم آنجا باشد و باید از ریشه این مشکل را حل کرد! این ایده البته جدید نبوده و روحانی در هفت سال گذشته راهبرد دولت خود را بر این اساس پیاده کرده است».
رجانیوز ضمن انتشار این تحلیل مینویسد: رسانهها و تحلیلگران دنیا آمریکا را ناکام در پروژه فشار حداکثری تحلیل میکنند، حتی دولت ترامپ این روزها در برابر ناکارآمد بودن فشارهای خود که نتوانسته به تغییر رفتار ایران منجر شود به شدت زیر سوال قرار داد. اما آه و ناله کردنهای عالیترین مقام اجرایی کشور و اعتباربخشی به تحلیل سران دولت آمریکا که خبر موفقیتآمیز بودن فشارها و تحریمها را از تهران به واشنگتن مخابره میکند میتواند ساکنان اتاق بیضیشکل کاخسفید را در ادامه فشارهای خود مصممتر کند!
گرا دادن خواسته یا ناخواسته به دشمن اتفاقی است که بارها در دولت روحانی رخ داده است. یکبار ایران توسط وزیر خارجه به پولشویی متهم میشود، بار دیگر ظریف پس از اعلام بازگشت قطعنامههای شورای امنیت آمریکا را توانمند در توقیف کشتیهای نفتی ایران معرفی میکند و اینبار روحانی ریشه بسیاری از مشکلات امروز را آمریکا میداند. رخدادی که نسبت به صحبتهای قبلی وی در سال 1392 که مشکلات را ناشی از بیتدبیری دولت وقت میدانست چرخش 180 درجهای داشته است.
روحانی در حالی خود را در مشکلات کنونی تبرئه میکند و همه مشکلات را به آمریکا نسبت میدهد که مردم به خوبی تاثیر سیاستگذاریهای وی در سالهای اخیر را لمس کردهاند. توقف پروژه مسکن مهر که تاثیر ویژهای در افزایش قیمت خانه برای مردم داشته، عدم اهتمام به دریافت مالیات از جریانهای قدرت و ثروت، سیاستهای مذبذبانه در از بین بردن سهمیهبندی کارت سوخت و احیای مجدد آن، بیتوجهی به ساخت پالایشگاه و پتروپالایشگاهها که میتوانست وابستگی ایران به نفت را به شکل محسوسی کم کند، عدم ارتباط با کشورهای همسایه و شرق و... تنها بخشی از سوءتدبیرهای غربگرایان در هفت سال گذشته است.
از منظر تحلیلگران یکی دیگر از ابعاد صحبتهای روحانی، احتمالاً دادن آدرس مذاکره مجدد با آمریکاست. به بیان دیگر وقتی ریشه مشکلات اقتصادی از نظر روحانی در آمریکاست احتمالاً کلید حل مشکلات هم آنجا باشد و باید از ریشه این مشکل را حل کرد! این ایده البته جدید نبوده و روحانی در هفت سال گذشته راهبرد دولت را براین اساس پیاده کرده است. راهبردی که نتیجه آن عقبنشینی تاریخی از حقوق هستهای کشورمان و در نهایت بازگشت تحریمهای آمریکا بوده است.
زیباکلام: لیدری خوئینیها تیر خلاص به شقیقه اصلاحطلبان است
یک فعال اصلاحطلب میگوید لیدری موسوی خوئینیها، زدن تیر خلاص به شقیقه این طیف و اصلاحات است.
صادق زیباکلام، با اشاره به نامه اخیر خوئینیها به «نامه نیوز» گفت: «آقای موسوی خوئینیها به هیچوجه نمیتواند در جایگاه رهبری اصلاحات قرار بگیرد و اگر صد بار دیگر نامه بنویسید در این اصل تغییری ایجاد نمیشود و آقای خوئینیها اگر قرار است با اطلاع آقای خاتمی یا بدون اطلاع او، سخنگو یا لیدر جنبش اصلاحات باشد، یک فاجعه برای اصلاحات رقم خورده و عقبگردی بزرگ برای این جریان است و به نوعی لیدری موسوی خوئینیها تیر خلاص به شقیقه جنبش اصلاحات است.»
او ادامه داد: «بزرگترین خاستگاه اصلاحات دموکراسیخواهی و آزادیخواهی است و این در حالی است که اساسا خوئینیها در طول عمرش هیچگاه هیچ اعتقادی به چنین مفاهیمی نداشته است؛ نه پیش از انقلاب که علیه رژیم سابق مبارزه میکرد و چه بعد از انقلاب و در دهه شصت که مسئولیتهای تصمیمگیری مهمی برعهده داشت و چه در دوران اصلاحات و چه امروز که مدام نامه و یادداشت مینویسید هیچگاه، ذرهای و لحظهای به آزادی و دموکراسی باور نداشته و ندارد.»
وی میافزاید: «من از آقای خوئینیها یک پرسش مهم میپرسم؛ آیا انتخابات در یک دهه اخیر و حتی دو دهه اخیر تاثیری بر روند تقویت دموکراسی داشته است یا خیر؟ آقای خوئینیها اساسا هیچ پاسخی نمیتواند به این پرسش بدهد زیرا او اصلا به چنین موضوعاتی هیچوقت فکر هم نکرده است.»
زیباکلام گفت: «آقای خوئینیها بیتردید به دنبال باز کردن فضای سیاسی و توسعه دموکراسی نیست زیرا او به طور کلی مقولهای به نام آزادی و دموکراسی را درک نمیکند.»
وی همچنین در روزنامه آرمان نوشت: آقای خوئینیها به واقعیتهای جامعه ایران توجهی ندارند. گویا ایشان متوجه نیستند که اعتبار اصلاحطلبان بسیار تنزل پیدا کرده است. شاید آقای موسوی خوئینیها متوجه نشدند که گذشت آن زمانی که رئیس دولت اصلاحات جامعه را دعوت به انتخابات میکردند و 24 میلیون نفر به پای صندوقهای رای میرفتند. گذشت آن زمان که با تکرار میکنم رئیس دولت اصلاحات یک و نیم میلیون نفر در تهران به آقای عارف رای میدادند. واقعیت امر بر آن است که مشکل بزرگی که اصلاحطلبان با آن روبهرو شدهاند این نیست که آیا باید در انتخابات شرکت کنیم یا شرکت نکنیم؟
در شرایط جنگ اقتصادی چرا 18 میلیارد دلار را حراج کردید؟
آقای رئيسجمهور در حالی که در جنگ اقتصادی ادعایی بودید، چرا چوب حراج به 18 میلیارد دلار ذخایر ارزی زدید؟
روزنامه وطن امروز ضمن طرح این سوال نوشت: رئیسجمهور در جلسه هیئت دولت گفت: ایران از سال 97 در جنگ اقتصادی قرار دارد. وی از مردم خواست این جنگ را باور کنند.
منظور روحانی از شرایط جنگی شرایط صرفا تحریمی نیست بلکه او مدعی است در 2 سال و نیم گذشته شرایطی در نتیجه سیاستهای آمریکا برای ایران به وجود آمده که با زمان قبل از آن متفاوت است: «ملت دقت کنند ما از سال 59 تحریم اقتصادی داشتهایم اما جنگ اقتصادی از 97 شروع شد؛ آمریکا با تمام امکانات وارد جنگ با ایران شده است». روحانی با بهکارگیری چنین جملاتی بهدنبال آن است که به مردم بگوید شرایط امروز بازار از مسکن و خودرو و طلا گرفته تا کره و تخممرغ، در نتیجه شرایط جنگی که آمریکا علیه ایران راه انداخته به وجود آمده است.
مگر غیر از آن است که روحانی با ادعای بهبود اوضاع معیشتی و برداشته شدن تمام تحریمها قدم در مسیر انتخابات ریاستجمهوری سال 92 گذاشت؟ روحانی مدعی بود حضور وی بهعنوان رئیسجمهور سبب میشود با بستن با کدخدا، چرخهای اقتصاد کشور را با چرخهای سانتریفیوژها همزمان میچرخاند. نادیده گرفتن تمام خطوط قرمز مذاکراتی که حتی به قدمزدنهای کنار رودخانه ظریف و کری نیز کشیده شد، همه برای رقم زدن توافقی بود که از قبل آن اوضاع اقتصادی کشور بهبود یابد. اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ کدامیک از مشکلات اقتصادی کشور برطرف شد؟ قیمت کدامیک از کالاهای اساسی حتی قبل از سال 97 با همان سال جنگ اقتصادی نسبت به سالهای پیش از ریاست روحانی کاهش یافت؟
قیمت ارز و دلار در پاییز 96 جهش خود را آغاز کرد و منجر به آغاز تلاطمات بازار شد. روحانی که معتقد است سالهای پس از برجام سالهای خوب و موفقی بوده است، باید پاسخ دهد حدفاصل سال 94 یعنی امضای برجام تا سال 97 یعنی خروج آمریکا از برجام و به قول حسن روحانی آغاز جنگ اقتصادی، وضعیت اقتصاد در چه حوزهای مناسب بوده است؟
از سال 96 و پس از استقرار حسن روحانی در کرسی ریاستجمهوری برای 4 سال دیگر، کشور شرایط نابسامان جدید و عجیبی را شاهد بود. از پاییز همان سال یعنی چند ماه پس از رای اعتماد کابینه، قیمت ارز با جهش مواجه شد. بازار در نتیجه تلاطمات ارزی به هم ریخت، لوازم خانگی با کمبود شدید مواجه شد، طلا در اوج قرار گرفت و خودرو دوران جدید خود در ایران را از همان سال شروع کرد.
حسن روحانی معتقد است مردم میدانند که ایران در شرایط جنگ قرار دارد اما سوال این است: مردم در شرایط فعلی حس جنگ اقتصادی دارند یا احساس بیدولتی؟
جنگ اقتصادی موضوع جدیدی نیست؛ تحریم نفت و بانک مرکزی نیز بهعنوان تحریمهای اساسی علیه ایران از سال 90 و در قانون تحریمی سیسادا وضع شده است.
نکته اما این است: در شرایط جنگ اقتصادی، مهم پای کار بودن رئیسجمهور و اعضای کابینه برای مدیریت بهتر جامعه و بازار است. مردم از شرایط تحریمی آگاهی دارند اما بیش از آنکه نگاه به تحریمها داشته باشند نگاه به وضعیت اداره جامعه توسط قوه مجریه دارند. نمونه واضح برای توضیح این گزاره ماجرای اختصاص ارز 4200 تومانی و فروش سکه در سال 97 است. یعنی همان سالی که حسن روحانی معتقد است جنگ اقتصادی آغاز شده است. در نتیجه سیاستهای اشتباه بانک مرکزی قیمت دلار افزایش پیدا کرد و در یک تصمیم یکشبه، جهانگیری خبر داد دولت برای سامان دادن به بازار ارز، ارز 4200 تومانی را عرضه میکند؛ اختصاص ارز بدون چارچوب نظارتی مناسب و بدون دستورالعملهای مشخص کار را به جایی میرساند که دادگاههای ویژه مفاسد اقتصادی با هدف اصلی برخورد با مفاسد شکلگرفته بهدلیل رانتهای ارزی، ماهها پس از این دستور شکل گرفت یا چند تن از ذخیره طلای کشور در نتیجه سیاستهای اشتباه به بازار طلا وارد شد.
آقای رئیسجمهور! حرف شما قبول و درست؛ الان شرایط جنگ اقتصادی است اما دولت به اندازه شرایط جنگی یا حتی به اندازه زمانی که شرایط معمول و عادی در کشور وجود دارد، توان خود را به کار گرفته است؟
آسیا تایمز: عهدشکنی و بیعملی به زیان اروپا تمام خواهد شد
بیعملی و عهدشکنی اروپا نسبت به ایران، به زیان اروپا و غرب تمام خواهد شد.
روزنامه آسیا تایمز در گزارشی نوشت اگر ایران و ترکیه از مدار همکاری اروپا خارج شوند، این اشتباهی پر هزینه برای اروپاست. اعلام غیرمترقبه مبنی بر این که ایران در حال مذاکره درباره یک توافقنامه جامع 25 ساله با چین است به مدت دو ماه در پایتختهای خاورمیانه و غرب بازتاب داشته است. ایران این توافقنامه را برای راهبرد آینده خود ضروری میداند و هیچ مسئله سیاسی نمیتواند آن را مخدوش سازد.
شرایط مشابهی در ترکیه در حال روی دادن است، جایی که جنگ لفظی آنکارا با شریکان آن کشور در «ناتو» در حال تشدید به سمت اقدامات عملی است نکتهای که اهمیت هر دو این تحولات را بیشتر نشان میدهد. بینظمی و آشفتگی کلی که در اروپا دیده میشود برخی سیاستمداران در ایران و ترکیه امیدوار بودند که شریکان خود را در اروپا پیدا کنند اما اروپا همراهی نکرد.
ایران و ترکیه در حالی که هیچ مسیر روشنی به سمت اروپا نمیبینند، شروع به ورود به مسیر جدایی از اروپا کردهاند.
برای سالها، میانهروهای ایران تحت مدیریت حسن روحانی و جواد ظریف از کشورهای اروپایی میخواستند در برابر آمریکا ایستادگی کنند و به اجرای برجام ادامه دهند. اما کشورهای اروپایی نخواستند طرف ایران را بگیرند و مقابل کاخ سفید بایستند. این مسئله هم موجب بیانیههای کمفروغ و همچنین بیعملی اروپا شده است.
اگر ایران و ترکیه از مدار همکاری با اروپا خارج شوند، این برای غرب پرهزینه خواهد بود. ائتلاف ایران با پکن موجب تحکیم موضع تقابلی کنونی ایران خواهد شد و به چین اجازه میدهد که بر تحولات از مدیترانه تا دریای عربی تأثیرگذار باشد. اما اروپا ناتوانتر از آن است که کاری انجام دهد. حتی سیاستمداران ایرانی که تمایل به اعتماد به آمریکا داشتند هم با این سؤال روبهرو هستند که آیا یک توافق جدید ارزش امضا کردن دارد؟ آمریکا یک بار زیر توافق امضا کرده خودش زده و بایدن هم اعلام کرده فشار و سختگیری بر ایران را هوشمندانهتر ادامه میدهد.